تاریخ انتشار: ۱۰:۴۶ - ۰۹ آذر ۱۴۰۴
رویداد۲۴ گزارش می‌دهد؛

۷۴ سال پس از عشق نافرجام ثریا و محمدرضا پهلوی

عشق نافرجام ثریا و محمدرضا پهلوی باعث شده که آن ها را «عاشقان بداقبال» بنامند. ثریا سال‌ها بعد، زمانی که فهمید همسر سابقش در اواخر دهه هفتاد میلادی بر اثر سرطان در آستانه مرگ است، برای او نامه نوشت و گفت که هنوز دوستش دارد و می‌خواهد او را ببیند.

ثریا اسفندیاری و محمدرضا پهلوی

رویداد ۲۴| ۷۴ سال پیش، در ۱۲ فوریه ۱۹۵۱، دو روز پیش از رمانتیک‌ترین روز در تقویم مدرن، شاه ایران با ثریا اسفندیاری بختیاری در کاخ گلستان تهران ازدواج کرد. تنها هفت سال بعد، در سال ۱۹۵۸، این زوج از هم جدا شدند و «ملکه‌ای با چشمان غمگین» لقبی بود که بعد‌ها به ثریا داده شد.

پرورش ثریا در آلمان و در خانواده‌ای کاتولیک باعث شد بسیاری در ایران به او بی‌اعتماد باشند. روحانیون معتقد بودند که شاه نباید با یک دختر نیمه‌اروپایی که در محیطی مسلمان بزرگ نشده، ازدواج کند. سال‌ها بعد، ثریا نوشت: «من نادان بودم. تقریباً هیچ چیز از جغرافیا و افسانه‌های کشورم و تاریخش نمی‌دانستم، هیچ از دین اسلام نمی‌دانستم.»

ماجرای ازدواج با ثریا

داستان از این قرار است که شاه ایران که در گذشته با شاهدخت فوزیه مصر ازدواج کرده بود، پس از دیدن عکس ثریای ۱۸ ساله دل‌باخته او شد و با عجله او را برای شام با تاج الملوک، ملکه مادر به کاخ دعوت کرد. پس از پایان آن شب خانواده شاه و ثریا، پدر ثریا به دخترش گفت: «شاه خیلی از تو خوشش آمده. آماده‌ای با او ازدواج کنی؟» فردای آن روز، آن دو نامزد شدند؛ شاه با انگشتر نامزدی‌ای شامل یک الماس ۲۲/۳۷ قیراطی از ثریا خواستگاری کرد.

پس از آنکه عروس بر اثر ابتلای شدید به تب تیفوئید بیمار شد، مراسم ازدواج از ۲۷ دسامبر ۱۹۵۰ به ۱۲ فوریه ۱۹۵۱ موکول شد؛ یعنی دو سال پس از نخستین دیدارشان. با اینکه ثریا در تاریخ جدید هنوز کاملاً بهبود نیافته بود، تصمیم گرفته شد که مراسم برگزار شود. طبق روایت‌ها، شاه در دوران مبارزه ثریا با تیفوئید، هر روز یک جواهرت برایش می‌آورد و هدیه را روی بالش او می‌گذاشت.

مراسم ازدواج در کاخ گلستان برگزار شد. عروس لباسی از کریستین دیور بر تن داشت که با ۳۷ یارد لامه نقره‌ای دوخته شده و با مروارید، ۶ هزار قطعه الماس و ۲۰ هزار پر مرغ مَرابو تزئین شده بود. همچنین برای مراسم، کت و یک تور عروس را با این لباس پوشیده بود؛ این مجموعه حدود ۲۰ کیلوگرم وزن داشت. در واقع لباس آن‌قدر سنگین بود که در میانه مراسم، یکی از ندیمه‌های ثریا برای سبک‌تر کردن آن با قیچی به جان دامن دنباله‌دار لباس افتاد.

پس از پایان مراسم، کت و تور کنار گذاشته شد و ثریا جواهرتی از زمرد و الماس بر تن کرد و همچنین از جواهرات سلطنتی استفاده شد. از آنجا که مراسم در اواسط فوریه و در کاخی بدون سیستم گرمایش برگزار می‌شد، عصر همان روز یک شنل پوست مینک برای گرم نگه داشتن عروس به او دادند و جوراب‌های پشمی‌ای به او دادند که بتواند زیر لباس پنهانشان کند.

هفت سال بعد، پس از آنکه ملکه ثریا نتوانست برای شاه وارث پسر به دنیا بیاورد و پزشکان به او گفته بودند که تا سال‌ها قادر به بارداری نخواهد بود، این زوج ناچار به جدایی شدند. در سال ۱۹۵۸، شاه در حالی که اشک می‌ریخت، طلاقشان را اعلام کرد؛ ثریا این جدایی را «فدا کردن خوشبختی» توصیف کرد.

یک سال بعد، شاه دوباره ازدواج کرد؛ این بار با فرح دیبا، که از او چهار فرزند داشت، از جمله دو پسر. با این حال، به‌طور طعنه‌آمیزی این وارث با انقلاب اسلامی به کار نیامد؛ چرا که پس از خیزش‌های سیاسی سال‌های ۱۹۷۸ و ۱۹۷۹، جمهوری اسلامی جایگزین رژیم او شد. شاه یک سال بعد، در ژوئن ۱۹۸۰، درگذشت.

سرگذشت ثریا چه شد؟

ثریا تحت عنوان «والامقام شهبانو ثریا پهلوی» و با پشتوانه مالی قابل‌توجه، باقی عمر خود را به‌عنوان یک چهره اجتماعی جهان‌گرد در اروپا گذراند. او حتی مدتی کوتاه به دنیای بازیگری قدم گذاشت و در فیلم سه چهره (۱۹۶۵) ایفای نقش کرد. همچنین در فیلم او (She) نیز در نقش شخصیتی به نام «ثریا» ظاهر شد.

ثریا در سال‌های پایانی عمر، در پاریس، در خیابان مونتِنی شماره ۴۶ زندگی می‌کرد. او اغلب در مهمانی‌هایی که دوشس دو لا روش‌فوکو برگزار می‌کرد شرکت می‌کرد و از نوشیدن در بار هتل پلازا آتنه که درست روبه‌روی آپارتمانش قرار داشت، لذت می‌برد. معمولاً چهره‌های درخشان دیگری از جامعه اشرافی پاریس نیز همراهش بودند، از جمله لیلی کلر سارّان، یکی از سلبریتی‌های اجتماعی آن دوران.

۷۴ سال پس از عشق نافرجام ثریا و محمدرضا پهلوی

با وجود زندگی زرین و اشرافی‌اش، ثریا نتوانست خوشبختی واقعی را بیابد؛ رابطه عاشقانه او با کارگردان ایتالیایی «فرانکو ایندووینا» با مرگ غم‌انگیز او در سانحه هوایی پایان یافت. سال‌ها بعد، زمانی که فهمید همسر سابقش در اواخر دهه هفتاد میلادی بر اثر سرطان در آستانه مرگ است، برای او نامه نوشت و گفت که هنوز دوستش دارد و می‌خواهد او را ببیند. شاه هم در پاسخ نوشت که او نیز مشتاق دیدارش است. اما هنگامی که ثریا به مصر، جایی که شاه در تبعید بود، رسید، او پیش از رسیدنش جان باخته بود. این عشق نافرجام باعث شد عباس میلانی، تاریخ‌نگار آن دو را «عاشقان بداقبال» بنامد.

خبر های مرتبط
خبر های مرتبط
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
نظرات شما