تاریخ انتشار: ۰۹:۰۰ - ۲۶ خرداد ۱۴۰۴
گزارش میدانی رویداد۲۴ از حال و هوای تهران در روز یکشنبه؛

شاهدان انفجار انبار نفت شهران چه می‌گویند؟

گزارش میدانی خبرنگار رویداد۲۴ از انتظار طولانی برای چند لیتر بنزین بیشتر، روایت شاهدان عینی انفجار انبار نفت تهران و مشکلات مردم در سومین روز حمله اسرائیل به تهران را در ادامه می‌خوانید.

شاهدان انفجار انبار نفت شهران چه می‌گویند؟

رویداد۲۴ | فرشید غضنفرپور: صبح یکشنبه تهران از خوابی آشفته پرید؛ خیره به دو ستون دود سیاه یکی در شمال غرب و دیگری در جنوب شرقی پایتخت‌. رسانه‌ها نام مناطق آسیب دیده از حمله شب یکشنبه را مرور می‌کنند؛ میدان پنجم نارمک، محله چیتگر، خیابان زمزم، انبار نفت ری، انبار نفت شهران.

به ظهر نکشیده بلوار کشاورز هم مورد اصابت قرار گرفت. عصرگاه نام خیابان شریعتی، سیدخندان، تجریش و چند نقطه دیگر به سیاهه مناطق مورد اصابت قرار گرفته، اضافه شد.

خبرگزاری‌های خارجی و تحلیلگران داخلی حمله به مراکز نگهداری سوخت را ورود جنگ به مرحله‌ای تازه ارزیابی می‌کنند. ایران هم در حملات موشکی گسترده‌اش که موجب حیرت و شگفتی بسیار شده همینکار را کرده. گویا قرار است تاب آوری شهروندان دو طرف نیز در این جنگ محک بخورد.

انتظار طولانی برای چند لیتر بنزین بیشتر

صبح یکشنبه، خیابا‌ن‌‎‌های تهران خلوت است؛ فقط مقابل پمپ بنزین‌ها است که صف چند صد متری خودرو‌ها را می‌توان دید.

فعلا هرکس کارت سوخت دارد، می‌تواند حداکثر ۳۰ لیتر بنزین بزند و آنکه ندارد ۱۰ لیتر که برای گریز از پایتخت کافی به نظر نمی‌رسد.

دو مرد دبه سفید ۵ لیتری به دست مقابل مامور بی‌حوصله و کم حرف کلانتری ایستاده‌اند و چانه می‌زنند.

+ماشینم توی راه بنزین تمام کرده، بچه‌هام توی گرما موندن اومدم بنزین ببرم، بزار با دبه بنزین بگیرم.

_ همه ماشینشون تو راه مونده و بچشون هم توی گرما است، گفتن با دبه بنزدین ندین، برو گرمه اعصابمو خورد نکن!

مابقی گفت‌و‌گو حوالی همین کلمات می‌چرخد؛ جز آنکه یکی از مرد‌ها یک دفعه به سیم آخر می‌زند، داد و بیداد می‌کند و می‌نشیند روی زمین، دبه را کناری می‌اندازد.

مامور کلانتری رویش را آن طرف می‌کند و می‌رود، بی اعتنا به ناسزا‌هایی که در حالت عادی می‌توانست کار مرد را به بازداشتگاه بکشاند. اما حالا شرایط جنگی است و احتمالا آدم‌ها در نهایت اندکی حق برای خشمگین بودن طرف مقابل قائلند.

انفجار در دو مخزن مهم سوخت تهران مردم را نگران کرده، دود سیاه شمال غرب را نشان می‌کنم و به سمتش می‌روم.

شبِ روشنِ شهران

جایی در امتداد بولوار سیمون بولیوار، خیابانی که به نام رهبر انقلاب‌های آزادیبخش آمریکای لاتین از استعمار اسپانیا نام گذاری شده، یکی از مخازن سوخت پایتخت زخمی انفجاری است که حوالی ساعت ۱۲ نیمه شب اهالی را هراسان به خیابان کشانده.

انفجار به احتمال فراوان تلفات جانی نداشته یا حداقل هنوز چیزی در اینباره اعلام نشده.

کمی آنسوتر، کنار یک پایانه اتوبوسرانی چند نفر از اهالی محل زیر سایه درخت، مخزن در حال اشتعال را تماشا می‌کنند. باد، شعله سرخ و پیچ در پیچ را، چون هیولایی نگون بخت از سیاه چاله مخزن سوخت بیرون می‌کشد تا برای تماشاچیانش نعره‌ای بکشد؛ معرکه‌ای بگیرد و مجدداً به مأوای سیاه و تاریکش بازگردد.

برای اینهایی که اینجا ایستاده‌اند دیشب هولناک بوده، خواب را از سرشان پرانده و بعضی را پای برهنه به خیابان کشانده، اما در عوض حالا داستانی برای تعریف کردن دارند و غریبه‌ای برای شنیدن.

مرد مسن لاغر اندامی با لهجه ترکی می‌گوید، دیده که دو پهباد ساعت ۱۲:۳۰ دقیقه مستقیم به مخازن سوخت خورده‌اند.

دو مخزن را تا صبح سوزانده و یک مخزن دیگر هم همین است که همچنان می‌سوزد، اما عجیب است که بقیه مخازن سالم‌اند.

+از کجا می‌دانی پهپاد بوده؟ شاید موشک یا بمب بوده باشد!

