موج تلخ مرگ دانشآموزان از ابتدای سال تحصیلی | مدرسه باید «محیط امن» باشد نه «صحنه بحران»

رویداد۲۴| حادثه روز گذشته (۱۳ آبان) در تهران که طی آن سه خودروی سرویس مدرسه با هم تصادف کردند و ۱۵ دانشآموز مصدوم شدند، بار دیگر نگرانیها درباره امنیت دانشآموزان در محیط مدرسه را به صدر اخبار کشاند و اهمیت بررسی دقیق حوادث مرتبط با دانشآموزان را نشان داد. معاون اول رئیسجمهور، محمدرضا عارف، بلافاصله دستور بررسی فوری این سانحه را صادر کرده است؛ حادثهای که بهعنوان تازهترین نمونه از خطراتی که دانشآموزان در مسیر مدرسه یا در محیط آموزشی با آن مواجهاند، مورد توجه قرار گرفته است.
از اول مهر تا نیمه آبان ۱۴۰۴، سال تحصیلی تازه برای بسیاری از خانوادهها نه با شور و شوق بازگشت به کلاس، که با خبرهایی تلخ از مرگ دانشآموزان همراه بوده است. در کمتر از چهل روز، گزارشهایی از زنجان، شیراز، ایلام و حالا زرند کرمان منتشر شده که در همه آنها یک وجه مشترک دیده میشود: جانباختن دانشآموز در محیط مدرسه یا در ارتباط مستقیم با فضای آموزشی. مجموعه این رویدادها حالا به پرسشی جدی در افکار عمومی بدل شده است: در مدرسه چه میگذرد که دانشآموز، بهجای امنیت و آرامش، با مرگ مواجه میشود؟
نخستین خبر، از زنجان آمد؛ جایی که نیما نجفی، دانشآموز ۱۴ ساله، در نهم مهرماه جان خود را از دست داد. خانواده و برخی منابع محلی گفتند او پیش از حادثه مورد تنبیه بدنی قرار گرفته بود، هرچند آموزشوپرورش و مقامات محلی علت را «ایست ناگهانی قلبی» اعلام کردند. افکار عمومی، اما قانع نشد و بحث امنیت جسمی دانشآموزان در مدارس بار دیگر به صدر اخبار بازگشت.
چند روز بعد، شیراز در کانون توجه قرار گرفت؛ سام زارعی، دانشآموز ۱۲ ساله، در پی فشار روحی و توبیخ مدرسه دست به خودکشی زد. خانوادهاش شکایت کردند و از آموزشوپرورش پاسخ خواستند که چرا پسرشان بهجای حمایت، تحت تهدید و تحقیر قرار گرفته بود. انتشار این خبر در شبکههای اجتماعی موجی از خشم و همدردی به راه انداخت و کاربران از «خشونت پنهان در نظام آموزشی» سخن گفتند.
در ایلام نیز خبر مرگ دانشآموز ۹ سالهای منتشر شد که هنگام بازی در حیاط مدرسه دچار ایست قلبی شد. مقامهای محلی علت را حادثهای طبیعی اعلام کردند، اما تکرار موارد مشابه باعث شد بسیاری از خانوادهها نگران شوند و از نبود تجهیزات احیای قلبی و حضور نیروهای آموزشدیده در مدارس انتقاد کنند.
آخرین پرونده، اما مربوط به شهرستان زرند است؛ جایی که روز ۱۳ آبان، دادستان عمومی و انقلاب از فوت دانشآموزی در جریان بازی فوتبال در حیاط مدرسه خبر داد. رضا یعقوبی، دادستان زرند، گفت دستگاه قضایی فوراً وارد عمل شده و بررسی همهجانبه با نظر پزشکی قانونی در حال انجام است. او تأکید کرد تاکنون شواهدی از قصور مربیان یا کادر درمان به دست نیامده، اما تحقیقات برای روشن شدن حقیقت ادامه دارد. بنابر اطلاعیه دادستانی، این نوجوان سابقه بیماری قبلی داشته و علیرغم تلاش نیروهای امدادی و انتقال سریع به بیمارستان، جان خود را از دست داده است. با این حال، افکار عمومی با هر مورد تازه، بیش از پیش مضطرب میشود و میپرسد آیا سیستم نظارتی و بهداشتی مدارس کشور توان محافظت از فرزندانشان را دارد؟
این چهار پرونده فقط نمونههایی از مواردی است که رسانهای شدهاند؛ پروندههایی که هرکدام به شکلی متفاوت، تصویر مدرسه را زیر سؤال بردهاند. از ایست قلبی و فشار روحی گرفته تا ادعاهای تنبیه و بیتوجهی آموزشی، وجه مشترک همه این مرگها «رخ دادن در جایی است که باید امنترین مکان برای کودک باشد». آنچه حساسیت افکار عمومی را بیشتر میکند، نه فقط تعداد این حوادث، بلکه مشابهت زمانی و مکانی آنهاست: همه در کمتر از دو ماه و در محیطهای آموزشی.
در ایران سابقه چنین گزارشهایی کم نیست، اما تمرکز و تکرار آنها در یک بازه کوتاه بیسابقه است. تشکلهای صنفی معلمان پیشتر درباره افزایش موارد خودکشی و فشارهای روانی در میان دانشآموزان هشدار داده بودند. آنها گفته بودند که مشکلات معیشتی خانوادهها، ضعف خدمات روانی در مدارس، و استمرار فرهنگ تنبیه و سرزنش، زمینهساز بحرانی خاموش شده است. حالا مرگهای اخیر این هشدارها را از سطح کلمات به واقعیت عینی کشانده است.
در دنیا نیز مرگ دانشآموزان در محیط مدرسه پدیدهای ناشناخته نیست، اما در کشورهای پیشرفته معمولاً هر حادثه به اصلاح فوری منجر میشود. سازمان جهانی بهداشت، تنبیه بدنی را یکی از تهدیدهای سلامت عمومی کودکان میداند و توصیه کرده مدارس به جای انضباط بدنی، از سازوکارهای روانشناختی و گفتوگویی برای کنترل رفتار دانشآموزان استفاده کنند. همچنین وجود امکانات احیای قلبی و نیروهای آموزشدیده در مدارس، در بسیاری از کشورها الزامی است؛ موضوعی که در مدارس ایران هنوز جدی گرفته نشده است.
افکار عمومی در مواجهه با این اخبار خشمگین و بیاعتماد است. خانوادهها خواستار شفافیتاند: چرا آمار رسمی منتشر نمیشود؟ چرا نتایج پزشکی قانونی دیر اعلام میشود؟ چرا وزارت آموزشوپرورش برنامه مشخصی برای حذف کامل تنبیه بدنی و نظارت بر سلامت جسمی و روانی دانشآموزان ندارد؟ پاسخ این پرسشها هنوز روشن نیست، اما روشن است که هر تأخیر در پاسخگویی، بیاعتمادی اجتماعی را عمیقتر میکند.
وقتی مرگ در محیط مدرسه تکرار میشود، مسئله دیگر یک حادثه فردی نیست؛ نشانهای است از بحرانی ساختاری در نظام آموزشی. مدارسی که باید پناه باشند، در مواردی خود به منبع اضطراب، فشار و حتی حادثه بدل شدهاند. در چنین شرایطی، وظیفه وزارت آموزشوپرورش و دستگاه قضایی نه فقط پیگیری هر پرونده، بلکه بازسازی اعتماد عمومی است؛ اعتمادی که هر بار با مرگ یک کودک، تکهای از آن فرو میریزد.


