محاکمه جسد: جنون قدرت در تاریکترین روزهای کلیسا
رویداد۲۴| در سحرگاهان سدههای میانه، رم شهری بود اسیر بیثباتی، خرافه و جنگ قدرت؛ مکانی که صحنه نبرد بیپایان میان اشراف محلی، پادشاهان مدعی و روحانیون متنفذ بود. اروپا روزگار پرآشوبی را پشت سر میگذاشت و تاج و تخت پاپی، که میبایست نماد آرامش و معنویت باشد، به میدان رقابتی بیرحمانه بدل شده بود. پاپها یکی پس از دیگری بر تخت مینشستند و گاه بهطرز مرموز یا خونینی کنار زده میشدند. سیاست و دین در هم تنیده بود؛ جاهطلبی دنیوی به جامه قدسی درآمده بود.
در چنین اوضاعی، ماجرایی به وقوع پیوست که در تاریخ کلیسا همتا نداشت و تا امروز نیز با عنوانی ترسناک و اسرارآمیز شناخته میشود: شورای جسد یا محاکمه پاپ مرده. این رویداد نهتنها پرده از بحران عمیق کلیسای رم برداشت، بلکه به یکی از نمادهای فساد و جنون قدرت در سدههای میانه بدل شد. اما چه شد که مردی، آن هم پاپ کلیسا، پس از مرگش به دادگاهی علنی کشیده شد؟ انگیزههای این اقدام عجیب چه بود و این محاکمه چه اثری بر تاریخ کلیسا و اروپا گذاشت؟
بیشتر بخوانید: ترور پاپ در میدان سنت پیتر واتیکان
برای درک بهتر این ماجرای حیرتانگیز، باید به عقب بازگردیم؛ به دوران پرآشوبی که کلیسای رم به محل تسویهحسابهای سیاسی بدل شده بود و ارواح مردگان نیز از نزاعهای زمینی در امان نبودند.
پاپ فورموسوس و آغاز یک کینهی بیپایان
در قرن نهم میلادی، مردی به نام فورموسوس به منصب پاپی رسید؛ فردی که زندگیاش همچون بسیاری از پاپهای آن روزگار، با فساد و جنجال درآمیخته بود. فورموسوس پیش از آنکه ردای مقدس پاپی را بر تن کند، اسقف پورتو بود؛ شهری بندری نزدیک رم، و از همان آغاز، به شخصیت کاریزماتیک و نفوذ کلامش شناخته میشد. اما راه پاپ شدن در آن دوران همواره پوشیده از خار سیاست و نفرت بود.
در آن زمان ایتالیا کشوری متحد نبود؛ امپراتوری فرانکها از شمال و خاندانهای اشرافی اسپولتو و توسکانا از مرکز، برای تسخیر رم و مقام پاپی میجنگیدند. پاپها نیز که ظاهرا باید دلمشغول امور معنوی میبودند، در عمل اسیر ائتلافها و دشمنیهای این خاندانها بودند. از اینرو هر پاپی که بر سریر مقدس مینشست، همزمان باید سیاستمدار، دیپلمات و حتی گاه فرمانده نظامی میبود.
فورموسوس نیز از این قاعده مستثنی نبود. او مدتها با خاندان اسپولتو، یکی از پرنفوذترین خاندانهای اشرافی ایتالیا، کشمکش داشت. این خاندان سلطه بر رم را حق مسلم خود میدانست و فورموسوس، که از دخالتهای آنان بیزار بود، سعی داشت استقلال و اقتدار کلیسا را حفظ کند. در مقابل، اسپولتوها او را فردی خطرناک میدانستند و هر بار که فرصتی پیش میآمد، علیه او دسیسه میچیدند.
نهایتا این کشمکشها بالا گرفت و در یکی از بحرانیترین لحظات نزاع، فورموسوس به اتهام جاهطلبی و تحریک شورش، از سوی پاپ وقت تکفیر شد؛ حکم سنگینی که عملا او را از جامعه مذهبی و حتی از مقام اسقفیاش محروم میکرد. فورموسوس ناچار شد رم را ترک کند و مدتها در تبعید به سر برد. اما محبوبیت او در میان مردم و بسیاری از روحانیون چنان بود که بالاخره پس از مرگ پاپ پیشین، راه بازگشت برایش باز شد و در سال ۸۹۱ میلادی بهعنوان پاپ انتخاب شد.
