گزارش رویداد۲۴ از چهرههای مطرح جشنواره فیلم فجر
هومن سیدی؛ بازیگر و کارگردان موفق
هومن سیدی مدتهاست که کارگردانی و بازیگری را هم زمان انجام میدهد و در هر دو زمینه هم کارنامه نسبتاً موفقی از خود به جای گذاشته است.
رویداد۲۴- مازیار وکیلی: هومن سیدی مدتهاست که کارگردانی و بازیگری را هم زمان انجام میدهد و در هر دو زمینه هم کارنامه نسبتاً موفقی از خود به جای گذاشته است.
سیدی بازیگر مدتهاست به چهرهای سرشناس میان مردم تبدیل شده است. او با حضور در سریالهایی مثل راه بیپایان، عاشقانه و تا ثریا میان مخاطبان عام سینما و تلویزیون محبوبیت قابل قبولی کسب کرده و همزمان در فیلمهای متفاوت سینمای ایران هم بازی کرده تا خواص و منتقدان سینمایی هم دید مثبتی نسبت به کارنامه بازیگری او داشته باشند. هر چند با ایفای چند نقش مشابه کارنامه بازیگری هومن سیدی در خطر است.
سیدی مدتهاست که نقش آدمهای پرحرف، عجیب و کمی خلق وضع را بازی میکند. سیدی این پرسونا را زمانی برای خود خلق کرد که میرفت در نقش پسران ساده، پاک و معصوم کلیشه شود. خلق این پرسونای تازه به او کمک کرد تا از دام کلیشه شدن نجات یابد. اما بیم آن میرود که در پرسونای تازهاش هم کلیشه شود و نتواند از تمام ظرفیتهای بازیگریاش به نحو احسن استفاده کند.
سیدی بازیگر بسیار خوبی است. به خوبی میتواند از پس نقشهای دشوار بربیاید. نقشهایی که احتیاج به انرژی زیاد و دقتنظر فراوان دارند. اما به نظر میرسد که در کار بازیگری کمی محافظهکار شده است. تا به امروز سعی نکرده آن حریم امنی را که با ایفای نقش در یک پرسونای خاص برایش ایجاد شده بشکند. به همین خاطر در زمینه بازیگری احتیاج به انتخابهای جسورانهتری دارد. انتخابهایی که او را از غلتیدن به دام کلیشههای سینمایی برهاند و موفقیتی از جنس موفقیت فیلم من دیگو مارادونا هستم برای او ایجاد کند. مثلاً در کمدی انسانی نمیتواند به این موفقیت برسد. چون نه خود نقش ظرفیت بالقوهای برای به چشم آمدن دارد و نه سیدی تلاشی کرده که بازی متفاوتی از خود ارائه دهد.
در مورد فیلمهای آذر و مادری هم میتوان همین را گفت. در آذر به قدری نقش کوتاه و مبهم است که سیدی متوجه نشده چه جنسی از بازی به درد این شخصیت میخورد. مادری هم انقدر شخصیتپردازی ضعیف و اَلکنی دارد که اجازه نمیدهد بازیگری مثل سیدی تواناییهای خود را به طور کامل بروز دهد. اما همین پرسوناژ تکراری در فیلمی مثل پُل خواب کاملاً جواب میدهد. شخصیتی که سیدی در این فیلم نقشش را کلیشهای اما موفق ایفا کرده است شناسنامه مشخصی دارد. جایگاهش در فیلم مشخص و معلوم است و انقدر خوب و دقیق نوشته شده که دست بازیگر را برای یک بازی خوب کاملاً باز میگذارد.
سیدی انقدر در همان ملاقات اول نظر اُکتای براهنی کارگردان جوان فیلم را جلب کرده که براهنی دیگر لازم ندیده با سیدی تمرین خاصی بکند. این مسئله هم به کیفیت بازی سیدی برمیگردد و هم به اعتماد به نفس بالای او که میداند کارگردان از او چه میخواهد. سیدی به عنوان بازیگر در جشنواره فیلم فجر امسال مصادره را در بخش مسابقه دارد. فیلمی کمدی با مایههای سیاسی که رضا عطاران نقش اول آن را بازی میکند. سیدی در کمدی روشنفکرانهای مثل من دیگو مارادونا هستم ثابت کرده بازی کمدی را میشناسد. کما اینکه با طنزی که به شخصیت پیمان در سریال عاشقانه اضافه کرده بود ثابت کرد که میتواند از طنز برای خلق یک شخصیت متفاوت یاری بگیرد. اما به نظر میرسد جنس فیلم مصادره به سینمای بدنه نزدیکتر است.
