گزارش رویداد۲۴ به بهانه تولد کارگران شهیر ایرانی
کمال تبریزی مرد همیشه در حاشیه سینما
میتوان کمال تبریزی را فیلمساز جذابی دانست. مردی که همیشه در حاشیه سینما زیسته است و نامش با حواشی گره خورده است. کارنامهاش فراز و نشیبهای بسیاری داشته اما این فراز و نشیبها هیچگاه باعث نشده از جذابیت نام او ذرهای کاسته شود.
کمال تبریزی متولد ۵ مهر ۱۳۳۸ در تهران است. او که فارغالتحصیل رشته سینما و تلویزیون از دانشگاه هنر است فعالیتش را با حضور در پشت صحنه فیلمهای سینمایی به عنوان دستیار کارگردان و فیلمبردار آغاز کرد و خیلی زود با ساخت دومین فیلمش طعم توقیف را چشید.
تبریزی از همان ابتدای فعالیت خود در سینما روی مرز باریک خط قرمزها حرکت کرده، مرزی که فقط خودش بلد است چگونه از آن به سلامت عبور کند.
اگر هر فیلمساز دیگری به جز کمال تبریزی این حجم از فیلمهای جنجالی را در سینمای ایران میساخت هیچگاه نمیتوانست از گردنههای حساسی که در سینمای ایران وجود دارد به سلامت عبور کند و با خیالی راحت به فیلم ساختن ادامه دهد.
اما کمال تبریزی چه میکند که علیرغم این حجم از جنجال، حاشیه و توقیف همچنان میتواند فیلم بسازد؟ کمال تبریزی ذاتن انسان معتدلی است. او حتی زمانی که موضوعاتی جنجالی را در فیلمهایش مطرح میکند با نگاهی اعتدالی به آن موضوعات جنجالی نگاه میکند.
او اگر فیلمی میسازد که مضمون اصلیاش شوخی با روحانیت است در نهایت رندانه از همان روحانیتی دفاعی میکند که در کل فیلم با آن شوخی کرده است. یا اگر فیلمی طنز درباره جبهه میسازد حواسش هست که کوچکترین توهین و حرف ناروایی را متوجه بچههای جبهه و جنگ نکند.
او تنها کسی است که خوب بلد است مثل یک بندباز روی مرز باریک خطوط قرمز سینمای ایران حرکت کند و نه تنها اسیر خط قرمزها نشود بلکه مرز خط قرمزها را هم گسترش دهد و زمین فراختری برای همکارانش مهیا کند.
فیلمی مثل لیلی با من است میتوانست با ذرهای اشتباه و اشکال در ساخت بدل به فیلمی مبتذل و سخیف شود، اما با فیلمنامه دقیق و پرجزئیات رضا مقصودی و کارگردان ظریف و پنهانکارانه تبریزی بدل به فیلمی قابل دفاع و جذاب شده که میتوان با خیالی آسوده آن را یکی از معدود کمدیهای قابل اعتنا در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی نامید.
تبریزی هوشمندانه مضمونی عرفانی را هم در لابهلای فیلمش گنجانده تا فیلم رنگ و بویی قدسی هم به خود بگیرد. اگر کسی بخواهد نمونهای از تحول هوشمندانه یک شخصیت سینمایی را در سالهای پس از انقلاب مثال بزند چارهای ندارد جز اینکه به لیلی با من است و صادق مشکینی این فیلم رجوع کند.
تحول صادق مشکینی در این فیلم چنان نرم،بطئی و با حوصله اتفاق میافتد که تماشاگر ذرهای اغراق در آن احساس نمیکند.
برای درک کیفیت فیلم تبریزی کافیست این فیلم را با مجموعه اخراجیها مسعود دهنمکی مقایسه کنید. در آن فیلم هم الگوی اصلی داستان همان الگویی است که کمال تبریزی در لیلی با من است انتخاب کرده است. اما ساختار فیلم انقدر ناشیانه و به دور از باور است که نه تنها تحول مجید سوزوکی قابل باور نیست بلکه شوخیهای اغلب بیظرافت فیلم بعد از یک بار تماشا لطف خود را از دست میدهند.
