ترامپ؛ سومین شوک دموکراسی
پیروزی ترامپ را میتوان پس از پیروزی هیتلر و جدا شدن انگلستان از اتحادیه اروپا، سومین شوک دموکراسی در جهان معاصر دانست. همانقدر که پیروزی فردی مانند هیتلر دور از ذهن بود یا همان طور که جدا شدن انگلستان بر خلاف تمام پیشبینیها رقم خورد، فتح کسی مانند دونالد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا نیز به ذهن کسی خطور نمیکرد.
رویداد۲۴- پیروزی ترامپ را میتوان پس از پیروزی هیتلر و جدا
شدن انگلستان از اتحادیه اروپا، سومین شوک دموکراسی در جهان معاصر دانست.
همانقدر که پیروزی فردی مانند هیتلر دور از ذهن بود یا همان طور که جدا
شدن انگلستان بر خلاف تمام پیشبینیها رقم خورد، فتح کسی مانند دونالد
ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا نیز به ذهن کسی خطور نمیکرد.
حالا پس از پیروزی غیرمترقبه ترامپ در آمریکا، بحثهایی برای دلگرمی دادن مطرح میشود. اینکه ساختار قدرت نخواهد گذاشت تا او هر کاری میخواهد بکند و یا اینکه حکمرانی ترامپ، روندی متفاوت از وعدههایش در انتخابات خواهد داشت، از این دستاند، اما اینها تنها دلگرمی و پیشبینیهایی هستند از همان جنسی که هیلاری کلینتون را رییس جمهور آمریکا معرفی میکردند.
شوک اول دموکراسی را هیتلر میتوان قلمداد کرد. وقتی از یک نظام دموکراتیک حزب ناسیونال سوسیالیست آلمان در سال 1932 رهبری رایش آلمان را به دست گرفت و در ادامه روند کار جنگ جهانی دوم به بار آمد. پیش از هیتلر، آلمانی روندی کمابیش دموکراتیک پیش گرفته بود. در 1932 بود که حزب نژادپرست نازی توانست با 37 درصد آرا، بزرگترین حزب رایشتاگ (مجلس آلمان) شود و همین آغاز به قدرت گیری این حزب در مجالس بعدی و قدرت مطلقه آدولف هیتلر در آلمان بود. ظهور آلمان در سرزمین بزرگترین فلاسفه غرب هنوز معمایی در دل تاریخ بشری است.
شوک دوم دموکراسی را میتوان جدایی انگلستان از اتحادیه اروپا ارزیابی کرد. ایده اروپای واحد از زمان لایبنیتس، فیلسوف آلمانی و حتی پیشتر مطرح شده بود. کشورهای اروپایی در روندی 50 ساله به سوی اتحاد اقتصادی، فرهنگی و سیاسی پیش رفتند. بسیاری از کارشناسان پیشرفت ایده اتحادیه اروپا را نشان از تضعیف اندیشه ناسیونالیستی، نژادپرستانه و تقویت ایده جهانوطنی و امومانیسم ارزیابی میکردند. رفراندومی که در سال جاری میلادی در انگلستان برگزار شد، به این معنا بود که مردم هنوز میتوانند تصمیمات شگفتانگیز بگیرند. هنوز نتایج شوک دوم دموکراسی رخ نشان نداده بود که امروز شوک سوم با نوای ترامپ، بر پیکر خوشبینیهای دموکراتیک وارد شد.
بیشک هواداران ترامپ وی را ضداقلیت، ضدزن و ناشایست نمیدانند، اما بسیاری از نخبگان در ملل گوناگون و خودآمریکا، دل در گرو پیروزی کلینتون بسته بودند و بسیاری از جمهوریخواهان هم راه خود را از وی جدا کردند. هیلاری علیرغم بسیاری از پیشبینیها نتوانست اولین رییس جمهور زن ابرقدرت جهان باشد.
پیروزی ترامپ شوکی بود که دوباره یادآوری کرد که «دموکراسی شیوهای مشخص برای رسیدن به نتایج نامشخص» است. آیا پیروزی ترامپ خبر از بازگشت دستراستیها در جهان میدهد؟ به نظر میرسد امروزه محافظهکارانی که به دین و زمین اهمیت بیشتری میدهد، بیشتر میتوانند رای مردم را جلب کنند و ترامپ با رویای بازسازی آمریکای و آموزههای محافظهکارانه، توانست اعتماد اکثریت را در ایالات متحده آمریکا کسب کند. دوره 8 ساله قدرت دموکراتها به پایان رسید و حالا دوباره جمهوریخواهان به قدرت رسیدند.
اگر شوکهای دموکراسی را کنار چهره جدید جهان با حضور داعش و مخاطرات منطقه خاورمیانه بگذاریم، خواهیم دید که چهره جهان به سرعت در حال تغییر است. باید پیام شوکهای اخیر جهانی را شنید، اما فارغ از نتایج پیروزی ترامپ، باید روی این نکته متمرکز شد که نه تنها هنوز پایان تاریخ نرسیده است، بلکه دموکراسی این پتانسیل را در خود دارد که مسیر تاریخ را تغییر دهد و راههایی را پیشروی ما قرار دهد که ممکن است، عواقب ناگوار تاریخی در ادامه آن وجود داشته باشد.