_می‌دانم، من پهپاد را خوب می‌شناسم، شمال برای مردی کار می‌کردم که زمین می‌فروخت. آنجا زمین‌های بزرگ را با پهپاد به مشتری نشان می‌دهیم. من زیاد پهپاد دیده‌ام. اینها هم پهپاد بودند. از نور و سرعتشان فهمیدم. من آنجا (با دست خانه‌اش را نشان می‌دهد، جایی ناپیدا میان مجتمع‌های مسکونی) داشتم توی بالکن با تلفن حرف می‌زدم، دیدم که دوتا پهپاد به این مخزن‌ها خورد. یکی درجا نابود شد؛ یکی دیگر تا صبح آب شد و از بین رفت این یکی هم تا الان دارد می‌سوزد.

+چرا آتش نشانی، خاموش نکرد؟

_ مگر چقدر از این مواد‌ها و کف‌ها دارند؟ هر چه داشتند ریختند توی اینها دیدند نمی‌شود ول کردند رفتند تا خودش بسوزد و تمام بشود.

+انفجار چقدر صدا داشت؟

_نه که نداشته باشد، اما بیشتر اینکه همه جا روشن شد و صدای آژیر می‌آمد همه را متوجه کرد. منفجر نشد یک جور‌هایی می‌شود گفت با صدای بلند سوخت.

+خانه‌ها را تخلیه کردند؟

_خیلی‌ها همان دیشب و بعضی‌ها هم صبح جمع کردند رفتند، هرکسی جایی را داشته رفته. تهران دارد مثل دوران کرونا می‌شود همه دارند می‌روند.

+چرا شما نرفتید؟

_والا خواستیم برویم قزوین گفتند آنجا هم حمله هست، انفجار هست، چه فرقی می‌کند با تهران؟

کارمندان بخش خصوصی؛ انتخاب میان کار و خانواده

روز گذشته دولت در بیانیه‌ای کارمندانش را تا آخر هفته ۲۸ خرداد دورکار کرد با این حال مثل سایر موارد مشابه شرکت‌های خصوصی از قوانین خودشان پیروی کرده و بعضا با دورکاری و مرخصی کارمندان مخالفت کرده‌اند.

شیدا، دختر جوانی که ساکن برج‌های چیتگر است، می‌گوید: صدای انفجار و شلیک‌های ممتد پدافند غرب تهران خانواده را به وحشت انداخت، ما اصالتاً زنجانی هستیم و قرار شد به خانه اقوام در زنجان برویم. شرکت با دورکاری و مرخصی دادن به کارمندانش مخالفت کرد و اعلام کرد برنامه‌ای در این خصوص ندارد. مشابه همان رویه‌ای که در زمان آلودگی هوا هم در پیش می‌گرفتند، اما اینبار فرق دارد. اگر من می‌ماندم خانواده هم جایی نمی‌رفت و من نمی‌توانستم چنین ریسکی بکنم. رفتم و گفتم می‌توانم استعفا بدهم یا می‌توانید من را اخراج کنید. من با هر دو راه موافقم!

به گفته شیدا این درخواستی است که سایر کارکنان هم داشته‌اند و عملاً شرکت را در وضعیتی قرار داده که با مرخصی چند روزه کارمندانش موافقت کند.

فربد، پسر جوان ساکن شهرزیبا هم مشابه همین تجربه را در یک شرکت دیگر برایم تعریف کرد. به گفته فربد مدیران ارشد شرکت «خیلی زود فلنگ را بستند و از تهران خارج شدند»، اما منابع انسانی به کارمندان گفته برنامه‌ای برای دورکاری یا مرخصی نداریم!

«من استعفا دادم و بیرون آمدم، به هر حال هروقت آب‌ها از آسیاب افتاد مجدداً دنبال کار می‌گردم»

ماراتن ایران یا دوی امدادی اسرائیل؟

موشک باران شهر‌های اسرائیل از سوی ایران رسانه‌های غربی را شگفت زده کرده، این را می‌شد از صورت متعجب و ماتم‌زده خبرنگار سی ان ان فهمید.

حالا نخست وزیر اسرائیل به دنبال درگیر کردن آمریکا در جنگی است که خودش آغاز کرده. اینکه چقدر موفق بشود ترامپ را وارد بازی کند ،هنوز معلوم نیست، اما به تازگی برخی از رسانه‌ها گمانه زنی کرده‌اند که شروع جنگ برخلاف آنچه ترامپ می‌گوید بدون هماهنگی با او بوده و فقط به رئیس جمهور اطلاع داده‌اند.

صدا‌های مخالف دولت هم در اسرائیل بلند شده که بدون آمریکا پیروزی در این جنگ ممکن نیست. نتانیاهو مسابقه را شروع کرده، اما مثل یک دونده دوی امدادی باید چوب را به دست آمریکایی‌ها بدهد که حداقل تا این لحظه اشتیاق چندانی برای ورود به این جنگ از خودشان نشان نداده‌اند. خصوصاً که ایران هم نشان داده توانایی‌اش در هدف قراردادن و عبور از سامانه‌های ضد موشکی تاکنون دستکم گرفته می‌شده و به همین دلیل هم بعید است ترامپ بخواهد با به خطرانداختن منافع آمریکا و متحدانش به نفع نخست وزیر اسرائیل ریسک کند.

از سوی دیگر بازی برای ایران چیزی شبیه به دوی ماراتن است، سوال اینجا است که تا کجا می‌تواند ادامه بدهد؟ دوام بیاورد و همین شدت حمله را حفظ کند؟ نظامی‌های ایران می‌گویند تا هر زمان که لازم باشد.

جنگی که زمانی تنها یک گزینه احتمالی بود، حالا روز به روز ابعاد گسترده‌تری به خود می‌گیرد، اما پایان یکشنبه بی‌شک غم انگیز است برای دوسوی این مخاصمه و خصوصاً برای تهرانی که جنگ نمی‌خواست.

خبر های مرتبط
خبر های مرتبط
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
نظرات شما