مارتین لوتر؛ نخستین انقلابی بزرگ عصر جدید

رویداد۲۴ | نام مارتین لوتر یادآور یکی از بزرگترین دگرگونیهای فکری و مذهبی تاریخ غرب است. او در دورانی پا به عرصه گذاشت که بحرانهایی مانند فساد کلیسا فضای اروپا را فرا گرفته بود و کلیسای کاتولیک بدون هیچ رقیبی، زندگی معنوی مردم را در دست داشت. در زمانی که ایمان مردم در چارچوب مراسم و تشریفات مذهبی محدود مانده بود، صدای لوتر بلند شد و خواستار بازگشت به جوهر راستین مسیحیت و آزادی وجدان شد.
لوتر با شجاعتی مثالزدنی نهتنها فساد روحانیت را به نقد کشید، بلکه ارکان اقتدار کلیسا را زیر سؤال برد و راهی تازه برای ایمان فردی و عدالت گشود. داستان او، داستان رویارویی بیباکانه یک انسان با سنت و قدرت است؛ آغازگر دورانی که اندیشه، آزادی و اصلاح، جایگاهی تازه در تمدن غرب پیدا کرد.
در سیویکم اکتبر سال ۱۵۱۷، مردی که نام او در تاریخ اروپا و مسیحیت تا ابد ماندگار شد، نامهای سرنوشتساز به آلبرشت فون براندنبورگ، اسقف اعظم ماینتس در آلمان، فرستاد. مارتین لوتر، راهب آگوستینی، استاد الهیات، مترجم کتاب مقدس و سراینده سرودهای مذهبی، در این نامه فهرستی از نود و پنج «تز» یا گزاره را ضمیمه کرده بود؛ تزهایی که اقتدار و مشروعیت کلیسای کاتولیک در فروش «آمرزشنامه»ها، یعنی بخشودگی گناهان در برابر پول، را به چالش میکشید. همین رویداد نقطه آغازی شد برای جنبشی که بعدها با نام «اصلاح دینی» یا «رفرماسیون» شناخته شد و تا امروز، پروتستانها در سراسر جهان آن را با نام «روز اصلاحات» گرامی میدارند.
در روایتهای رایج چنین آمده که لوتر در همان روز، این تزها را به درِ کلیسای جامع و چند کلیسای دیگر در ویتنبرگ میخکوب کرد؛ هرچند شواهد تاریخی قطعی در این باره وجود ندارد و برخی پژوهشگران معتقدند اگر هم چنین اقدامی صورت گرفته باشد، به احتمال قوی در ماه نوامبر رخ داده است. فارغ از این روایتها، در ظاهر امر، آنچه لوتر را به نوشتن این نامه و تزها واداشت، چیزی جز اختلافی عادی با کلیسای روم نبود؛ اختلافی که شاید از ذات الهیاتی شخصیت او، یعنی علاقه به واکاوی دقیق اصول ایمان، ناشی میشد. اما اگر عمیقتر بنگریم، سرچشمه این ماجراها گاهی به مسائلی عجیبتر بازمیگردد: لوتر خود در روایتی طنزآمیز اشاره میکند که در توالت صومعه – مکانی که او «جایگاه پنهان راهبان» مینامید – بارها در حال تأمل و رنج جسمانی ناشی از یبوست، به پرسشهایی بنیادین درباره ایمان و عدالت الهی میاندیشیده است. این داستان بعدها الهامبخش جان آزبرن، نمایشنامهنویس انگلیسی، شد تا در نمایشنامه مشهورش با عنوان «لوتر»، لحظه الهام لوتر را با تصویری زمینی و ملموس بازآفرینی کند: راهبی که در خلوت دشوار خود با این آیه پولس رسول در جدال است: «زیرا در آن، عدالت خدا از ایمان به ایمان مکشوف میشود، چنانکه نوشته شده است: عادل با ایمان خود زیست خواهد کرد.» او در میان درد و رنج، ناگهان حقیقتی را کشف میکند که مسیر تاریخ را دگرگون خواهد ساخت: «عادل به ایمان زیست خواهد کرد»؛ رنج از میان میرود، جسم و روح رها میشوند، و لوتر با وجد و آرامش از جای برمیخیزد.