ترامپ را میتوان سومین شوک دموکراسی دانست. اینکه علیرغم همه فیلترهای حقوقی و آگاهیرسانیهای موجود ممکن است اکثریب انتخابی به ظاهر نامعقول داشته باشند. دموکراسیها اگر چه به نظر تنها راه ممکن برای اداره حکومتها هستند اما راه زیادی هنوز مانده است تا عوامفریبی مهار بخورد و نتایج دموکراسی را پیشبینیپذیرتر سازد.
*فرارو
حالا پس از پیروزی غیرمترقبه ترامپ در آمریکا، بحثهایی برای دلگرمی دادن مطرح میشود. اینکه ساختار قدرت نخواهد گذاشت تا او هر کاری میخواهد بکند و یا اینکه حکمرانی ترامپ، روندی متفاوت از وعدههایش در انتخابات خواهد داشت، از این دستاند، اما اینها تنها دلگرمی و پیشبینیهایی هستند از همان جنسی که هیلاری کلینتون را رییس جمهور آمریکا معرفی میکردند.
شوک اول دموکراسی را هیتلر میتوان قلمداد کرد. وقتی از یک نظام دموکراتیک حزب ناسیونال سوسیالیست آلمان در سال 1932 رهبری رایش آلمان را به دست گرفت و در ادامه روند کار جنگ جهانی دوم به بار آمد. پیش از هیتلر، آلمانی روندی کمابیش دموکراتیک پیش گرفته بود. در 1932 بود که حزب نژادپرست نازی توانست با 37 درصد آرا، بزرگترین حزب رایشتاگ (مجلس آلمان) شود و همین آغاز به قدرت گیری این حزب در مجالس بعدی و قدرت مطلقه آدولف هیتلر در آلمان بود. ظهور آلمان در سرزمین بزرگترین فلاسفه غرب هنوز معمایی در دل تاریخ بشری است.
شوک دوم دموکراسی را میتوان جدایی انگلستان از اتحادیه اروپا ارزیابی کرد. ایده اروپای واحد از زمان لایبنیتس، فیلسوف آلمانی و حتی پیشتر مطرح شده بود. کشورهای اروپایی در روندی 50 ساله به سوی اتحاد اقتصادی، فرهنگی و سیاسی پیش رفتند. بسیاری از کارشناسان پیشرفت ایده اتحادیه اروپا را نشان از تضعیف اندیشه ناسیونالیستی، نژادپرستانه و تقویت ایده جهانوطنی و امومانیسم ارزیابی میکردند. رفراندومی که در سال جاری میلادی در انگلستان برگزار شد، به این معنا بود که مردم هنوز میتوانند تصمیمات شگفتانگیز بگیرند. هنوز نتایج شوک دوم دموکراسی رخ نشان نداده بود که امروز شوک سوم با نوای ترامپ، بر پیکر خوشبینیهای دموکراتیک وارد شد.
بیشک هواداران ترامپ وی را ضداقلیت، ضدزن و ناشایست نمیدانند، اما بسیاری از نخبگان در ملل گوناگون و خودآمریکا، دل در گرو پیروزی کلینتون بسته بودند و بسیاری از جمهوریخواهان هم راه خود را از وی جدا کردند. هیلاری علیرغم بسیاری از پیشبینیها نتوانست اولین رییس جمهور زن ابرقدرت جهان باشد.
پیروزی ترامپ شوکی بود که دوباره یادآوری کرد که «دموکراسی شیوهای مشخص برای رسیدن به نتایج نامشخص» است. آیا پیروزی ترامپ خبر از بازگشت دستراستیها در جهان میدهد؟ به نظر میرسد امروزه محافظهکارانی که به دین و زمین اهمیت بیشتری میدهد، بیشتر میتوانند رای مردم را جلب کنند و ترامپ با رویای بازسازی آمریکای و آموزههای محافظهکارانه، توانست اعتماد اکثریت را در ایالات متحده آمریکا کسب کند. دوره 8 ساله قدرت دموکراتها به پایان رسید و حالا دوباره جمهوریخواهان به قدرت رسیدند.
اگر شوکهای دموکراسی را کنار چهره جدید جهان با حضور داعش و مخاطرات منطقه خاورمیانه بگذاریم، خواهیم دید که چهره جهان به سرعت در حال تغییر است. باید پیام شوکهای اخیر جهانی را شنید، اما فارغ از نتایج پیروزی ترامپ، باید روی این نکته متمرکز شد که نه تنها هنوز پایان تاریخ نرسیده است، بلکه دموکراسی این پتانسیل را در خود دارد که مسیر تاریخ را تغییر دهد و راههایی را پیشروی ما قرار دهد که ممکن است، عواقب ناگوار تاریخی در ادامه آن وجود داشته باشد.
ترامپ را میتوان سومین شوک دموکراسی دانست. اینکه علیرغم همه فیلترهای حقوقی و آگاهیرسانیهای موجود ممکن است اکثریب انتخابی به ظاهر نامعقول داشته باشند. دموکراسیها اگر چه به نظر تنها راه ممکن برای اداره حکومتها هستند اما راه زیادی هنوز مانده است تا عوامفریبی مهار بخورد و نتایج دموکراسی را پیشبینیپذیرتر سازد.
*فرارو