حمله انقلابیون به سرلشکر لطیفی

رویداد۲۴ | محمدرضا شاه پهلوی، پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ نظامی متمرکز و اقتدارگرا ایجاد کرد که بخش بزرگی از آن بر نهادهای امنیتی متکی بود. ساواک (سازمان اطلاعات و امنیت کشور) بدنامترین نهادها بود و ارتش و ژاندارمری نیز مورد نفرت مردم قرار گرفته بودند. این امر باعث شد که انقلابیون نسبت به نیروهای نظامی حکومت پهلوی رفتاری خشونتآمیز و غیرقابل توجیه داشته باشند. این خشونتها حتی پیش از پیروزی انقلاب، و اعدام فلهای نظامیان توسط صادق خلخانی، نیز رخ دادند. یکی از این موارد مربوط به قتل سرلشکر تقی لطفی بود.
در روز نهم بهمن ماه سال ۱۳۵۷ تقی لطیفی، سرلشکر ژاندارمری، در حال عبور از خیابانهای حوالی دانشگاه تهران بود که توسط انقلابیون شناسایی و متوقف شد. در آن روزها خیابانهای اطراف دانشگاه تهران یکی از مراکز اصلی تجمعات انقلابیون بود و حضور مقامات حکومتی در این مناطق بسیار خطرناک تلقی میشد. جمعیت که در اوج خشم و عصیان بود، به سمت خودروی او حملهور شد، شیشهها را شکست و در میان فریادهای «مرگ بر شاه»، او را از ماشین بیرون کشیدند.
روزنامه کیهان در تاریخ ده بهمن ۱۳۵۷ واقعه را چنین گزارش کرده است: «یک سرلشکر ژاندرمری در جریان تظاهرات دیروز در میدان ۲۴ اسفند [میدان انقلاب فعلی]مورد هجوم مردم خشمگین قرار گرفت و بهشدت مجروح شد. این سرلشکر که تقی لطیفی نام دارد، بعداز ظهر دیروز در حالیکه عقب یک اتومبیل سواری نشسته بود و رانندهاش اتومبیل را هدایت میکرد، در میدان ۲۴ اسفند توقف کرد. بنابهگفته شاهدان عینی سرلشکر ژاندارم در حالیکه اسلحه کمری خود را در دست گرفته بود، از اتومبیل پیاده شد و شروع به تیراندازی کرد و یک نفر را مجروح نمود. مردم وقتی چنین دیدند از پشت سر او را بغل کردند و پس از خلعسلاح با مشت و لگد و چاقو بهجان او افتادند. یک شاهد عینی دیگر به خبرنگار کیهان گفت: مردم سرلشکر ژاندارم را به طرف دانشگاه تهران بردند وقتی او را داخل محوطه دانشگاه کردند، روحانیون متحصن در دانشگاه که از ماجرا مطلع شده بودند به این کار مردم اعتراض کردند و دستور دادند هرچه زودتر او را به درمانگاه ببرند. بهدنبال دستور روحانیون، سرلشکر لطیفی بهوسیله آمبولانس مرکز اورژانس به بیمارستان ژاندرمری منتقل شد. در تماسی که خبرنگار کیهان با بیمارستان گرفت پزشکان اعلام کردند که سرلشکر لطیفی در چند مورد تحت عمل جراحی قرار گرفته است و در حال حاضر نمیتوان راجع به چگونگی حال او توضیح دقیق داد.»
بیشتر بخوانید: گل دادن به سربازان ارتش توسط انقلابیون
البته این گزارش دقیق نیست ومنابع دیگر ذکر کردهاند که لطیفی صرفا در حال عبور از آن منطقه بود و رانندهای هم نداشت. نکته دیگر این است که انقلابیون پس از ضرب و جرح لطیفی وی را داخل محوطه دانشگاه بردند ولی آیتالله طالقانی به شدت از رفتار آنها انتقاد کرد و دستور داد لطیفی را به بیمارستان منتقل کنند. لطیفی چند روز پس از واقعه بر اثر شدت جراحات از دیا رفت.
