تاریخ انتشار: ۱۳:۰۵ - ۲۷ ارديبهشت ۱۴۰۴
تعداد نظرات: ۷ نظر
رویداد۲۴ گزارش می‌دهد:

تصویری کمیاب از محمدرضا پهلوی در تیم فوتبال مدرسه| کم‌جراتی یا احتیاط سلطنتی؟

محمدرضا پهلوی، پیش از آن‌که به سلطنت برسد و در دوران ولیعهدی، در مدرسه له‌روزه سوئیس به فوتبال علاقه‌مند شد. فوتبال در اروپای میان دو جنگ رونقی فراگیر داشت و با فرهنگی طبقات پایین گره خورده بود؛ زمین چمن، برخلاف تالار‌های پرزرق‌وبرق دربار، جایی بود که باید غرور سلطنتی‌اش را کنار می‌گذاشت.

تصویری کمیاب از محمدرضاشاه پهلوی در تیم فوتبال مدرسه

رویداد۲۴ | ورزش فوتبال در اواخر قرن نوزدهم از جزایر بریتانیا به قارهٔ اروپا راه یافت و تا اوایل قرن بیستم در مدارس شبانه‌روزی سوئیس جای خود را تثبیت کرده بود. له‌روزه، به‌عنوان یکی از معتبرترین دبیرستان‌های بین‌المللی، هر سال تورنمنتی سه‌هفته‌ای ترتیب می‌داد که تیم‌های دانش‌آموزی ژنو، لوزان و اینترلاکن در آن شرکت می‌کردند.

محمدرضا پهلوی وقتی در سپتامبر ۱۹۳۱ به مدرسه رسید، فوتبال را از دور می‌شناخت؛ در تهرانِ آن سال‌ها، هنوز زمین‌های خاکی «کلوپ ایرانیان» و «کلوپ ورزش» محل اصلی بازی جوانان طبقهٔ مرفه بود. علاقهٔ او، اما در سوییس جدی شد، زیرا فوتبال در له‌روزه نه صرفا سرگرمی، بلکه بخش الزامی برنامهٔ انضباطی بود. قوانین مدرسه تأکید داشت که «همهٔ شاگردان، فارغ از تبار، باید در دست‌کم یک تیم ورزشی عضویت فعال داشته باشند». چنین اجباری برای شاهزاده‌ای که عادت داشت خدمتگزاران به خواست او عمل کنند، تجربه‌ای تازه بود. با این برش از تاریخ ایران همراه باشید. 

نخستین تجربه؛ مسابقه اینترلاکن

طبق دفترچهٔ رسمی مسئول ورزش مدرسه له‌روزه (سال تحصیلی ۳۳–۱۹۳۲)، نخستین حضور رسمی محمدرضا پهلوی در دیدار دوستانه مقابل دبیرستان اینترلاکن ثبت شد. ولیعهد در نیمهٔ نخست در پست هافبک میانی بازی کرد و پس از یک خطای فیزیکی سنگین روی او، به کنار زمین رفت. گزارش داور می‌نویسد: «بازیکن ایرانی میل به برخورد ندارد و از بازی فیزیکی اجتناب می‌کند». این برخورد، برخلاف تشریفات درباری، بی‌محابا بود و غرور سلطنتی‌اش را لرزاند.


بیشتر بخوانید: کودکی محمدرضا پهلوی در مدرسه له‌روز سوییس


کم‌جراتی یا احتیاط سلطنتی؟

اسناد آرشیو مدرسه از عبارتی تکرارشونده برای توصیف سبک بازی محمدرضا استفاده می‌کنند: timidité به معنای کم‌جراتی. مورخانی مانند ماروین زونیس هم این مقطع از زندگی محمدرضاشاه پهلوی را تحلیل کرده‌اند. بر اساس گزارش همکلاسی‌های محمدرضا پهلوی، «او کمتر به‌دنبال توپ‌های ۵۰–۵۰ می‌رفت، زیرا می‌دانست شکست بدنی چه پیامد حیثیتی دارد». به بیان دیگر، احتیاط او ریشه در ذهنیتی داشت که می‌کوشید از هر نوع «تحقیر عمومی» پیشگیری کند. این ویژگی شخصیتی بعد‌ها در تصمیم‌های سیاسی به شکل ترجیح مصالحه بر ریسک در بحران‌ها (برای نمونه، واکنش آهسته به اصلاحات ارضی یا تعلل در آزادسازی فضای سیاسی) نمود یافت.