من دیگو مارادونا هستم بیش از آنکه کمدی باشد اثری روشنفکرانه بود با مایههای پست مدرنیستی. جنس طنزش هم به کمدی سیاه نزدیک بود و کل اثر به گروتسک پهلو میزد. اما فیلم مهران احمدی بعید است چنین درونمایهای داشته باشد. به همین خاطر باید منتظر ماند و دید آیا نقش هومن سیدی در این فیلم مشابه نقشهای کلیشهای او در این سالهاست یا میتواند فتح باب جدیدی در کارنامه بازیگری این بازیگر توانا باشد. اما مصادره تنها فیلم سیدی در بخش مسابقه جشنواره فیلم فجر نیست.
سیدی با فیلم مغزهای کوچک زنگ زده هم در بخش مسابقه حضور دارد. منتها این بار نه به عنوان بازیگر بلکه به عنوان کارگردان توانسته مجوز حضور در بخش مسابقه جشنواره فیلم فجر را به دست بیاورد. هومن سیدی کارگردان تفاوتهای اساسی با هومن سیدی بازیگر دارد. فیلمهای سینمایی سیدی شباهت بسیاری به آثار مستقل سینمای آمریکا دارد. سیدی در فیلمهایش ثابت کرده که یک فیلمبین حرفهای است. جریانهای سینمایی (خصوصاً جریانهای مستقل سینمایی) را به خوبی میشناسد. منتها اشکالی که فیلمهای سیدی تا به امروز داشتهاند این است که آثارش صرفاً تقلیدی از فیلمهای آن جریان سینمایی باقی ماندهاند. تقلیدهایی که البته خوشساخت و جذاب هستند اما چیزی به سینمای ایران اضافه نمیکنند. بیشتر به لحافهای چهل تکهای میمانند که هر تکهاش از فیلمی به عاریت گرفته شده. این تکهها به خوبی کنار هم قرار نگرفتهاند و همین عدم همنشینی درست باعث شده فیلمهای سیدی نسبتی با سینمای ایران نداشته باشد.
فیلمهایی که سیدی سعی در گرتهبرداری از آنها دارد همگی فیلمهای خوبی هستند. اما این فیلمها وابستگی مستقیم و تام و تمامی با فرهنگ پاپ آمریکایی دارند. تصور وجود یک باجگیر غولپیکر در شهرک اکباتان همانقدر غیرقابل تصور است که وضعیت سیامک صفری در فیلم اعترافات ذهن خطرناک من. این موقعیتها ربطی به بافت فرهنگی جامعه ایران ندارد و به خاطر همین بیربط بودن موقعیتها به فضای فرهنگی ایران فیلمهای اولیه سیدی بدل به آثاری اَلکن شدهاند. وگرنه فیلمهای سیدی به لحاظ تصویری آثاری غنی و پُرمایه هستند. مشخص است که این فیلمها بسیار سرصبر و با حوصله ساخته شدهاند و کارگردان وقت بسیاری را برای خوب از کار درآمدن این فیلمها صرف کرده است. خشم و هیاهو از این حیث فیلم متفاوتی در کارنامه هومن سیدی است. سیدی در خشم و هیاهو سعی کرده اثری متعارفتر بسازد و میان یک سینمای داستانگو کلاسیک و متعارف با دغدغههای ذهنی خودش پیوندی نزدیک برقرار کند. شیوهای که جواب داد و خشم و هیاهو بدل به بهترین فیلم سیدی تا به امروز شد. فیلمی که متاسفانه به دلیل اکران ضعیف و پراکنده نتوانست موفقیتی در گیشه کسب کند.
مغزهای کوچک زنگ زده نام غیرمتعارفی دارد. خلاصه داستان فیلم بسیار مبهم است. از خلاصه داستان فیلم هیچچیز نمیشود فهمید. فقط میتوان حدس زد با فیلمی در راستای دغدغههای هومن سیدی مواجه هستیم. مغزهای کوچک زنگ زده احتمالاً بسیار نزدیک به تجربههای اولیه سیدی در فیلمسازی است. اگر چنین باشد باید منتظر باشیم تا با اثری غافلگیر کننده و غیرمتعارف را ببینیم. اثری که شبیه هیچ فیلم دیگری در سینمای ایران نیست. جایزه؟ احتمالش هست. به هر حال فیلم نوید محمدزاده را دارد که متفاوتترین بازیگر این سالهای سینمای ایران است. فرهاد اصلانی هم نقش متفاوتی را در فیلم بازی کرده. شاید فیلمنامه و گریم فیلم هم جزء کاندیداها باشند. در مورد این فیلم حتی نمیشود پیشبینی کرد. فیلم سیدی هر چیزی میتواند باشد. پس بهتر است فعلاً از اظهارنظر بیشتر خودداری کنیم و منتظر اولین اکران فیلم بمانیم.