عدالت خیابانی و روانشناسی انقلاب
یکی از ویژگیهای انقلابها، تغییر ناگهانی موازنهی قدرت است. در دورههایی که یک رژیم اقتدارگرا در اوج قدرت خود قرار دارد، مردم تحت سلطهی ترس، سکوت اختیار میکنند. اما در لحظاتی که نشانههای ضعف حکومت نمایان میشود، ترس فرو میریزد و خشم انباشتهشده راه خود را به بیرون باز میکند. این خشم در بسیاری از مواقع، بهجای یک روند سیستماتیک قضایی، در قالب «عدالت خیابانی» خود را نشان میدهد.
پدیدهی خشونت خیابانی علیه مقامات حکومتهای در حال سقوط، در انقلابهای دیگر نیز دیده شده است. در انقلاب فرانسه (۱۷۸۹)، بسیاری از مقامات حکومتی که پیشتر در سرکوب مردم نقش داشتند، در خیابانها مورد حمله قرار گرفتند. در انقلاب روسیه (۱۹۱۷)، بسیاری از افسران تزار توسط انقلابیون به قتل رسیدند. در بهار عربی (۲۰۱۱)، شاهد بودیم که دیکتاتورهایی مانند معمر قذافی و برخی از مقامات امنیتی رژیمهای عربی، بدون محاکمه، در خیابانها کشته شدند.
در چنین لحظاتی، مردم احساس میکنند که دیگر نیازی به دادگاه و قضاوت رسمی نیست؛ آنها خود را مجری عدالت میدانند و انتقامی را که سالها سرکوب شده بود، بهسرعت اجرا میکنند. در مورد سرتیپ لطیفی نیز، چیزی که در خیابان رخ داد، نه یک محاکمهی قانونی، بلکه اجرای آنی «عدالت خیابانی» از سوی مردمی بود که دیگر به دادگاههای حکومتی اعتقادی نداشتند. این اقدام بیانگر میل به انتقامی بود که در ماهها و سالهای بعد نیز در انقلاب رایج بود و به چرخه خشونت و بیعدالتی دامن زد.
خشم عمومی علیه نمادهای سرکوب
در ماههای پایانی رژیم پهلوی، خشم عمومی به سمت نمادهای قدرت دولتی هدایت شد. افسران ارشد پلیس، که به دلیل نقششان در سرکوب اعتراضات شناخته میشدند، به اهداف مستقیم مردم تبدیل شدند. جیمز بوکان در کتاب «روزهای خدا» مینویسد: «افسران پلیس و نیروهای نظامی، در چشم مردم به عنوان چهرههای اصلی سرکوب شناخته میشدند و خشونت علیه آنها، نه فقط انتقام، بلکه ابزاری برای نمایش قدرت مردم بود.»
در روانشناسی اجتماعی، پدیدهای به نام «تمرکز خشونت» وجود دارد که در آن خشم و ناامیدی جمعی بر یک فرد یا نماد خاص متمرکز میشود. در این حادثه، لطیفی بهعنوان نمایندهای از رژیمی که دیگر مشروعیتی نداشت، هدف خشم مردم قرار گرفت. گوستاو لوبون در کتاب «روانشناسی تودهها» توضیح میدهد که چگونه جمعیت، در شرایط ناآرامی، به سمت خشونت هدایت میشود و افراد، در میان جمعیت، احساس مسئولیت فردی را از دست میدهند. تصویر خودروی آتشگرفته لطیفی، تصویر یکی از همین لحظات است.



هیج انقلابی تاکنون از جمله آنها که نام بردید وضع مردم را نسبت به قبل از خودش بهتر نکرد شاید بهتر باشد اصلا کلمه انقلاب را برای آنها بکار نبریم
