تصویری نایاب که احمدشاه قاجار را در کنار وارث پادشاهی انگلستان نشان میدهد

رویداد۲۴ | در پایان جنگ جهانی اول، ایران_بیطرفِ اعلامی، اما آسیبدیده از اشغال متفقین و عثمانی_با قحطی، تورم و آشوب داخلی دستوپنجه نرم میکرد. احمدشاه قاجار، که از ۱۹۰۹ تا ۱۹۲۵ بر تخت بود، پادشاهی جوان و کمتجربه محسوب میشد: هنگام تاجگذاری ۱۲ سال بیشتر نداشت و زمام امور عملاً در دست نایبالسلطنهها و نخستوزیران پرنفوذ گردانده میشد.
شاه در دههٔ ۱۲۹۰ش (۱۹۱۰م)، با شورشهای ایلات، خشکسالی و مهمتر از همه مداخلهٔ خارجی روبهرو بود. روسیهٔ تزاری و بریتانیای کبیر، که از ۱۹۰۷ ایران را قلمرو نفوذ خویش تقسیم کرده بودند، هر یک سیاستهای اقتصادی و نظامی جداگانهای را دنبال میکردند. سقوط روسیه تزاری در ۱۹۱۷ و پیروزی بلشویکها، توازن حضور خارجی را برهم زد؛ خلأ قدرت در شمال سبب شد بریتانیا تلاش کند نفوذ خود را به سراسر کشور گسترش دهد.
قرارداد ۱۹۱۹؛ انگیزهٔ اصلی سفر
وثوقالدوله، نخستوزیر وقت، پس از مذاکرات محرمانه با لرد کرزن، وزیر خارجهٔ بریتانیا، به توافقی دست یافت که در تاریخ دی ۱۲۹۷/اوت ۱۹۱۹ امضا شد. بنا بر این قرارداد، امور مالی، گمرکی و نظامی ایران عملاً زیر نظر مستشاران بریتانیایی قرار میگرفت و وامی ۲ میلیون لیرهای در برابر رهن منابع گمرکی و نفتی به دولت ایران اعطا میشد. گرچه وثوقالدوله و دربار آن را راهحلی اضطراری برای تأمین بودجه و «حفظ استقلال» از تبعات انقلاب بلشویکی معرفی کردند، اغلب روشنفکران، نمایندگان مجلس و علما همچون سید حسن مدرس، آن را نوعی قیمومت جدید دانستند.
بیشتر بخوانید: عکس زیرخاکی از احمدشاه قاجار در کنار پادشاه ایتالیا
در چنین فضایی، احمدشاه تصمیم گرفت با عزیمت به اروپا—فرانسه، سوئیس و بهویژه بریتانیا—هم پشتیبانی سیاسی و اقتصادی کسب کند و هم با حضور رسانهای، چهرهای «مقتدر و مترقی» از ایران ارائه دهد. دربار امید داشت که دیدارهایی رسمی با خاندان سلطنتی انگلستان، همراه با ضیافتهایی در پاریس و لندن، نظر افکار عمومی اروپا را به «دوستی ایرانیها با متفقین» جلب کند و مخالفان داخلی قرارداد را منزوی سازد.
تشریفات لندن: شکوه ظاهری و واقعیتهای پشت پرده
احمدشاه جوان در ۱۶ تیر ۱۲۹۸ (ژوئیه ۱۹۱۹) به مارسی رسید، از طریق پاریس با قطار روانهٔ کانال مانش شد و سرانجام در ۱۴ مهر (۶ اکتبر) وارد بندر دوور گردید؛ همان جایی که عکس منتشرشده ثبت شده است.
در تصویر، شاه با یونیفورم بلند و کلاه مخصوص در خط مقدم گارد احترام گام برمیدارد و شاهزاده آلبرت در لباس نظامی نیروی دریایی سلطنتی کنار اوست. تفنگهای سرنیزهدار سربازان و سنگفرش خیسِ بندر، حالوهوای دورهای را تداعی میکند که اروپا هنوز زخمهای جنگ بزرگ را بر تن داشت؛ جنگی که به قیمت یکمیلیون تلفات بریتانیایی تمام شد و جایگاه این امپراتوری را در محور نظام بینالملل متزلزل کرده بود. احمدشاه سربازان خط آتش را بازبینی میکند، اما ناظران بریتانیایی در خاطرات خود نوشتهاند که قامت کوتاه و چهرهٔ خستهٔ او در مقایسه با رهبران پیروزمند متفقین، «احساس ترحم» برمیانگیخت.