در فصل بعد مربی ورزشی مدرسه پست او را به دفاع چپ تغییر داد تا با فشار کمتر و مسئولیتی محدودتر روبه‌رو شود. محمدرضا در خاطرات خود می‌نویسد: «یاد گرفتم وقتی زیر فشارم، باید عقب بنشینم و به تیم خدمت کنم». این جابه‌جایی نه‌تنها بهبود فنی ایجاد کرد، بلکه مفهوم «کار گروهی» را برای ولیعهد جا انداخت؛ مفهومی که در ساختار شخصیتی او _ چیزی میان فردگرایی سلطنتی و نیاز به جلب حمایت نخبگان_ جایگاه ویژه‌ای یافت.

بازگشت به ایران و فضای ورزشی دهه ۱۳۲۰

محمدرضا پهلوی در سال ۱۳۱۵شمسی به تهران بازگشت و به دانشکدهٔ افسری رفت؛ جایی که فوتبال ورزش محبوب نظامیان بود. زمین چمن تازه‌ساز مرکز آموزش قزاقخانه، نخستین محل بازی رسمی افسران بود و ولیعهد گه‌گاه در بازی‌های دوستانه حضور می‌یافت. گرچه محمدرضا پهلوی به‌صورت حرفه‌ای در هیچ باشگاه داخلی ثبت نام نکرد، اما خاطرهٔ له‌روزه او را به حامی جدی ورزش بدل کرد.

محمدرضا شاه پس از رسیدن به سلطنت در سال ۱۳۲۰، دستور تشکیل «اداره کل تربیت بدنی» را در صادر کرد. در سال ۱۳۳۷ این اداره به سازمان مستقل ارتقا یافت و بودجهٔ دولتی دریافت کرد. یکی از بند‌های آیین‌نامهٔ جدید، الزام مدارس به برگزاری مسابقات فوتبال بین‌کلاسی بود؛ کاپی از همان الگویی که شاه در لو روزه دیده بود.


بیشتر بخوانید: استقبال از شاه در سرزمین گل‌ها؛ سفر محمدرضا شاه پهلوی به هلند


در دههٔ ۱۳۴۰، با حمایت مستقیم دربار، مسابقات موسوم به «جام منطقه‌ای» پایه‌گذاری شد که بعد‌ها به لیگ سراسری کشور انجامید. هدف اعلامی، «همگانی کردن ورزش» و «رقابت سالم ایالت‌ها» بود. تشویق شاه به باشگاه‌سازی سبب تأسیس تیم‌هایی، چون پاس، پرسپولیس و تاج (استقلال) شد که زیرساخت مالی خود را از بودجهٔ ارتش، شهربانی یا نهاد‌های شبه‌دولتی می‌گرفتند.

موفقیت تیم ملی در جام ملت‌های ۱۹۶۸ تهران و ۱۹۷۲ بانکوک، نقطهٔ اوج این سیاست بود؛ موفقیتی که رسانه‌های رسمی به‌عنوان «ثمرهٔ هوشمندی ورزشی اعلیحضرت» تبلیغ می‌کردند.

نماد مردمی‌سازی یا ابزار تبلیغاتی؟

محمدرضاشاه گاهی در مسابقات مهم در ورزشگاه امجدیه حضور می‌یافت. دوربین تلویزیون ملی چهرهٔ او را در جایگاه ویژه نشان می‌داد، گویی تایید سلطنت بر شور جمعی استادیوم‌هاست. منتقدان شاه در آن دوران این حضور را «تلاش برای نزدیکی نمادین به توده‌های جوان» خواندند و یادآور شدند که سیاست‌های اقتصادی و اجتماعی دربار هنوز از بالادست به پایین دست فرمان می‌داد.

بزرگ‌ترین نماد سرمایه‌گذاری ورزشی پهلوی، ساخت ورزشگاه یک‌صد هزار نفری آزادی (۱۳۴۹–۱۳۵۰) بود؛ پروژه‌ای که از وام‌های نفتی تغذیه شد و ظرفیت آن برای المپیک آسیایی ۱۹۷۴ به‌کار رفت. حامیان می‌گفتند شاه رؤیای زمین‌های لو روزه را در مقیاسی ملی محقق کرده است؛ منتقدان آن را «معماری عظمت‌طلبانه» می‌دانستند که با مشکلات مسکن و آموزش عمومی در تضاد است.

