مخمصهای به نام فوتبال
مدیریت در فوتبال ما مدیریت هزینه است. بیمسئولیت و شهرتطلب. این شکل از مدیریت اگر به فاجعه منجر نشود، باید کلاه را بالا انداخت. اگرنه، این که مدیری بیاید، بودجه کلانی را در اختیار بگیرد و تیمی ببندد که قرار است در کمترین زمان به نتیجه برسد، نتیجهاش خرابهای است که در بلند مدت خواهد ماند. مدیرانی که هیچوقت نیازی نمیبینند به آینده نگاه کنند. مدیرانی که بخش بزرگی از وقت و انرژیشان صرف صافکاری خرابیهای پیشینیانشان میشود و البته خود میتوانند میراثی به همین اندازه وحشتناک برای آیندگانشان به جا بگذارند. برای توصیف آنچه رفت، باشگاه استقلال و آنچه امروز با آن دست به گریبان است، مثالی درخشان و ایدهآل محسوب میشود. مدیریت کنونی استقلال در عین حال همه این مصائب را با خود همراه دارد. آنچه اتفاق افتاده، محرومیتهایی که فیفا برای استقلال در نظر گرفته تا دست باشگاه و مربی تیم در نیمفصل توی پوست گردو بماند، نتیجه فساد و ولنگاری سالهای گذشته است.
همه آن ولخرجیهای بیحساب و کتاب. بازیکنانی که با دلارهای بیزبان خریده شدند و آمدند و رفتند و البته برای استقلال هم آبی از آنها گرم نشد. که اگر میشد شاید ارزش این همه دردسر را داشتند. اما پروسه فوتبال ما به این شکل است که خرید بازیکن خارجی، جز در موارد استثنایی، فقط برای به جریان انداختن حسابهای ارزی و درآمدهای ناشی از آن برای نزدیکان باشگاه است. برای همین هم هست که هر مربی میآید سریع دست به کار میشود تا بازیکنان بیکیفیت موجود را رد کند و جمعی بازیکن بیکیفیت جدید به فهرست تیم اضافه کند. جدا از استثنائاتی که همه این سالها دیدهایم. که با علم آمار و احتمالات هم بررسی میکردیم باید تعداد بازیکنان قابل استفاده بیش از این میشد که در فوتبال ما بالا آمدهاند. و همه این پروسه هم با صرف هزینههای میلیاردی به انجام میرسد. از جیب مردمی که بودجه باشگاههای دولتی را میدهند و از جیب فوتبالی که برای زیرساختهایش چیزی ندارد هزینه کند. اما مدیریتی که چنین بلایی را سر فوتبال ملی میآورد چه اندازه پاسخگوست؟ سابقه نشان میدهد که هیچ. مقداد نجفنژاد که یکی از تاریخیترین گافهای مدیریتی را در دوران حضورش در باشگاه استقلال رقم زد، هیچگاه بابت قصورش توضیح نداد. در هیچ جلسهای جز در افکار عمومی محاکمه نشد. و مجازاتش هم این بود که دوباره در سالهای بعد به هیات مدیره استقلال برگشت!
امروز هم بحرانی که برای استقلال اتفاق افتاده، نتیجه ندانمکاری و ضعف مدیریت مدیران سالهای اخیر است. در بهترین حالت و اگر نخواهیم از فساد سازمان یافته حرف بزنیم. اما مدیرانی که این شرایط را به وجود آوردهاند کجا هستند؟ ضررهای میلیاردی ۵ سال اخیر در زمان مدیریت آقای فتحاللهزاده و افشاررازده به وجود آمده است. اما این دو مدیر با سلام و صلوات از استقلال رفتهاند و حالا بابت یک ریال آن پاسخگو نیستند. شکایت بازیکنان خارجی که به بسته شدن دست استقلال منجر شده هم در دوره همین دو بزرگوار کلید خورده است و آنها بدهیها را پرداخت نکردهاند. اما امروز نه دلاری بابت بدهیها مدیوناند و نه بابت جریمهها. دو مدیری که الان اگر بنشینند و از کارنامه خود صحبت کنند چنان موفقیتهایی را به رخ میکشند که همه شرمنده میشویم.
اما با واقعیتی که امروز یقه استقلال و لیگ ما را گرفته است چه باید کرد؟ این موضوع هم فقط به استقلال و فتحاللهزاده و افشارزاده برنمیگردد. پرسپولیس همین امروز با چنین پروندههایی دست به گریبان است اما خبری از مدیران گذشته نیست. رویانیان که با ریختوپاشهایش و آن همه بازیکن ریز و درشت به پرسپولیس آورد و باشگاه را تا گردن در بدهی فرو برد کجاست که پاسخ بدهد؟ روزهایی که به شیوهای کاملا غیرحرفهای مانوئل ژوزه، مربی تیم را روانه خانه میکرد و همه میدانستند که با شکایت و جریمه مواجه خواهیم شد و دلایل و توجیهاتی سادهلوحانه میآورد هنوز جلوی چشم همه است. الان چه کسی میتواند آقای رویانیان را بابت این مشکلات سوال و جواب کند؟ استقلال، پرسپولیس و همه باشگاههای دیگر. همه فوتبال و همه سازوکارهایمان.
مشکل این است که هیچ نقطه پایانی هم بر این سیستم متصور نیست. امروز باید پاسخگوی مشکلات گذشته باشیم و همچنان مشکلاتی برای آینده ایجاد کنیم. نه درسی از تاریخ و نه تجربهای برای اصلاح. چنین اصراری برای ماندن در این مخمصه، کاری نیست که از هر کسی بربیاید. اراده و نیت ما برای درست نشدن قابل تقدیر است!