بیشتر بخوانید: ماری خون آشام؛ ملکه خون و آتش
این بیداری فکری، نقطه عطفی شد که نهتنها زندگی لوتر، بلکه مسیر تاریخ دین و جامعه غربی را تغییر داد. لوتر دریافت که آموزه اصلی کتاب مقدس آن است که عادل و رستگار کسی است که به رحمت الهی ایمان بیاورد، نه کسی که اعمال نیکو انجام دهد یا پولی به کلیسا بپردازد تا آمرزیده شود. دیگر برای نیل به بخشش الهی نیازی به کشیش، کلیسا یا واسطهای فاسد نبود؛ هر انسان گناهکار میتواند تنها با ایمان و اتکال به «نجاتبخش شیرین و شفیع خویش، عیسی مسیح»، راه رستگاری را بیابد. این کشف نه یک اختلاف صرفاً الهیاتی، بلکه انقلابی در اندیشه دینی و اجتماعی بود: اگر هر مؤمنی میتواند مستقیماً با خدا ارتباط برقرار کند، پس وجود نهادهای دینی میانجی و حتی تمام ساختارهای مبتنی بر اقتدار روحانیت به چالش کشیده میشوند.
پیام لوتر تنها نقدی بر فساد کلیسای کاتولیک نبود؛ او با شجاعت تمام، بنیان اقتدار مذهبی و سیاسی جهان آن روز را لرزاند و نهال پرسشگری و فردگرایی را در زمین حاصلخیز جامعه اروپایی کاشت. در اندیشه لوتر، همه انسانهای باایمان برابرند، رابطه فرد با خدا جایگاهی متعالی دارد، و وجدان هر فرد، منبع نهایی تشخیص اخلاق و حقیقت است. دلالتهای این نگرش بسیار گسترده و عمیق بود؛ لوتر نهتنها دین را دگرگون ساخت، بلکه فهم غرب از قانون، اخلاق، حاکمیت و حتی ساختار دولتها را دستخوش تحولی بنیادین کرد.
رفرماسیونی که با تزهای لوتر آغاز شد، اروپا را به مدت بیش از یک سده به ورطه جنگها و منازعات مذهبی کشاند. از ۱۵۲۴ تا اوج فاجعهبار «جنگ سی ساله» (۱۶۱۸ تا ۱۶۴۸)، قاره اروپا صحنه کشمکشهای خونین میان کاتولیکها و پروتستانها بود؛ جنگهایی که ریشههای آن تا سده بیستم و منازعاتی مانند «مشکلات ایرلند شمالی» (۱۹۶۸ تا ۱۹۹۸) نیز امتداد یافت.
مارتین لوتر در دهم نوامبر ۱۴۸۳، در شهری کوچک به نام آیزلبن، در ایالت زاکسن آلمان، و در خانوادهای نسبتاً مرفه زاده شد. پدرش آرزو داشت پسرش وکیل شود و به همین دلیل او را برای تحصیل به دانشگاه ارفورت فرستاد. لوتر نیز در سال ۱۵۰۵ موفق به اخذ مدرک کارشناسی ارشد شد و سپس، بر اساس خواست پدر، تحصیل در رشته حقوق را آغاز کرد. اما روح پرتلاطم و جویای حقیقت او به زودی این مسیر را ترک کرد و مطالعه حقوق را «علم تردید و عدم قطعیت» نامید. او به دنبال حقیقتی قطعی بود و فلسفه را برگزید؛ اما این حوزه نیز عطش معنوی او را فرو ننشاند، و سرانجام به دامان دین پناه برد.