ضیافت گیلدهال و کاخ باکینگهام
یک روز پس از ورود، در تالار تاریخی گیلدهال لندن، شهردار وقت ضیافتی برای شاه برپا کرد. نطق احمدشاه به زبان فرانسه_زبان متداول دیپلماسی_خوانده شد و او ضمن قدردانی از «کمکهای بریتانیا به استقلال ایران» قصد داشت تعهد به اصلاحات، تأسیس ارتش نو و توسعه خطوط ریلی را گوشزد کند. مطبوعات تایمز و دیلیتلگراف متن سخنرانی را منتشر کردند، اما ستونهای سرمقاله همان روز بر «باید و شایدِ تصویب سریع قرارداد ۱۹۱۹» و «رخنهٔ بلشویسم در مرزهای شرقی اروپا» متمرکز بود؛ گویی شخصیت شاه در حاشیه قرار داشت.
بیشتر بخوانید: حسن مستوفی؛ آخرین سیاستمدار سنتی| مستوفی چگونه در دوران التهاب، کابینه نیمبند خود را تشکیل داد؟
در کاخ باکینگهام نیز ضیافتی رسمی با حضور جرج پنجم برگزار شد. ملکه مری به سنت تشریفات سلطنتی، تاج مرواریدش را آراست و احمدشاه با نشان لژیون دونور بر سینه، در کنار شاهزاده ولز عکس یادگاری گرفت. برخی منابع انگلیسی گزارش دادند که احمدشاه در گفتوگوهای خصوصی، به ناخرسندی از نفوذ بیگانگان در امور مالی ایران اشاره کرده و حتی خواستار «موازنهای» برابر میان فرانسه و بریتانیا شده است؛ درخواستی که البته در اسناد وزارت خارجهٔ بریتانیا رد یا تعدیل شد.
در حالی که شاه در لندن به گردش اتومبیلهای رولزرویس، بازدید از موزهٔ ویکتوریا و آلبرت و مسابقهٔ اسبدوانی اسکت میپرداخت، در تهران تظاهراتی علیه وثوقالدوله و قرارداد ۱۹۱۹ شکل گرفت. تلگرافهای اعتراضی از نجف، تبریز و کرمانشاه به دفتر مجلس سرازیر شد. سید حسن مدرس در یکی از نطقها گفت: «شاه جوان به دنبال لعل بدخشان در انگلستان است، حال آنکه گوهر استقلال در خانهٔ خویش در خطر است.»
مخالفان، سفر را «تجملی و بیحاصل» خواندند. روزنامهٔ رعد، نزدیک به دولت، آن را «سفرِ گشایندهٔ درهای ترقی» توصیف کرد. این دوگانگی بازتاب شکاف عمیق میان دولت متمایل به بریتانیا و نیروهای ملیگرای نوپا بود که بعدها پشتوانهٔ سیاسی نهضتهای دههٔ ۱۳۲۰ شدند.
بازگشت ناگزیر و شکست قرارداد
احمدشاه پس از گردش در سوئیس و آلمان، در زمستان ۱۹۱۹ به ایران بازگشت؛ اما اوضاع به کلی دگرگون شده بود. تورم لجامگسیخته، ناامنی راهها و نارضایتی گسترده از قرارداد، دولت وثوقالدوله و دربار را با بحرانی حیثیتی روبهرو کرد.
با افزایش اعتراضها، وثوقالدوله مجبور شد از نخستوزیری کناره گیرد. مجلس شورای ملی، که از سال ۱۲۹۷ به دلیل فشارهای جنگی غیرمتعهد باقی مانده بود، دوباره تشکیل شد و قرارداد را به دلیل «تضاد با اصول استقلال و حاکمیت ملی» رد کرد. گرچه بریتانیا سعی کرد با اعزام هیئتهای مستشاری نظامی و مالی نفوذ خود را حفظ کند، نفرت عمومی نسبت به «قیمومت خارجی» به اوج رسید.
ناکارآمدی دولتهای پیدرپی، عدم پرداخت حقوق قزاقخانه و هرجومرج ایالات، راه را برای ظهور چهرهای نظامی، یعنی رضاخان میرپنج، گشود. احمدشاه در سال ۱۲۹۹ش به ناچار فرمان نخستوزیری سید ضیاءالدین طباطبایی را امضا کرد؛ فرمانی که کودتای سوم اسفند را مشروع جلوه داد. شاه عملاً به گوشه کاخ گلستان رانده شد، بیآنکه قدرت بازدارندگی کافی داشته باشد.
تبعید و مرگ در غربت
در سال ۱۳۰۲، احمدشاه برای معالجه به اروپا رفت و بازنگشت. مجلس مؤسسان در آبان ۱۳۰۴، با رأیی بحثبرانگیز سلطنت قاجار را منقضی و رضاخان پهلوی را شاه ایران اعلام کرد. احمدشاه از پانسیونهای خاکستری پاریس اعلامیههایی علیه «غصب سلطنت» صادر کرد، ولی حمایت داخلی نداشت. آخرین پادشاه قاجار سرانجام در ۱۳۰۸/۱۹۳۰، مبتلا به بیماری کلیوی، در سن ۳۲ سالگی در سن-کلود فرانسه درگذشت و بنا بر وصیتش، در حرم امام حسین در کربلا به خاک سپرده شد.


تپاله ای بودند علی حضرت