در اواسط دههٔ ۱۳۵۰، استادیوم‌ها یکی از معدود فضا‌های عمومی بودند که صدای جمعی جوانان در آن طنین می‌یافت. برخی گزارش‌های ساواک از شعار‌های سیاسی پراکنده در مسابقات پرسپولیس – استقلال حکایت دارد. به تعبیر جامعه‌شناسان، «فضای فوتبال» تبدیل به کانالی شد که نارضایتی‌های اجتماعی در پوشش شور ورزشی بروز می‌کرد. این پدیده نشان می‌داد که تلاش شاه برای استفادهٔ تبلیغاتی از فوتبال، مرز‌های مشخصی دارد و هیجان جمعی می‌تواند از کنترل رسمی فراتر رود.

محمدرضا پهلوی تا پایان عمر، زمین فوتبال له‌روزه را «اولین مدرسهٔ رقابت برابر» خود می‌دانست. خاطرهٔ اخراج از یک بازی دوستانه به دلیل اعتراض تندش به داور، به قول خودش «به او آموخت قانون از لقب بالاتر است».

این امر باعث شد او در دوران سلطنت توجه ویژه‌ای به ورزش داشته باشد. اما محدود ماندن توسعهٔ ورزشی به پایتخت و کلان‌شهرها، فقدان باشگاه‌های مردمی مجهز در استان‌ها، و استفادهٔ تبلیغاتی از موفقیت‌های ملی، نقد‌های جدی به‌همراه داشت.

فوتبال شاهانه‌

می‌توان گفت فوتبال برای محمدرضاشاه ترکیبی بود از خاطرهٔ شخصی و ابزار سیاسی. زمین سبز به او آموخت که در جهان مدرن، امتیاز موروثی جایی ندارد؛ اما این درس، در عرصهٔ سیاست داخلی هرگز به‌طور کامل عملی نشد. علاقهٔ نوجوانی به توپ و تور را به طرح‌های عمرانی بزرگ بدل کرد، بی‌آنکه به همان نسبت به تقویت نهاد‌های مدنی و عدالت ورزشی در لایه‌های پایین جامعه بیانجامد.

به این ترتیب، فوتبال شاهانه_ از له‌روزه تا ورزشگاه آزادی_ آینه‌ای شد از تناقضات نظام پهلوی: تلاشی صادقانه برای مدرن‌سازی و عزت ملی، در کنار شکافی پایدار میان نمایش قدرت و واقعیت‌های اجتماعی. تصویری که امروز، با مرور تاریخ ورزش ایران، همچنان سایهٔ آن در خاطرهٔ جمعی پابرجاست.

خبر های مرتبط
خبر های مرتبط
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۷
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۵:۱۱ - ۱۴۰۴/۰۲/۲۷
3
18
تنها عیب شاه این بود که افکار بزرگ و ژرفی در سر برای اعتلای ایران داشت.
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۶:۱۷ - ۱۴۰۴/۰۳/۱۴
مثل دادن بحرین و جزیزه آریایی
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۶:۱۷ - ۱۴۰۴/۰۳/۱۴
مثل دادن بحرین
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۵:۱۲ - ۱۴۰۴/۰۲/۲۷
4
17
اگر انقلاب رخ نمی داد، ما اکنون در کجای تاریخ ایستاده بودیم؟
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۶:۱۸ - ۱۴۰۴/۰۳/۱۴
نوکر آمریکا بودیم
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۵:۱۷ - ۱۴۰۴/۰۲/۲۷
5
18
سعدیا مرد نکو نام نمیرد هرگز
مرده آن است که نامش به نکویی نبرند
ناشناس
|
United Kingdom of Great Britain and Northern Ireland
|
۲۳:۱۷ - ۱۴۰۴/۰۲/۲۷
2
11
همان شرق و غربی که آن موقع با هم دشمن بودند برای منافع شان متحد شدند تا حکومت ملی این بزرگ مرد آریایی را زمین بزنند همان ها حدود 50 سال است که با هم همکاری می کنند تا این جهان وطن ها را حفظ کنند
نظرات شما