تاریخ انتشار: ۱۴:۰۳ - ۰۲ آذر ۱۴۰۰
تعداد نظرات: ۳ نظر

حاجی واشنگتن ؛ سرگذشت تلخ نخستین سفیر ایران در آمریکا

حسینقلی‌خان صدرالسلطنه که به حاجی واشنگتن معروف بود اولین سفیر ایران بود که به ایالات متحده رفت و کمتر از هفت ماه که از ماموریتش گذشته بود به علت خزانه خالی دولت ناچار شد به ایران بازگردد. اما در این مدت گزارش‌های جالبی درباره آمریکا نوشت و پادشاه را به برقراری رابطه با آمریکا تشویق کرد.

حاجی واشینگتن

رویداد۲۴ علیرضا نجفی: «حکایت آمریکا، حکایت اروپا و واشنگتن و برلین و اسلامبول و لندن و پاریس و وینه نیست. اساس دین پیغمبر صل الله علیه و آله در ینگۀ دنیاست. آن چه خداوند و پیغمبر خواسته است اینجاست. اغلب مردم شرب نمی‌کنند و در وقت عبادت به بطالت نمی‌گذرانند. سفارت ینگۀ دنیا را موقوف نکنید و دوستی با این مملکت را فوز عظیم بشمارید.» حسینقلی صدرالسلطنه معروف به حاجی واشنگتن دومین سفیر ایران در آمریکا

فکر و ذکرمان شد کسب آبرو. چه آبرویی؟ مملکت را تعطیل کنید. دارالایتام دایر کنید درست‌تره. مردم نان شب ندارند، شراب از فرانسه می‌آید. قحطی است، دوا نیست، مرض بیداد می‌کند، نفوس حق النفس می‌دهند. باران رحمت از دولتی سر قبله عالم است و سیل و زلزله از معصیت مردم. میر غضب بیشتر داریم تا سلمانی. سر بریدن از ختنه سهل‌تر. ریخت مردم از آدمیزاد برگشته. سالک بر پیشانی همه مهر نکبت زده. چشم‌ها خمار از تراخم است. چهره‌ها تکیده از تریاک. خلق خدا به چه روز افتادند از تدبیر ما؛ دلال، فاحشه، لوطی، لـله، قاپ باز، کف زن، رمال، معرکه گیر، گدایی که خودش شغلی است. ملیجک در گلدان نقره می‌شاشد. چه انتطاری از این دودمان با آن سرسلسله آخته؟ حقیقتا ما تمدنی کهن داریم یا کهنه!» بخشی از فیلمنامه حاجی واشنگتن ساخته علی حاتمی

نخستین بار در زبان فارسی، کتابی با نام «تحفه العالم» به آمریکا اشاره کرده است. این کتاب دویست سال پس از کشف قاره آمریکا نوشته شد است و در آن به آمریکا «ینگه دنیا» گفته می‌شود که مشتق از کلمه ترکی و به معنای دنیای جدید است. این خود نشانگر شناخت ایرانیان از آمریکا به واسطه عثمانی است. در دوران شاه سلطان حسین صفوی لباس و خلعت‌هایی از عثمانی برای وی می‌آوردند که مشهور بود از ینگه دنیا آمده است.

در نوشته‌های سال‌های بعد در فارسی به ایالات متحده آمریکا اتازونی گفته می‌شد که برگرفته از واژه فرانسوی États-Unis، به معنای ایالت‌های متحد است. به مرور در زمان فتحعلی شاه قاجار این ینگه دنیا در ایران معروف‌تر شد و فتحعلی شاه از سر هارفورد جونز دیپلمات بریتانیایی که به ایران فرستاده شده بود، روش رفتن به ینگه دنیا را پرسید.

جونز در کتاب خاطرات خود می‌گوید «شاه ایران از عثمانی‌ها شنیده بود که با کندن حدود دویست متر از زمین می‌شود به قاره آمریکا رسید و از جونز برای این امر کمک خواسته است. اما وی در پاسخ شاه گفته چنین چیزی خیالی است و برای رسیدن به آمریکا باید ماه‌ها سوار کشتی شد.»

در همان زمان یکی از محصلانی که عباس میرزا برای تحصیل به فرنگ فرستاده بود، گزارش مفصلی نوشت و ینگه دنیا را با تخیل جالبی وصف کرد. اما حاج سیاح جهانگرد معروف ایرانی نخستین ایرانی بود که پا به خاک قاره آمریکا گذاشت. حاجی سیاح اشراف زاده‌ای بود که از ترس ازدواج با دختر عمویش گریخت و به ۱۸ کشور مختلف سفر کرد که آمریکا یکی از آن‌ها بود.

