نقد رویداد۲۴ بر استندآپ فینالیست برنامه خندوانه
استندآپ کمدی مجید افشاری؛ رسیدن به اجرایی ساده از دل مسیری پیچیده
یکی از مهمترین ویژگیهای مجید افشاری در اجرای آخرش راحتی او بود. راحتی به این معنا که از هنگامی که خواندن نامه را اغاز کرد تا پایان آن مخاطب ذرهای با افشاری احساس غریبهگی نمیکرد.
رویداد۲۴- مازیار وکیلی: یکی از مهمترین ویژگیهای مجید افشاری در اجرای آخرش راحتی او بود. راحتی به این معنا که از هنگامی که خواندن نامه را اغاز کرد تا پایان آن مخاطب ذرهای با افشاری احساس غریبهگی نمیکرد.
در استدآپ کمدی مسئله بسیار مهم این است که مخاطب با دیدن تو به عنوان مجری استندآپ کمدی احساس راحتی کند. تماشاگر باید بپذیرد که تو میتوانی او را بخندانی و سورپرایز کنی. تماشاگر باید احساس کند که تو یکی از نزدیکان او هستی که در یک محفل دورهمی کنار هم نشستهاید و دارید با هم به گعده و بگوبخند میپردازید. این احساس زمانی به وجود میآید که تماشاگر به مجری استدآپ کمدی اعتماد کند و این اعتماد زمانی به وجود میآید که مجری استدآپ کمدی بتواند نبض تماشاگر را در دست بگیرد.
در استندآپ کمدی مجری است که باید تماشاگران را هدایت کند. مجری است که باید با پخش کردن مناسب شوخیها در سراسر زمان اجرا اجازه ندهد لحظهای برنامهاش اُفت کند. مجری یک استندآپ کمدی باید انقدر اعتماد به نفس داشته باشد که منتظر خنده تماشاگر نماند و شوخیهایش را بدون توجه به واکنش تماشاگر بیان کند. اگر مجری بتواند این حس اعتماد به نفس را به تماشاگر منتقل کند به راحتی تماشاگر با او همراه خواهد شد.
بانمک بودن تمام داشتههای یک کمدین برای انجام استدآپ کمدی نیست. در واقع نمک شرط لازم هست ولی کافی نیست. برای یک اجرای موفق بیشتر از نمک، کمدین به هوشمندی نیاز دارد. اینکه چه شوخی را کجا به کار ببری و چگونه شوخیها را تقسیم کنی تا به نتیجه نهایی، یعنی خندیدن تماشاگر برسی.
تقسیم شوخیها از این جهت مهم است که اگر تقسیمبندی به خوبی و درستی انجام نشود اجرای استدآپ کمدی از ریتم میاُفتد. برای مثال، اگر دقایق اول اجرای برنامه را پر از شوخی کنی و برای میانه و پایان شوخیهای بکری نداشته باشی ریتم اجرا اُفت میکند و تماشاگر را از دست میدهی. و اگر مقدمهچینی را طولانی کنی که به شوخیهای انتهایی برسی حوصله تماشاگر سر میرود. باید از همان لحظات اول با برنامه جلو بروی و بتوانی تماشاگر را نسبت به اجرای خود حساس کنی تا نتیجه دلخواه را به دست بیاوری. خوب ادامه دهی تا تماشاگر نسبت به تو حساس شود و در اوج اجرا را به پایان برسانی تا تماشاگر به خوبی اغنا شود.
مجید افشاری با این اجرا نشان داد استندآپ کمدی را به خوبی میشناسد. تماشاگر با او احساس راحتی میکند چون میتواند انقدر معمولی به نظر برسد که شبیه یکی از اقوام ما باشد. مثلاً میتوان او را پسرخاله یا پسر عمویی فرض کرد که با حضورش در یک محفل خانوادگی فضای جدی آن محفل را میشکند و جمع را به سمت طراوت و نشاط میبرد. افشاری بیش از آنکه بمب خنده باشد، تک تیر انداز ماهری است. مشخص است از آنهایی نیست که هر واکنش یا اَکت صورتش ما را به خنده بیاندازد. بلکه از آن دست کمدینهایی است که منتظر فرصت باقی میماند تا با شلیک تنها یک تیر جمع را از خنده منفجر کند. چنین رویکردی را در همان ابتدای اجرای افشاری مشاهده میکنیم. برای مثال در همان ابتدای اجرا که به جای نامه اصلی نامهای اشتباهی را بیرون میآورد و بعد از پی بردن به اشتباه بودن نامه میگوید خدابیامرز بابام سر و گوشش خیلی میجنبید. یک شلیک عالی در ابتدای اجرا، که تماشاگر منتظر است تا ببیند کمدین چه چیزی در چنته برای ارائه دارد.