نبرد برای تاج و تخت امپراتوری
در این دوران امپراتوری مقدس روم دستخوش بحران بود. پس از مرگ امپراتور شارل، تاج و تخت امپراتوری بارها میان مدعیان مختلف دست به دست شد. فورموسوس که از دخالت خاندان اسپولتو بیزار بود، برای حفظ نفوذ و امنیت کلیسا، تصمیم گرفت از رقیب آنها حمایت کند؛ آرنولف کارنتن. این انتخاب سیاسی بزرگ، سبب شد که فورموسوس دشمنی خاندان اسپولتو را بیش از پیش علیه خودش برانگیزد.
آرنولف با حمایت پاپ به رم لشکر کشید، اما کمی پس از تاجگذاریاش، بیمار شد و ارتش او عقبنشینی کرد. خاندان اسپولتو بار دیگر قدرت گرفتند و فورموسوس در میان توفان اتهامات، در سال ۸۹۶ میلادی درگذشت. اما مرگ، پایان دشمنیها نبود؛ آتش کینه و سیاست، جسد او را نیز رها نکرد.
زمستان سال ۸۹۷ میلادی فرا رسیده بود. رم، این شهر پرآشوب، همچنان در دستان خاندان اسپولتو میلرزید. مردم شهر، آگاه یا ناآگاه، در پس کوچهها و میدانهای سنگفرش شده، نجواهایی از انتقام و وحشت میشنیدند.
هنوز چند ماه از مرگ فورموسوس نگذشته بود که پاپ جدید، استفان ششم، با فرمانی حیرتانگیز و بیسابقه، غوغایی در تاریخ کلیسا بهپا کرد؛ فرمانی که به «شورای جسد» یا Synodus Horrenda شهرت یافت.
آغاز محاکمه جسد
پاپ جدید، استفان ششم، دستنشانده مستقیم خاندان اسپولتو بود و میخواست پیش از هر چیز مشروعیت خویش را استوار کند. سادهترین راه، تخریب نام فورموسوس بود؛ ولی تخریب یادبود زندهای که زیر خاک خفته بود چگونه ممکن میشد؟ با کار عجیبی که استفان انجام داد: در شبی سرد و تاریک، ماموران کلیسا به قبر پاپ فورموسوس رفتند. تابوت را شکافتند و جسد پوسیده پاپ را بیرون آوردند. جسدی که اکنون چند ماه از مرگش گذشته بود و نشانی از قدرت و شکوه گذشتهاش بر آن نبود. اما دستور این بود که او را، همانگونه که هست، بر تخت محاکمه بنشانند.
بیشتر بخوانید: بندیکت شانزدهم؛ پاپ آلمانی مرموز که قواعد دیرینه واتیکان را در هم شکست
در حالی که صدها نفر از روحانیان، اشراف و مردم عادی در تالار بزرگ واتیکان گرد آمده بودند، پیکر بیجان فورموسوس را با ردای پاپی پوشاندند. او را روی صندلی دادگاه نشاندند؛ انگار که هنوز زنده است و قرار است به اتهامات پاسخ گوید. کنار او یک سرباز جوان نشسته بود که نقش وکیل مدافعش را بازی میکرد، اما همگان میدانستند که این یک نمایش بیرحمانه است.
دادگاه هولناک
استفان ششم آغاز به خواندن کیفرخواست کرد: «فورموسوس، متهمی به آنکه در زمان اسقفی از پورتو، بدون اجازه پاپ برای سمتهای دیگر طمع کرد؛ به آنکه پس از تکفیر، به پاپی دست یازید؛ به آنکه با خارجیان علیه فرزندان کلیسا همپیمان شد.» در کنار جسد، دیاقونی جوان نقش مدافع را بر عهده داشت، اما دفاع او در همهمه کف زدنها و فریادهای تشریفاتی گم شد.
در حالی که جسد فورموسوس بیحرکت بر صندلی نشسته بود، وکیل مدافع جوان در برابر این سیل اتهامات، قادر به هیچ دفاعی نبود. جلسه دادگاه بیش از هر چیز شبیه به مراسمی آیینی، آمیخته با انتقامجویی و تحقیر بود.
شورا گناهکاری متوفا را اعلام کرد. آنگاه مراسم تحقیر آغاز شد: جامه پاپی از تن جسد کندند، سه انگشت دست راستش – انگشتانی که روزی دعای برکت مینوشتند – بریدند، و پیکر بیجان را به خیابانها کشیدند. در نهایت، جسد بیحرمتیشده را از پل سن آنجلو به رود تیبر انداختند. مردم رم – دو دل میان ترس و تنفر – این نمایش را «شورای جسد» نامیدند.