وی نخستین بار از طریق نیویورک وارد آمریکا شد و در سفر‌های خود تا سانفرانسیسکو پیش رفت و حتی در ۲۶ می ۱۸۷۵ تابعیت آمریکا را در دادگاه ناحیه ۱۲ کالیفرنیا رسماً پذیرفت. حاجی سیاح حتی در دو نوبت نیز موفق به دیدار پرزیدنت اولیسس گرنت رئیس‌جمهور آمریکا شد.

در همین دوران آمریکایی‌ها از دو طریق به ایران پا گذاشتند. یکی از طریق میسیونر‌های مذهبی که برای اقدامات بشردوستانه به ایران آمدند و اقداماتی مانند تاسیس مدرسه و بیمارستان در مناطق مختلف ایران را داشتند. جاستین پرکینز نخستین آمریکایی بود که به ایران آمد. وی کشیشی پروتستان بود که یک مدرسه برای مسیحیان ارومیه نیز برپا کرد. راه دیگر ورود آمریکایی‌ها به ایران، کمپانی هندشرقی بود که کارکنان آمریکایی آن کم نبودند و نخستین گزارش‌های مستند درباره ایران را نیز همین تجار نوشته‌اند.

با بیشتر شدن رفت و آمد تجار آمریکایی به ایران، فرخ خان امین الملک که وزیر خارجه ایران بود، در دربار عثمانی با کارل اسپنس سفیر آمریکا دیدار کرد. این دیدار باعث عقد قراردادی بین ناصرالدین شاه و رئیس جمهور وقت آمریکا شد که به موجب آن روابط دیپلماتیک ایران و آمریکا باید گسترش می‌یافت و تجار بین دو کشور رفت و آمد می‌کردند. اما وقوع جنگ‌های داخلی آمریکا این قرارداد را به تعویق انداخت و نهایتا در ژوئن ۱۸۸۳ (۱۳۰۰ هجری قمری) آمریکا اقدام به تأسیس کنسولگری در ایران کرد و دیپلمات ارشدی به نام ساموئل گرین بنجامین به تهران فرستاد. دولت ایران هم نخست در سال ۱۸۵۶ میرزا ابوالحسن شیرازی سفیر ایران در بریتانیا را برای بازدید از آمریکا فرستاد و سپس در اکتبر ۱۸۸۸ میلادی (۱۳۰۶ هجری قمری) حاج حسینقلی خان صدرالسلطنه فرزند میرزا آقاخان نوری را به عنوان نماینده رسمی به آمریکا فرستاد. وی به نام حاجی واشنگتن معروف است و به واسطه شخصیت جالب توجهش، به تاریخ هنر و ادبیات نیز راه پیدا کرده است.

حسینقلی خان صدرالسلطنه حاجی واشنگتن کیست؟

حسینقلی‌خان صدرالسلطنه در سال ۱۲۲۷ در خانواده‌ای اشرافی زاده شد. پدرش میرزا آقاخان نوری مشهور به اعتمادالدوله دومین صدراعظم ناصرالدین شاه قاجار بود. میرزا آقاخان نوری همان دولتمردی بود که نقشه قتل امیرکبیر را کشید و خود به‌جای وی نشست. حسینقلی خان نیز پسر هفتم وی بود که خیلی زود مورد عنایت ناصرالدین شاه قرار گرفت. مادرش نیز دختر زکی‌خان سردار اسعد بود.

حسینقلی خان ده ساله بود که پدرش از صدراعظمی عزل و تبعید شد و در هفده سالگی پدر خود را از دست داد. حسینقلی خان تا ۱۶ سالگی زیر نظر پدرش تحصیل کرد و هنوز هفده ساله نشد بود که به دستور ناصرالدین شاه وارد وزارت خارجه شد و آنجا آموزش و تحصیلات خود را دنبال کرد. پس ازمرگ پدر بود که شاه از جهت دلسوزی وی را در وزارت خارجه گماشت. وی زبان‌های انگلیسی و فرانسوی را در هنگام خدمت در وزارت امور خارجه آموخت و در سال ۱۲۵۴ خورشیدی به درجه استیفایی رسید و به ریاست مجلس تنظیمات حسنه اصفهان منصوب شد. او پس از انجام مأموریت در اصفهان به تهران بازگشت و در ۱۲۵۷ خورشیدی به عربستان رفت.