بیشتر بخوانید: کاترین کبیر، قدرتمندترین زن تاریخ
روایت معروفی هست که میگوید در تابستان ۱۵۰۵، هنگام بازگشت از ارفورت، صاعقهای به نزدیکی او اصابت کرد و او از ترس مرگ فریاد زد: «ای سنت آنا، مرا نجات بده! سوگند میخورم راهب شوم!» این اتفاق او را به صومعه آگوستینیها کشاند. در سال ۱۵۰۸ به مقام روحانی رسید و به دعوت رئیس دانشگاه تازهتأسیس ویتنبرگ، عهدهدار تدریس الهیات شد. در سال ۱۵۱۲، با اخذ درجه دکترای الهیات، هم استاد دانشگاه بود و هم واعظ و مبلغی پرشور.
تزهای لوتر بهسرعت به صورت جزوه و اعلامیه منتشر شد؛ طی سال ۱۵۱۷، صدها نسخه از آنها بهدست چاپگران سراسر آلمان و اروپا رسید و به یمن اختراع دستگاه چاپ متحرک یوهانس گوتنبرگ – که تنها هفتاد سال پیش از آن پا به عرصه گذاشته بود – افکار لوتر در سراسر قاره طنینانداز شد. نقاشانی چون لوکاس کراناخ پدر و پسر، پرترههایی از لوتر ترسیم کردند که بارها تکثیر شد و شخصیت و آرمانهایش را در چشم مردم آلمان و اروپا تثبیت کرد. اطرافیان لوتر نیز با روایت داستانهای ستایشآمیز درباره او، به گسترش نفوذش دامن زدند. این همافزایی میان ایدهها و شخصیت کاریزماتیک لوتر، عامل مهمی در جنبش اصلاح دینی بود.
اما کلیسای روم در برابر این چالش ساکت ننشست. در ژوئن ۱۵۱۸، لوتر به اتهام ارتداد به آوگسبورگ فراخوانده شد تا در برابر نماینده پاپ، کاردینال توماس کایتان، از عقاید خود دفاع کند. با وجود فشارهای شدید، لوتر حاضر نشد عقایدش را پس بگیرد. سال بعد، شارل پنجم، امپراتور جدید روم مقدس، سوگند خورد که کلیسای کاتولیک را از تهدید امثال لوتر حفظ کند. با این حال، لوتر همچنان امیدوار بود بتواند کلیسا را از درون اصلاح کند. در همین دوران، سه رساله مهم نوشت که سنگ بنای جنبش پروتستانی شد. مهمترین آنها «درباره آزادی مسیحی» بود که در آن چنین آورد: «یک مسیحی، فرمانروای آزاد همه چیز و مطیع هیچکس است. یک مسیحی، خادم وظیفهشناس همه چیز و مطیع همه کس است.» این جملات، مؤمن مسیحی را از هر اقتدار زمینی و خودکامگی دینی یا دنیوی رهایی میبخشید _ اگرچه لوتر آشکارا از هرگونه شورش مسلحانه بر حذر میداشت.
در ژانویه ۱۵۲۱، پاپ لئوی دهم، لوتر را تکفیر کرد. چهار ماه بعد، او مجبور شد در برابر شارل پنجم از خود دفاع کند. لوتر به امپراتور گفت که اگر فقط _ و فقط _ با دلایل کتاب مقدس سخنانش نقض شود، آنها را پس خواهد گرفت. اما او هرگز بر خلاف وجدان خود عمل نمیکند: «اینک من ایستادهام. خداوند یاریام کند. آمین.» امپراتور، بیتأثر از سخنان لوتر، فرمان وُرمز را صادر کرد که به موجب آن، آثار لوتر ممنوع و او خارج از قانون اعلام شد.
