من نفرتانگیز ۴؛ انیمیشنی درخشان با جلوهای متفاوت
رویداد۲۴| مازیار وکیلی: اکثر تماشاگران جهان انیمیشنهای آمریکایی را با دیزنی و پیکسار به خاطر میآورند. سایه دیزنی و پیکسار به قدری بر روی صنعت انیمیشن سازی آمریکا و جهان سنگینی میکند که کمتر کمپانی دیگری تا به امروز موفق شده در برابر این دو شرکت معظم (که در واقع یکی هستند) قد علم کند. شاید اگر هایائو میازاکی و انیمههای کمپانی جیبلی نبود میتوانستیم دیزنی و پیکسار را تنها کمپانیهای واقعی فعال در عرصه انیمیشن بدانیم.
حتی زمانی که کمپانی دریم وُرکز مدتی با ساخت انیمیشنهایی مانند شرک درخشید این دیزنی بود که با اندکی صبر و افزایش خلاقیت توانست دور را از دست دریم وُرکز در بیاورد و خیلی زود تبدیل به غول انیمیشن سازی جهان شود. به واسطه همین سایه سنگین است که انیمیشنهای سایر کمپانیها چندان به چشم نمیآید و مخاطب از آنها استقبال نمیکند.
اولین انیمیشن کمپانی فاکس
سری انیمیشنهای من نفرت انگیز از معدود پویانماییهایی بودند که جایی خارج از دیزنی تهیه و تولید شدند و به شدت مورد توجه قرار گرفتند. من نفرت انگیز تولید کمپانی بنام ایلومنیشن اینترتیمنت است که در سال ۲۰۰۷ توسط کریس ملداندری که قبل از تاسیس کمپانی شخصی خود رئیس بخش انیمیشنهای کمپانی فاکس قرن بیستم بود راه اندازی شد.
بیشتر بخوانید: همه چیز درباره انیمیشن پشت و رو ۲ | انیمیشنی درباره احساسات متضاد انسانها
من نفرت انگیز هم اولین انیمیشن تولید شده توسط این کمپانی بود که به شدت مورد توجه قرار گرفت و همین استقبال زمینه ساخت سه قسمت دیگر و یک اسپین آف (بنام مینیونها) را مهیا کرد.
روند داستانی من نفرتانگیز
من نفرت انگیز یک را میتوان یک انیمیشن خلاقانه دانست که داستان تازهای را در قالب مضمون قدیمی فیلمهای آمریکایی روایت میکند. داستان گرو سارق بزرگی که بعد از مواجهه با سه دختر خردسال متحول و تبدیل به یک مرد خانواده میشود به قدری خلاقانه بود که قسمت اول من نفرت انگیز را تبدیل به یک انیمیشن درخشان کند. طبق عرف صنعت فیلمسازی آمریکا طبیعی بود که قسمتهای بعدی این انیمیشن هم ساخته شود. اما مشکل اصلی این جا بود که بعد از موفقیت باشکوه اسپین آف درخشان مجموعه من نفرت انگیز یعنی مینیونها که فروشی رویایی را تجربه کرد و تبدیل به پنجمین انیمیشن پرفروش تاریخ سینما شد. ناگهان خلاقیت سازندگان من نفرت انگیز ته کشید و ایدههایشان جذابیت خود را از دست داد.
این ایده که سازندگان از گرو خلافکار در قسمت اول یک جیمز باند کاریکاتوری بسازند ایده درخشانی بود که البته از آن به درستی استفاده نشد. سازندگان من نفرت انگیز ترجیح دادند آن ایده درخشان را در قالب کلیشههای امتحان پس داده شده هالیوودی به کار بگیرند. از قسمت دوم این مجموعه شاهد هستیم خط اصلی داستان یکی است و فقط این دشمنان گرو هستند که عوض میشوند. سازندگان من نفرت انگیز تلاش کردهاند با افزودن شخصیتهای تازه و بامزهای مانند برادر دو قلوی گرو و بچه خردسال تازه به دنیا آمدهاش به این خط قصه تکراری جلوه متفاوتی ببخشند.
اما حقیقت امر این است که یک داستان تکراری را نمیتوان با تک شخصیتها جذاب کرد. بماند که شوخیهای طراحی شده برای این شخصیتهای تازه به اندازه شوخیهای انیمیشنهای پیکسار جذاب و بامزه نیستند. البته که سری فیلمهای من نفرت انگیز پرفروش هستند. چون سازندگان این انیمیشنها با یک نیازسنجی درست فقط کودکان را هدف گرفتهاند. برخلاف انیمیشنهای پیکسار و انیمههای میازاکی سری انیمیشنهای من نفرت انگیز هیچ جذابیتی برای مخاطب بزرگسال ندارد. فقط کافیست قسمت چهارم من نفرت انگیز را با قسمت دوم پشت و رو مقایسه کنید تا متوجه منظور نگارنده بشوید. صدر تا ذیل من نفرت انگیز ۴ (به مانند سایر قسمتهای این مجموعه) به شکلی ساخته شده که تنها خوشایند مخاطبین خردسال باشد. البته این موضوع را نمیتوان نقطه ضعفی برای سازندگان این سری فیلمها تلقی کرد. اما موضوع این جا است که بعید است سری فیلمهای من نفرت انگیز در تاریخ سینما تبدیل به فیلمهای ماندگاری شوند. برعکس داستان اسباب بازی، پشت و رو و شیرشاه. با تمام این احوال باید گفت میتوان با خیال من نفرت انگیز را برای تماشای کودک خود انتخاب کنیم بدون این که نگران باشیم او نتواند با مضمون پیچیده فیلم ارتباط برقرار کند. دوستی برایم تعریف میکرد فرزندش بعد از تماشای قسمت اول انیمیشن پشت و رو سوالات متعددی درباره ذهن و چگونگی بروز احساسات از او کرده است. اما شما میتوانید سری فیلمهای من نفرت انگیز را برای تماشای کودکتان انتخاب کنید بدون این که نگران باشید بعد از تماشای آنها با سوالات متعدد پوست شما را بکند. بس که این انیمیشنها ساده و فاقد پیچیدگی هستند.