حسینقلی خان یک سر و گردن از سیاستمداران دیگر قاجاری بالاتر بود و به همین دلیل خیلی زود در ساختار وزارت خارجه پیشرفت کرد و لقب «معتمدالوزرا» را به خود گرفت. این امر باعث شد شاه وی را به هند بفرستد تا روابط دولت ایران با کمپانی هند شرقی را بهبود دهد.

حسینقلی خان ابتدا با درجۀ «ژنرال کنسول» (سرکنسول) به هند رفت، اما خیلی زود جای دیگری برای وی پیدا شد که بر هند هم اولویت داشت. در آن سال‌ها سفیر آمریکا به ایران آمده بود، اما ایران کسی را به عنوان سفیر به آمریکا نفرستاده بود و نخستین کسی که برای چنین مقامی به ذهن شاه رسید حسینقلی خان بود.

حاجی واشینگتن سفیر ایران در آمریکا

انتخاب حاجی واشنگتن به عنوان سفیر آمریکا

حسینقلی خان سریعا به ایران آمد و پس از دریافت تعدادی جایزه و پاداش، حکم شاه برای رفتن به ایالات متحده یا همان جمهوری اتازونی ینگه دنیا را دریافت کرد: «در سنه یکهزار و سیصدوپنج (۱۲۶۶ خورشیدی) به دارالخلافه احضار و به منصب جلیل وزیر مختاری و خطاب نبیل جنابی و حمایل و نشان درجه اول خارجه و مأموریت به دربار دولت جمهوری اتازونی ینگی دنیا سرافراز و قرین اختصاص گردیده به شمول مراحم و الطاف خاص پادشاهانه شرف و مباهاتی کامل حاصل نمودند.»

ده نفر به همراه حسینقلی خان به آمریکا فرستاده شدند و او از همان آغاز سفر گزارش رویداد‌ها را به دقت ثبت کرد. وی روز نخست ورود خود و هیات همراه را به نیویورک چنینی شرح می‌دهد: «یوم یکشنبه ۲۳ شهر محرم قبل از ورود کشتی به لنگرگاه، بیرق دولت علیه به دیرک کشتی افراشته، نزدیک به لنگرگاه که شدیم، کشتی بخار کوچکی با مستر کانل لی از نایب‌های وزارت خارجه به استقبال آمده، پیش از ورود کشتی به بندرگاه، ما را با کمال توقیر و احترام پیاده کرده، به مهمانخانه ویندزور که بهترین تمام مهمانخانه‌های نیویورک می‌باشد منزل گرفته مدت بیست و چهار ساعت در آنجا توقف کردیم.»

او همچنین دو روز پس از آن نیز موفق به دیدار با وزیر امورخارجه و کلیولند رئیس جمهور آمریکا شد که این واقعه را نیز اینطور ثبت کرده است: «یوم سه شنبه ۲۵ محرم با جبه ترمه به وضع ایران به وزارت خارجه به دیدن مستر بایرد وزیر امور خارجه رفته داکتر طارنس و میرزا محمودخان هم همراه بودند صورت نطقی که که به زبان انگلیسی ترجمه شده بود به ایشان داد، پس از اظهار مسرت زیاد و مهربانی بسیار قرارشد که یوم چهارشنبه ساعت شش از روز برآمده، باز به همان وضع ایرانی با نشان و حمایل به وزارت خارجه رفته به اتفاق مستر بایرد وزیر امور خارجه به حضور جناب رئیس جمهوری رفتیم.»

اکنون دیگر اطرافیان حسینقلی خان، وی را حاجی واشنگتن خطاب می‌کردند. وی نامه ناصرالدین شاه را به رئیس جمهور آمریکا داد. نامه‌ای که در آن درخواست شده بود ایران را در برابر روسیه و بریتانیا کمک کند.