اما لوتر تنها نبود؛ فردریک سوم، شاهزاده زاکسن، ترتیبی داد تا لوتر در مسیر بازگشت به ویتنبرگ ربوده شود و در قلعه وارتبورگ، تحت حفاظت او، به کار علمی و نگارش ادامه دهد. لوتر در این ده ماه اقامت، علاوه بر صدور بیانیههایی درباره مسائل اصلاح دینی، با تلاشی بیسابقه ترجمه عهد جدید را از یونانی به آلمانی آغاز کرد _ کاری که تا آن زمان نمونه نداشت و شاهکاری در ترجمه و ادب آلمانی محسوب میشود. چاپ این ترجمه در سال ۱۵۲۲، موفقیتی هم معنوی و هم تجاری به بار آورد، هرچند تکفیر پاپ، آثار لوتر را ممنوع اعلام کرده بود.
با وجود اعلام خروج از قانون و تکفیر، لوتر در همان سال به ویتنبرگ بازگشت و با توجه به قطع وابستگیاش به کلیسا، خود را از قید عهد رهبانیت آزاد دید. در سال ۱۵۲۵ با کاترینا فون بورا، راهبهای پیشین، ازدواج کرد و صاحب شش فرزند شد. سال ۱۵۲۶، رفرماسیون پیروزی بزرگی کسب کرد: مجلس امپراتوری (دایت) در اشپایر به ایالات و شاهزادگان حق داد که خود تعیین کنند کاتولیک بمانند یا لوتری شوند. این تصمیم، زمینه را برای ایجاد نخستین کلیساها و مدارس پروتستان فراهم کرد.
همزمان با گسترش اصلاحات، لوتر آگاه شد که دین جدیدش، برخلاف گذشته، جنبشی مردمی است، نه آیینی صرفاً وابسته به روحانیت. او تلاش وسیعی را برای آموزش اصول ایمان مسیحی آغاز کرد و در سال ۱۵۲۹، دو کتاب آموزهای نوشت: «تعلیمنامه کوچک» برای مردم عادی و «تعلیمنامه بزرگ» برای کشیشان پروتستان.
با وجود همه دشواریها و حتی تکفیر، لوتر همچنان امید داشت که پروتستانیسم بتواند کلیسای کاتولیک را اصلاح کند و وحدت مسیحیت را حفظ نماید. تابستان ۱۵۳۰، شارل پنجم برای حفظ وحدت امپراتوری و پرهیز از تجزیه آن، مجلس امپراتوری را در آوگسبورگ تشکیل داد. اما چون لوتر هم تکفیر شده بود و هم ممنوعالخروج، نتوانست شرکت کند. به جای خود، فیلیپ ملانشتون، دوست و همکارش را روانه مجلس کرد. ملانشتون با تلاش فراوان، اما ناکام، کوشید کلیسای کاتولیک را به پذیرش فرقه نوپای پروتستان وادارد – فرقهای که تا سال ۱۵۹۷ رسماً لوتریسم نامیده نشد. اما حتی برای امپراتور نیز موفقیتی حاصل نشد؛ زیرا با تهدید روزافزون امپراتوری عثمانی بر اروپا، بهویژه قلمرو هابسبورگها، شارل پنجم نمیخواست وحدت سیاسی دولتهای مسیحی را به خطر بیندازد. او به پروتستانها آزادی مذهبی داد، مشروط بر آنکه در جنگهای عثمانی-هابسبورگ، متحد دولت مرکزی باشند.
لوتر که در این زمان موفقیت سیاسی چشمگیری کسب کرده بود، توجه خود را به ترجمه عهد عتیق از زبان عبری به آلمانی معطوف ساخت. این ترجمه که در سال ۱۵۳۴ کامل شد، شاهکار دیگری در زبان و ادب آلمانی بود. همان نقشی که «انجیل شاه جیمز» در زبان انگلیسی ایفا کرد، ترجمه لوتری عهد عتیق برای زبان آلمانی داشت؛ مجموعهای از تعبیرات و ضربالمثلها که به ژرفای زبان مردم راه یافت و فرهنگ عامه را غنا بخشید. آثار مارتین لوتر، بیش از هر چیز، آموزههای مسیحیت را به تمام طبقات جامعه رساند و آرمان ایجاد دینی آزاد از سلطه نهادهای منحط و روحانیت فاسد را تحقق بخشید.

