نخ بی اخلاقی در چانه جامعه!
کشیدن نخ بخیه چانه یک کودک معصوم محصول کشیدن نخ بخیه اخلاق جامعه است.
ماجرای شکافتن بخیه چانه کودک اصفهانی به دلیل ناتوانی در پرداخت هزینه درمان، موجی از واکنش، تاسف و قضاوت را در محیط رسانهای و فضاهای اجتماعی ایجاد کرد. بزرگنمایی در چنین هنگامهای بدیهی است و قضاوتهای متنوع و متناقض نیز ویژگی تنوع رسانهای و تکثر ابزار پیام است. پهنه فضای مجازی و رسانههای اجتماعی، به موضوعات ارزش رسانهای داده است. با این حجم از واکنش موضوع خود تبدیل به یک رسانه میشود و بردی همطراز رسانه بینالمللی پیدا میکند. این ویژگیها هم فرصت است و هم تهدید؛ فرصت است که حقی در گوشهای زیر خروار سانسور گرفتار نمیآید و امکان سرپوش گذاشتن و دیوارکشی وجود ندارد.
نفوذ حوزه رسانه بخصوص دسترسی آحاد به فضاهای مجازی، دیوار دید و رصد را فروریخته است و زندگی اجتماعی را شیشهای و در معرض دید عموم قرار داده است. دامنه اطلاعات مردم از مدار دید دوربینهای تلویزیون و رسانههای رسمی فراتر رفته است. هر اتفاقی در کسری از زمان در شبکههای میلیونی اجتماعی دست به دست میشود و به اطلاع مردم میرسد. این موقعیت میتواند تهدیدزا نیز باشد. آنگاه که خبر جعل شود و شایعه پایه خبر قرار گیرد و بدون دقت و راستی آزمایی در محیط پلورال اجتماعی، دست به دست گشته و تبدیل به قضاوت عمومی شود. واکنشها و حساسیت جامعه در خصوص کشیدن بخیه چانه کودک اصفهانی پیامهای زیادی داشت.
مهمترین پیاماش اعتراض به وضعیت اخلاقی جامعه است.حقیقت مطلب این است که بنیانهای اخلاقی جامعه قابل دفاع نیست. رفتار پزشک، میوه بذر معیوب بیاخلاقی است که از مدتها پیش کاشته شده است. جامعه کنونی از فرط بیاخلاقیهای موجود به تنگ آمده و همچون کوه آتشفشان هر آن آماده فوران است. به هر بخش که نیک بنگریم، بیاخلاقی و بیقانونی و انحطاط را مشاهده میکنیم.
کشیدن نخ بخیه چانه یک کودک معصوم محصول کشیدن نخ بخیه اخلاق جامعه است.
وقتی اخلاق سودپرستی، لذت بری و فایده گرایی جایگزین اخلاق نوع پرستی، فایده رسانی و خیر رسانی گردد، نتیجه ای به جز اتفاق ذکر شده نخواهد داشت. وقتی دروغ در جامعه هنجار شود و تقلب سکه نان آوری گردد و صداقت کیمیا شود و شجاعت به کلاه برداری تقلیل یابد و نخ روابط انسانی پاره گردد، باید هم نخ از صورت بچه معصوم کشیده شود. جامعه ای که گرفتار بی رحمی و بی ترحمی و بی انصافی شد، سرنوشتی به مراتب سخت تر و دهشتناک تر پیدا می کند. اتفاق بیمارستان خمینی شهر، نشانه کوچکی از هزار نشانه موقعیت اخلاقی جامعه است. موقعیتی که همه را به تنگ آورده و هر نشانه اش گسل آتشفشان را فعال می کند. آنانکه تلاش می کنند نخ امید جامعه را بکشند و سیاه بختی را ترویج می کنند، حال باید نظاره گر نتایج عمل خویش باشند. آنانکه از نردبان دروغ و دغل و تزویر بالا رفته اند، حال نظاره گر ویرانه دروغ باشند. همه آنانکه صبح تا به شب در تلاشند تا با تقلب، بنجل خویش را برندسازی نمایند، حال نباید افسوس بخورند؛ آنانکه بدل را بجای اصل گذاشتند و خواستند گلیم خود را از گل زندگی جمعی بالا بکشند، نباید اظهار ناراحتی کنند.
خلاصه اینکه واقعه بیمارستان خمینی شهر تاسف آور بود ولی تاسف آورتر وضعیتی است که این اتفاقات را رقم می زند. این اتفاق معلول یک علت است. علت، نظام اخلاقی است که اکنون گوشه گوشه آن مورد نقد و فاجعه آفرین شده است. اخلاق عمومی جامعه لطمه دیده است و خانه اخلاقی که با دروغ و تزویر و ریا بپا شده بود، حال فرو ریخته است. باید خانه اخلاقی جامعه از نو ساخته شود. ملاط آن باید از آموزه های دینی و با فرهنگ و نقشه ایرانی از نو بنیان گذاشته شود و خانه ای بسازیم که در مقابل گردباد خودخواهی، خودپرستی، لجاجت و خیره سری و کبر و ریا مقاوم باشد. با ملاط خودخواهی نمی توان خانه اخلاقی و انسانی مقاومی ساخت. باید خانه ای بسازیم که گوشه گوشه آن برای افراد جامعه دلنشین و آسایش زا باشد. جامعه امروز نیازمند روح مروت، انصاف، از خودگذشتگی است. هرگاه ملاک جامعه "هر آنچه برای خود نمی پسندی برای دیگری نیز نپسند" باشد آن جامعه اخلاقی و انسانی خواهد بود. بنابراین با تنبیه یک پزشک و اخراج رئیس بیمارستان موضوع حل نمی شود. مسئله باید از بنیان حل شود. باید چانه بی اخلاقی جامعه را بخیه کرد.
منبع: روزنامه ابتکار