ماجرای ذبح گوسفند توسط حاجی واشینگتن

اما ماجرایی در نیویورک پیش آمد که بسیار جنجالی شد. ماجرا از این قرار بود که حاجی به یمن ورود به آمریکا در بالکن هتل والدورف-آستوریا در شهر نیویورک، گوسفندی را ذبح کرد و شروع کرد به شقه کردنش. مردم آمریکا که با چنین رسمی آشنا نبودند و ذبح حیوانات را جز در کشتارگاه‌ها کسی ندیده بود؛ از دیدن چنین صحنه‌ای بسیار تعجب کردند. آنچه صحنه را عجیب‌تر می‌کرد، وقوع این رویداد در بالکن هتلی مجلل بود. همین‌ها باعث واکنش مقامات آمریکایی شد و پس از بازگشت حاجی به ایران؛ ناصرالدین شاه خطاب به او گفت: «ما را نزد جوان‌ترین دولت دنیا بی‌آبرو کردی و ملت چندین هزار ساله ما سخره عالمیان کردی. خدا از تو نگذرد.»

این صحنه البته در فیلم «حاجی واشینگتن» ساخته علی حاتمی به تصویر کشیده شده که در آن عزت الله انتظامی در نقش حاجی مشغول سلاخی یک گوسفند آویخته از قناره است و جملاتی درباره تفاوت‌های ایران و آمریکا می‌گوید.

حاجی یکسال در آمریکا بود و به محض دیدن نظم نوین جهانی شگفتی خود را در نامه‌های متعدد به تهران نوشت. این متون دارای جذابیت و ارزش تاریخی بسیاری هستند. در نامه وی به صدراعظم چنین می‌خوانیم: «نقطۀ مأموریت بنده از تمام سفرای دولت علّیه دورتر و به تمدن و تربیت نزدیک‌تر است و اهالی این مملکت به تمامی اهالی اروپا [را] استهزا می‌کنند و آن‌ها را اجنبی می‌شمارند و روس و انگلیس را سخریه می‌نامند و ببینید که تفاوت چقدر است. تمام اهالی مملکت اتازونی [ایالات متحده] مثل مستر پرات [دومین سفیر امریکا در ایران] بلکه بهتر از او هستند. مملکتی که بیست کرور مثل مستر پرات دارد ملاحظه بفرمائید که آیا ممکن است کسی بتواند ظلم به آن‌ها بکند. تمام بیدار و هوشیار و با علم و تربیت و مال هستند. زن‌های این مملکت با مرد‌ها در تربیت و کار تفاوت ندارند و تمام رجال و امنای دولت مواجب بخور و نوکر رعیت هستند و اگر خلافی بکنند جماعت آنان را معزول می‌نماید.»


بیشتر بخوانید: وزیر مالیه رضا شاه سوار بر خر قبرسی


خاطرات حسینقلی صدرالسلطنه سفیر ایران درباره آمریکا

حاجی در همان ماه نخست اقامت خود، از دیدن دموکراسی و آزادی فردی که هیچ گاه در تاریخ ایران وجود نداشته شگفت آمده و در متنی چنین می‌نویسد: «کار می‌خواهند و هنر، و آزادی مالک مملکت است و می‌توانید از این مسئله این مطلب را قیاس کنید تمام مردم ینگۀ دنیا [آمریکا] فرداً فرداً سلطان قادر مستقل هستند. مملکتی که پنجاه کرور نفس محترم سلطنتی دارد ببینید به چه اطمینان و آسایش راه می‌روند و کار می‌کنند و به چه اندازه این خلق محترم و با مکنت هستند. دولت علیه ایران با افتخار تمام می‌تواند بگوید... با یک دولت محترم معتبری که اولین دولت دنیاست آشنایی و دوستی دارم.»

مشاهدات حاجی وی را در زمره نخستین مشروطه‌خواهان نیز قرار داده بود. وی جزو اولین کسانی بود که از لزوم قانون و سکولاریم برای ترقی و آبادانی ایران سخن گفت. حاجی در نامه‌ای به وزیر الوزرا از وی می‌خواهد لزوم ایجاد قانون را به شاه یادآور شود و دین را از دولت و قوای مجریه جدا کند. در متن وی می‌خوانیم: «این مطلب را هم باید دانست که قانون مملکت و دولت چیزی است علیحده... کتاب خدا البته مقدس و مخصوص امور مذهبی است و علم ما‌ها کفایت بواطن آن را ندارد. چنان که امام می‌فرماید هفتاد بطن دارد. پس ما باید قانونی در مملکت داشته باشیم چنانچه عثمانی‌ها با داشتن مذهب اسلام و احترام قرآن نظامنامه دارند. اقلاً... چرا مثل عثمانی‌ها نظامنامه نداشته باشیم. شما را به خدا حالا که زمام دولت ایران به کف کفایت جنابعالی است فکری در این خصوصیات بکنید و اسلاف خود را نیکبخت بفرمایید.»