واکنشها، سقوط و بازگشت جسد
خبر «محاکمه پاپ مرده» با سرعتی حیرتآور در سراسر رم پیچید. روحانیان بسیاری، که در آن جلسه شرکت کرده بودند، با چهرههایی پریشان به کلیسا بازگشتند. مردم که در آغاز شاید با کنجکاوی یا بیتفاوتی به این واقعه نگریسته بودند، اندکاندک طغیان خشم و نفرت را در دلهایشان احساس کردند. این بار حتی آنان که با فورموسوس همدل نبودند، زبان به اعتراض گشودند: «مرده را چه نیازیست به قضاوت؟»
شورش مردمی علیه استفان ششم
پاپ استفان ششم، که میپنداشت با حذف نمادین فورموسوس قدرت خویش را تثبیت کرده، ناگهان خود را در برابر موجی از خشم و نارضایتی دید. روحانیانی که تا دیروز فرمانبردار بودند، اکنون در از او روی گرداندند و مردم در کوچهها او را «قاتل مردگان» مینامیدند.
در تابستان همان سال گروهی از اشراف و فرماندهان گارد، با حمایت افکار عمومی، علیه پاپ شوریدند. استفان ششم دستگیر شد، به زندان افتاد و مدت کوتاهی بعد، به شکلی مشکوک و خاموش در سلولش خفه شد و جسدش را در گوری بینشان دفن کردند.
پس از مرگ استفان، پاپهای بعدی یکی پس از دیگری تلاش کردند تا حیثیت از دسترفته کلیسا را بازگردانند. پاپ تئودور دوم، که چند هفته بیشتر در قدرت نبود، فرمان داد جسد فورموسوس را از رودخانه بیرون کشیده و با احترام در کلیسای سن پتر دفن کنند. پاپ جان نهم نیز در شورایای رسمی حکم شورای جسد را باطل و غیرشرعی اعلام کرد. از آن پس، کلیسا رسما اعلام نمود که محاکمه مردگان، خلاف اصول الهی و شان کلیساست.
محاکمهای فراتر از مرگ
در سنت مسیحی، مرگ پایانی است که انسان را به داوری الهی میسپارد. اما در ماجرای فورموسوس، این مرز شکسته شد. کلیسا که خود را نماینده خدا بر زمین میدانست، نهتنها در حیات دنیوی، بلکه در عالم پس از مرگ نیز ادعای داوری کرد. «محاکمهی جسد» شکل رادیکالی از خودپرستی نهاد دین بود؛ زمانی که مرجعیت مذهبی تا آنجا پیش رفت که خود را حتی بر قضاوت الهی نیز مقدم دانست.
اما در لایهای عمیقتر، محاکمه مردگان یادآور یک ترس عمیق بشری بود: ترس از حافظه، از میراث، از اثر ماندگار انسانها. فورموسوس، با وجود همه دشمنیها، پس از مرگ نیز همچنان یک «تهدید» بود. اگر نمیتوانستند نام فورموسوس را در زندگی خاموش کنند، باید خاطرهاش را در مرگ لکهدار میساختند. پس اعتبارش فورموسوس باید از میان میرفت، دعاهایش باطل میشد، جسمش تحقیر گشته و دستهایش که روزی برکت میدادند، قطع میشدند. این نه فقط کینه، که تلاشی بود برای پاک کردن مشروعیت رقیبش از تاریخ.
شورای جسد به نمادی در فرهنگ اروپایی بدل شد. نمایش قدرتی که حتی مرگ را تسخیر کرد. با نشستن نهاد دین به جای داوری الهی، ترسی پنهان در دل حاکمان موج میزد: ترس از حافظهای که پس از مرگ نیز به حیات ادامه میدهد. رد و نشان این ترس را در سدههای بعد نیز میتوان دید: در نبش قبر جان ویکلیف، آویختن جمجمه اولیور کرامول و سوزاندن استخوان هزاران «مرتد» در عصر رنسانس. اما هیچکدام از آنها به اندازه شورای جسد عریان و آیینی نبود.
در پروژهای به نام «ساعت به وقت بهشت» در فومن استان گیلان برای شهروندان «وضعیت قبر»، «مواجهه با نکیر و منکر» و «عبور از پل صراط» را با آتش واقعی در مکانی شبیه جهنم ساخته می شود.