دقیقن در چنین مواقعی است که تفاوت یک فیلمساز با کسی که فیلم ساختن بلد نیست مشخص میشود. فیلم جنجالی ساختن به خودی خود امتیازی ندارد، بلکه فیلمی در طول تاریخ در یادها میماند که درست ساخته شود. وگرنه حواشی ژورنالیستی و جنجالهای رسانهای را که همه بلد هستند راه بیاندازند.
مارمولک هم علیرغم اشتباهات فاحشی که در فیلمنامهاش وجود دارد (مثل نحوه تحول عذرا شاپوری و بیدلیل بودن سکوت یکی از اهالی محل که خیلی زود به ماهیت رضا پی میبرد) فیلم جذابی است که به مدد قلم پیمان قاسمخانی (که در شوخینویسی و استفاده به جا از موقعیتهای طنزآمیز در دل داستان کمنظیر است)، کارگردانی هوشمندانه تبریزی و بازی استثنایی پرویز پرستویی فیلمی است که تا سالها از ذهن و ضمیر مخاطب ایرانی پاک نخواهد شد.
اما علت موفقیت کمال تبریزی صرفن به خاطر طرح موضوعات جنجالی در فیلمهایش نیست. کمال تبریزی یکی از معدود سینماگران این دیار است که به کار گروهی اعتقاد دارد. سعی میکند فیلمنامهها را خودش ننویسد و کار را به یک چهره حرفهای در این زمینه بسپارد.
از طرف دیگر انقدر دست بازیگران فیلمهایش را باز میگذارد که بازیگران فیلمهای او بدل به مولفانی تاثیرگذار میشوند.
تاثیر پرویز پرستویی در مارمولک و رضا کیانیان در فرش باد نه تنها کمتر از کمال تبریزی نیست بلکه در جاهایی بیشتر هم هست. یک کارگردان خیلی باید گشادهدست و مهربان باشد که به بازیگران فیلمهایش چنین میدان وسیعی برای فعالیت بدهد بدون اینکه ذرهای نگران باشد که نقش خودش بسیار کمرنگتر از آنها به نظر برسد.
چنین نگاهی نشان میدهد تبریزی بیش از آنکه یک مولف باشد یک فیلمساز حرفهای است. چیزی شبیه بسیاری از فیلمسازان هالیوودی. تبریزی خیلی حرفهای فیلمنامههای موجود و پیشنهادات فراوانی که به دستش میرسد را بررسی میکند و آنهایی را که به ذهنیتش نزدیکتر هستند برای ساخت انتخاب میکند.
البته این نوع فیلم ساختن آفات بسیاری هم در سینمای ایران دارد. چون اصولا فیلمنامه خوب در سینمای ایران کم است این سبک فیلمسازی گاهن نتایج فاجعهباری مثل گاهی به آسمان نگاه کن و یک تکه نان را به بار میآورد.
اما برای کارگردانی که چنین مسیری را برای فیلمسازیاش انتخاب کرده داشتن یکی دو اشتباه اینچنینی ایرادی ندارد. هر چند باید به این نکته هم اذعان کرد که تبریزی مدهاست فیلم خوبی نساخته است و همین امر باعث میشود که کمی نگران کارنامه این فیلمساز همیشه جذاب شویم.
تبریزی خصوصیت دیگری هم دارد که منحصر به فرد است و فقط متعلق به خود اوست. کمال تبریزی انسان باحالی است. این را میشود از راحتی برخورد او نسبت به موضوعات و واکنشهای همراه با تسامح و تساهلی که نسبت به اتفاقات دارد به خوبی فهمید. این حس و حال شیرین و جذاب مختص به خود تبریزی است و در فیلمهای این فیلمساز چنان جاری و ساری است که بدترین فیلمهایش را هم جذاب و دیدنی میکند.
در نهایت میتوان کمال تبریزی را فیلمساز جذابی دانست. مردی که همیشه در حاشیه سینما زیسته است و نامش با حواشی گره خورده است. کارنامهاش فراز و نشیبهای بسیاری داشته اما این فراز و نشیبها هیچگاه باعث نشده از جذابیت نام او ذرهای کاسته شود.
حتی در این سالها که آثارش با افت محسوسی همراه بوده باز هم نمیتوان کامل از او قطع امید کرد. همچنان امیدواریم در آغاز پنجاه و هشت سالگی آثاری بسازد همپای لیلی بامن است و مارمولک. آثاری خوشساخت، جذاب و جنجالی که این توان را دارند تا همه را یکجا راضی کنند.