برای رساندن تماشاگر به نقطه اوج انتظار کمدین باید بتواند به خوبی برای او فضاسازی کند تا به شلیک بعدی و خنده بعدی برسد. کار افشاری از این جنبه عالی بود. فضاسازی او به قدری ملموس بود و شوخیها چنان درست در دل این فضا چیده شده بود که تماشاگر خودش را بخشی از اجرا حس میکرد و مدام در انتظار این بود که شوخی بعدی افشاری چیست و قرار است او با کدام موضوع تماشاگر را بخنداند.
نکته بعدی که باعث درخشش افشاری در اجرای چهارمش میشد این بود که در تمام طول اجرا تیرهای زیادی برای شلیک داشت. اجازه نمیداد تماشاگر نفس بگیرد، از شلیک اول به دوم و همینطور تا به آخر، شوخیهایش را شلیک میکرد و تماشاگر هم با خندههای پیاپی به او پاسخ مثبت میداد.
تنوع شوخیهای استفاده شده توسط افشاری هم خوب بود. تقریباً تمام مسائلی را که میشد با آنها شوخی کرد را در بر میگرفت. از ماجرای آزاده نامداری بگیر تا حساسیت پدرها در رابطه با مسئله خاموش بودن کولر. حتی ماجرای ژن برتر و شوخی با کلمه پروپاگاندا فراموش نشده بود. این تنوع باعث میشد دست افشاری برای بداههپردازی هم باز باشد و او با آسودگی خیال از انبان شوخیهایی که در اختیار داشت استفاده کند. شوخیهایی که هم به اندازه بود و هم در جاهای درستی استفاده میشد.
مشخص بود افشاری برای متنی که نوشته زمان زیادی صرف کرده. شوخیهایش صرفاً سیاسی یا اجتماعی نبود، بسته متنوعی از شوخیهای مختلف بود که تمام اقشار جامعه را راضی میکرد. اما مهمترین عاملی که اجرای افشاری را به اجرای متمایزی بدل میکرد، کول بودن افشاری بود. یک خونسردی و خوشی خوشایندی در چهره این مرد وجود داشت که باعث میشد در عین اینکه به او میخندیم از او هم خوشمان بیاید. چهرهاش فقط بامزه نبود، دلنشین هم بود. صمیمیت داشت و سادگی. به خاطر همین هم بود که با خیال راحت و با اتکا به متنی ساده اجرایش را پیش برد. اعتماد به نفس و راحتی خیالش تماشاگر را از همان ابتدا مطمئن میکرد که لحظاتی مفرح در انتظارش خواهد بود.
اجرای افشاری البته ربط مستقیمی هم به مربی او داشت. حسن معجونی اُستاد این است که بدون کار خاصی و فقط با یک نگاه تماشاگر را بخنداند. معلوم است معجونی این نکته را به خوبی به شاگردش منتقل کرده و افشاری هم خیلی خوب موضوع را گرفته. افشاری چون آدم کول و بانمکی است احتیاج به کار پیچیدهای نداشته، همین که توانسته متن خوبی بنویسد و از دل آن متن به سادگی در اجرا برسد کافیست. این مسئله خیلی ساده به نظر میرسد، اما اجرایش کار خیلی پیچیدهای است. افشاری از پس این پیچیدگی به خوبی برآمد و اجرای هنرمندانه و ظریفی ارائه داد که باعث شد همه داوران از او راضی باشند.
خبر های مرتبط
خبر های مرتبط
واقعا مل پرستارا رو ناراحت کذد