مناظره کاشانی و سلیمانی؛ هشدار آهنگران از بحران رسانهای در مباحث اعتقادی

رویداد۲۴| محمدعلی آهنگران تحلیلگر و فعال سیاسی درباره مناظره جنجالی حامد کاشانی و عبدالرحیم سلیمانی اردستانی در فضای مجازی نوشت: در مناظره اخیر میان آقایان حامد کاشانی و عبدالرحیم سلیمانی اردستانی، مسئلهای فراتر از اختلافنظر تاریخی رخ داد؛ آنچه در برابر چشم میلیونها نفر اتفاق افتاد، برشی کوچک از یک بحران بزرگتر بود: گرهخوردن مباحث عمیقاً تخصصی و حسّاس پیرامون شهادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها به میدان رسانهایِ بیضابطه و هیجانی. این واقعه نشان داد که موضوع، صرفاً اختلاف روایات یا تحلیلهای تاریخی نیست، بلکه پرسش اصلی این است که طرح مباحثی چنین ریشهدار و ناموسی در فضای عمومی چه پیامدهایی برای ایمان مردم، انسجام مذهبی و اعتبار معرفتی حوزههای علمیه دارد.
مناظرهای که میتوانست ـ و باید ـ در قالب یک کرسی علمی محدود و تخصصی برگزار شود، ناگهان بدل شد به بحرانی چندلایه: تولید کنجکاوی بیمارگونه، سوژهسازی رسانهای، قطبیشدن فضای مذهبی و فراهمشدن میدان سوءاستفاده برای جریانهای ضدشیعی. از منظر فقهی، تاریخی و جامعهشناختی، این رخداد بهروشنی نشان داد که طرح مسائل پیرامون شهادت حضرت زهرا (س) در فضای عمومی، بهویژه در زمانهای که رسانهها از هر جملهای کلیپ میسازند و دستگاههای مخالف مترصد کوچکترین لغزشاند، چیزی جز تزریق تردید، تضعیف ایمان و گشودن راه بر تشتت مذهبی نیست. در سنت فقاهت شیعه، از یکسو احیای امر اهلبیت (ع) اصل است، اما از سوی دیگر، احتیاط در بیان مطالبی که ممکن است ایمان عوام را متزلزل سازد، اصل ریشهدار دیگری است.
این همان منطقی است که در توصیههای آیتالله خوئی، سیستانی و برخی دیگر از مراجع دیده میشود؛ عقلانیتی که گوهر مذهب را نه در فریاد رسانهای، بلکه در سکینه علمی و استدلال مستند حفظ میکند. در تاریخ شیعه، سنتی پایدار وجود دارد: مباحث حساس و لایهمند درباره شهادت حضرت زهرا (س) همواره در حلقههای علمی، کتابها و کلاسهای تخصصی مطرح شده است، نه در منابر عمومی یا میدانهای آشفته رسانه. تجربه چهارده قرن گذشته نشان میدهد هرگاه این مرز نادیده گرفته شده، یا مردم دچار سوءفهم شدهاند یا دشمنان از آن بهرهبرداری کردهاند. چنین حساسیتی نشاندهنده عمق جایگاه این موضوع در هویت شیعی است. تجربه شخصی من نیز تکیهگاهی عملی بر این تحلیل است. استاد برجستهای که سالها شاگردش بودم و امروز درگذشته است، با وجود نگاه انتقادی و نقادانهاش به بعضی جزئیات تاریخی، همواره هشدار میداد که این مباحث اگر در معرض عموم قرار گیرد، نه علمی است و نه مسئولانه.
او میگفت که مردم جای شنیدن اختلافات بنیادی نیستند و چنین مباحثی تنها باید در حریم کرسیهای علمی یا حجرههای تخصصی باقی بماند؛ زیرا رسانه توان پاسداری از حقیقت را ندارد و بهسرعت آن را به هیجان و سوءبرداشت بدل میکند. در کنار این تجربهها، مناظره اخیر تصویری عریان از شکاف میان منطق علمی و اقتضائات رسانهای بود. دفاع از مقام حضرت زهرا (س) در چنین میدانی نهتنها دشوار، بلکه بهطور بنیادین نادرست است، زیرا قواعد بازی را رسانه تعیین میکند، نه علم و نه فقاهت. راه درست همان است که در تاریخ طولانی شیعه دیده میشود: مواجهه علمی، محدود، مستند و در حضور اهلفن. حقیقتی به حساسیت شهادت حضرت زهرا (س) در سکوت پژوهش، در دقت استدلال و در محیط امن و تخصصی کرسیهای علمی حفظ میشود، نه در لایوهای هزاراننفره یا فضای رسانهای که از هر تحلیل ظریف، شبههای عمومی و از هر اختلاف کوچک، دوگانهای تند میسازد.
به همین دلیل میتوان گفت مناظره اخیر بیش از آنکه فرصتی برای روشنگری باشد، هشداری بود درباره اینکه چگونه شتاب رسانهای قادر است قلب یک مسئله اعتقادی را از بستر طبیعیاش جدا کند و آن را در برابر دیدگانی قرار دهد که نه آمادگی فهم این عمق را دارند و نه مسئولیتی در قبال پیامدهایش. صیانت از حقیقت شهادت حضرت زهرا (س) تنها با حفظ مرز میان بیان علمی و بیان عمومی ممکن است؛ مرزی که چهارده قرن تجربه و عقلانیت دینی بر ضرورت آن مهر تأیید زده است.


