ثمینه باغچه بان کیست؟| بانوی ادبیات کودک و پیشگام آموزش ناشنوایان

رویداد۲۴ | در حافظه جمعی ایرانیان، نام «باغچهبان» مترادف است با آغاز آموزش نوین کودکان، بهویژه کودکان ناشنوا. جبار باغچهبان، بنیانگذار نخستین کودکستان و مدرسه کر و لالها در ایران، نهاد آموزشی را به شکلی نو تعریف کرد و فرزندانش را نیز در همان مسیر بالید. یکی از این فرزندان، «ثمینه باغچهبان» بود؛ زنی که در چهارم اسفند ۱۳۰۶ در تبریز به دنیا آمد و زندگیاش چنان درهمتنیده با آموزش، ادبیات کودک و پرورش ناشنوایان شد که هیچ مرزی میان حیات شخصی و حرفهایاش باقی نگذاشت.
بیوگرافی ثمینه باغچه بان
او در همان کودکستانی متولد شد که پدرش سه سال پیشتر بنا نهاده بود؛ «باغچه اطفال». کودکیاش در فضای کلاسها، حیاطهای پرهیاهوی کودکستان و گردشهای آموزشی پدرش شکل گرفت. وقتی خانواده از تبریز به شیراز رفتند، ثمینه در کودکستان تازهای که پدرش دایر کرده بود، رشد کرد. خاطرات او از این دوران، نشان میدهد که چگونه بازی با سنگریزهها کنار رودخانه یا تمرینهای ساده تربیتی، به بخشی جداییناپذیر از شخصیت او تبدیل شد. خودش بعدها میگفت: «پدرم میخواست ما بیدلیل خجالت نکشیم و ترس بیجا نداشته باشیم. از همان کودکی اعتماد به نفس را به ما آموخت.»
سال ۱۳۱۱ خانواده باغچهبان به تهران آمدند. پدر در محله سنگلج، دبستان کر و لالها را بنیان گذاشت؛ مدرسهای که سپس به یکی از مراکز اصلی تربیت ناشنوایان کشور بدل شد. ثمینه، در تهران دوران دبستان و دبیرستان را گذراند و با علاقه به تحصیل ادامه داد. او وارد دانشسرای مقدماتی شد و همزمان به تدریس در همان مدرسه ناشنوایان پرداخت؛ همان جایی که گامهای نخست فعالیت حرفهایاش برداشته شد.
بیشتر بخوانید: ثمینه باغچهبان درگذشت
در سال ۱۳۲۷، از دانشسرای عالی در رشته دبیری زبان انگلیسی فارغالتحصیل شد. سپس ازدواج و دریافت بورس فولبرایت، راهی تازه برایش گشود؛ مهاجرت به آمریکا. او همراه همسرش به دانشگاه کلمبیا رفت و در رشته آموزش ناشنوایان کارشناسی ارشد گرفت. اما شرایط سیاسی ایران مه مصادف با کودتای ۲۸ مرداد و سقوط دولت مصدق بود، همراه با مشکلات خانوادگی، سبب شد به کشور بازگردد. از ۱۳۳۳ تا ۱۳۴۵، در کنار پدرش به کار در مدرسه کر و لالها ادامه داد و تجربههای عملیاش را با میراث نظری باغچهبان درآمیخت.
دعوت آموزش و پرورش از ثمینه باغچه بان
او تنها به آموزش در کلاس محدود نشد. در سال ۱۳۴۰ به دعوت وزارت آموزش و پرورش، مسئولیت تدوین کتابهای درسی کلاس اول دبستان را بر عهده گرفت. او با همان شیوه «روش کلی» پدرش، متون آموزشی برای کلاسهای دوم تا چهارم نیز آماده کرد و حتی کتابی مخصوص سپاه دانش نوشت. مأموریت مهمتری نیز به او سپرده شد: تشکیل کلاسهای کارآموزی آموزگاران کلاس اول در سراسر کشور. دو سال بعد، این تجربه به کارزار ملی مبارزه با بیسوادی پیوند خورد و او در صف نخست این حرکت ملی قرار گرفت.
مسئولیتهای ثمینه باغچه بان پس از مرگ پدر
پس از درگذشت جبار باغچهبان در ۱۳۴۵، ثمینه سکان آموزشگاه باغچهبان و مدیریت فنی جمعیت کر و لالها را در دست گرفت. در دهه ۱۳۵۰، مأموریتهای تازهای یافت؛ مدیرعامل سازمان ملی رفاه ناشنوایان شد و سپس در دانشگاه ملی ایران (شهید بهشتی کنونی)، مسئولیت تربیت متخصصان شنواییسنجی و رابطان ناشنوایان را عهدهدار شد. او یک آموزگار یا نویسنده و حلقهای میان آموزش، سیاستگذاری و نهادسازی در عرصه رفاه ناشنوایان ایران بود.
مهم ترین فعالیت های ثمینه باغچه بان
ثمینه باغچهبان در کنار فعالیتهای آموزشی، در حوزه ادبیات کودک هم جایگاهی خاص پیدا کرد. او کتابهای متعددی برای کودکان نوشت؛ از جمله «پل چوبی» و «نوروزها و بادبادکها» که هر دو از آثار برگزیده شورای کتاب کودک شدند. شعرها و ترانههای فولکلوریک را بازآفرینی کرد، مثل «دویدم و دویدم» یا «جم جمک برگ خزون» و «آفتاب مهتاب چه رنگه»، و در قالب کتاب یا ویدئوهای زبان اشاره به کودکان ناشنوا معرفی کرد. او با همکاری یونیسف، ترجمه فارسی «پیمان جهانی حقوق کودک» را هم بر عهده گرفت.
نوشتههایش تنها برای کودکان نبود؛ بلکه برای معلمان و پژوهشگران هم منابع ارزشمندی به شمار میرفت. در کتاب «روشنگر تاریکیها» به شرح زندگی و اندیشههای پدرش پرداخت. همین اثر بعدها با همکاری مؤسسه تاریخ ادبیات کودکان منتشر شد و تصویری روشن از نسل نخست نهادسازان آموزشی ایران ارائه کرد.
از نگاه جامعه بینالمللی، ثمینه باغچهبان نیز چهرهای شناختهشده بود. در سال ۱۹۷۷، مدرسه کلارک آمریکا بورسیهای به نام او ایجاد کرد؛ نشانی از قدردانی جهانی از تلاشهای او برای آموزش ناشنوایان در خاورمیانه. زندگینامهاش، بعدها با عنوان «ثمینه باغچهبان: خادم فرهنگ و جامعه» به قلم رضا محمودی و محمد نوری منتشر شد.
ثمینه باغچهبان در شهریور ۱۴۰۴ درگذشت؛ درحالیکه ردپایش در عرصه آموزش و ادبیات کودک همچنان باقی است. او همانطور که خودش روزی نوشته بود، هرگز از انتخاب این مسیر پشیمان نشد: «اگر دوباره به دنیا بیایم، باز همین راه را در پیش خواهم گرفت.»



آدم های با عرضه ای مثل ایشون حتی اگه کشورهای دیگه ای درس خونده باشن، برمیگردن برای مردم شون کار میکنن👏👏👏👏👏👏، بی عرضه ها میشینن میگن مگه ایران هم جاست؟؟؟ مگه میشه اینجا نفس کشید. 😳
