نقد و بررسی فیلم ماریا| فیلمی درباره «زنکُشی» از یک کارگردان فیلم اولی
رویداد۲۴ | «قندیل» دختر جوان بلوچی از اهالی پاکستان بود که به مدل شدن علاقمند بود. بعد از این که چند تصویر از او منتشر شد و برخی ادعا کردند که او به تجارت جنسی مشغول است، توسط برادرانش کشته شد. این خبر که در پاکستان منتشر شد نه تنها جهان را تکان داد بلکه برای چند روزی در ایران هم سوژه برخی اظهار نظرها بود. به نظر می رسد فیلم سینمایی «ماریا» اولین ساخته مهدی اصغری ازغدی که در بخش سودای سیمرغ جشنواره امسال به نمایش در آمده است، بر اساس یک روایت واقعی است و به روایت قندیل اشاره دارد.
از آنجا که فیلم سینمایی ماریا هنوز اکران عمومی نشده است، نمی توان به جزییات به خط داستانی آن پرداخت. آنچه می توان در مورد این فیلم گفت این است که مضمونی در مورد «زنکشی»٬ «قتل طایفهای»٬ «سوءتفاهم» دارد.
فیلم ماریا با بازی صابر ابر و پانته آ پناهی از یک کارگردان فیلم اولی توجهات زیادی را جلب کرده است. به نظر می رسد که انتخاب بازیگر تلاشی برای تضمین بخشی از فروش فیلم باشد نه انتخابهایی در جهت یا در تناسب با داستان فیلم. با این حال فیلم از نظر مضمون و ساخت و روایت و داستان فرسنگها با آنچه سینمای اجتماعی پیشرو خوانده میشود، فاصله دارد تا جایی که در برخی سکانسها هیچ بعید نیست اگر مخاطب آگاه احساس کند که مورد توهین واقع شده است.
«ماریا» میتوانست یک درام اجتماعی معمولی باشد٬ یک داستان پر از سوتفاهم و پنهان کاری. اما چنین نیست. فیلم با غریبهسازی و دیگریسازی از مردم بلوچ ساکن در حاشیه شهر تهران و با اشاره به ناکارآمدی و ناتوانی قانون در اثرگذاری در جوامع محلی و طایفهای بیشتر فاصله خودش از واقعیت را نشان میدهد تا تصویری از واقعیت موجود را. فیلمی که به نظر میرسد اقلا ادعای دغدغه حقوق زنان را دارد، در نهایت تصویری بسیار مخدوش از زنان داستان عرضه میکند. آنچه که از کار در آمده است، بازتولید معمولی از فرهنگ مردسالاری است که در آن مردان مسئولیت سلامت و حیات و زندگی زنان را به عهده دارند.
زنان فیلم ماریا به شکل مشمئزکنندهای بیاخلاق٬ ناتوان٬ و غایب هستند. در میانه یک ماجرای پلیسی که به نظر می رسد یک قتل برنامه ریزی شده است، یکی از زنان فیلم که کارگردان سینماست تنها دغدغه دریافت خسارت ماشینش را دارد و زن دیگری که دختر این زن است، تنها نگران باختن شوهرش به زنی دیگر است. گویی زندگی و مرگ زن جوانی که سوژه یک جنایت بوده است، تنها برای پدر٬ پسر خاله و مردی که ظاهرا قبلا علاقهای به او داشته است مهم است.
نمایش تصویر زنان بی اخلاق و پول پرست در برابر مردان متعهد و نگران به قدری در سینمای ایران تکرار شده است که حالا دیگر اگر فیلمی ببینیم که برخوردی متفاوت با زنان دارد و داستانی غیر از این تعریف می کند، باید تعجب کرد. اما در مواجهه با تمام این فیلمها بخصوص حالا و در شرایطی که این همه ادعا در مورد افزایش توجه به زنان٬ حقوق زنان٬ احترام به زنان و مانند آن در فضاهای هنری و روشنفکری مطرح میشود، همچنان این سوال باقی است که فیلمسازان٬ بازیگران و تهیه کنندگان سینمای ایران چه زمانی از تکرار الگوهای قیصری که در آنها مردانی با نسبت یا بینسبت با زنان داستان در مورد زندگی و سرنوشت آنها نگرانی و مسئولیت بروز میدهند، گذر کنند؟ حتما جای سوال از زنان سینمای ایران در مورد این که چطور این همه نقشهای منفعلانه و غیر منطقی را میپذیرند و بازی میکنند وجود دارد.
جریان اصلی سینمای ایران بخصوص در فجر چهل و سوم نشان داده است که نه تنها هیچ نسبتی به جنبش های حقوق زنان و خواسته های اخیرا بسیار مطرح جامعه در این زمینه ها ندارد بلکه همچنان به شکل چشم گیری نه تنها از منظر دغدغه ها و مضامین بلکه همچنین از نظر تکنیک داستان گویی و روایت کردن هم به دورانی پیش از سینمای اجتماعی دهه هفتاد و هشتاد سینمای ایران پسروی کرده است.