آنچه حاجی در نظر دارد چیزی مانند دوره تنظیمات در عثمانی است و آن را به‌واسطه مشاوره گرفتن از دیپلمات‌های آمریکایی که در آن زمان اغلب از پیروان فلسفه روشنگری بودند آموخته بود.

حاجی و گروه همراهش برای رسیدن به آمریکا چهار ماه در راه بودند و زمانی که هنوز یک سال از سفر آن‌ها نگذشته بود صدراعظم دستور بازگشتشان را داد. حاجی اقامت تلخی در آمریکا داشت. مشکلات مالی به کنار، اوامری که از مرکز می‌آمد موجب ناراحتی شدید حاجی بود.

حاجی واشنگتن و همسر آمریکایی‌اش

حسینقلی صدرالسلطنه

به گزارش رویداد۲۴ او در نامه‌ای اعتراض خود را به شاه و نخست وزیر نیز اعلام کرد. اعتراض او به مشکلات مالی و درخواست تهران مبنی بر بازگشت حاجی و گروهش به ایران بود: «از فرستادن تعلیقه‌جات کوتاهی و مضایقه نفرمایید و مواجب و مقرری را زود به زود به بنده برسانید. یک ساله برو و بیا کار چاپار است. من بیچاره هر چند فکر می‌کنم در این راه دور که به دو ماه آمدم و به دو ماه باید برگردم، در ظرف هشت ماه چه کنم تا خانه بگیرم و قرارنامه بنویسم و اسباب پهن کنم باید برگردم. راست عرض می‌کنم که اینطور عجولانه نمی‌تواند طرح اساس مستحکم انداخت و با یک هشت هزار تومان نمی‌توان چهار ماه راه رفت و آمد و ماند و کار کرد. هیچ کس مثل بنده به فرنگستان مأمور نشده. چاپارم نه وزیر مختار.»

حاجی از اینکه یک سال بیشتر نمی‌تواند در آمریکا بماند و به علت خالی بودن خزانه دولت مجبور به بازگشت است ناراحت بود. آن هم زمانی که چهار ماه از این سفر را در راه بود. اما ناراحتی اصلی وی از دست رفتن فرصت رابطه با ایالات متحده و بهره‌مندی از مواهب تمدن و مدرنیته در جوان‌ترین کشور دنیا بود.

حاجی این غم را خطاب به تهران چنین نوشت و در تاریخ ثبت کرد: «بنده این مطلب را لابدم [ناگزیرم] بنویسم هر خیالی هم که می‌کنید مختارید. تعریف از خودم نمی‌کنم بلکه عرض می‌کنم که هیچ نیستم، اما محض دولت‌خواهی عرض می‌کنم که اگر ملاحظۀ حرفه می‌کنید سفارت برلن و وینه و لندن و پاریس را اگر موقوف می‌کنید بکنید و سفارت ینگۀ دنیا را موقوف نکنید و دوستی با این مملکت را فوز عظیم بشمارید. من بدم و به کار نمی‌خورم دیگر را بفرستید. از واشنگتن و سفارت این مملکت صرف‌نظر نکنید. بسیار جای افسوس است که تاکنون در همچه جایی آدم نداشتید و هر چه می‌خواستید از اینجا نخواستید و با این‌ها مراوده نکردید.»

ناصرالدین شاه تصور می‌کرد همین یک سال کافی است و حق دوستی با این کار ادا می‌شود. در مقابل حاجی برای شاه نوشته بود که «به خوار ورامین نمی‌شود مباشر یکساله فرستاد.» نهایتا هم به خواسته‌های حاجی بی‌توجهی شد و وی ناچار به تهران بازگشت.

حاجی پس از بازگشت، مدتی وزیر فوائد عامه بود و بعد به سفارت ایران در بغداد رفت. پس از آن نیز مدتی به وزارت فواید عامه و مجلس دارالشورای دولتی رفت. پس از روی کار آمدن احمدشاه دیگر کاری و پستی به وی محول نشد و در اواخر عمر گوشه‌گیر و منزوی بود. وی در سال ۱۳۱۶ هجری خورشیدی درحالی که سال‌ها بود از سیاست دست شسته بود، درگذشت.

روابط ایران و آمریکا، اما همچنان پرماجرا باقی ماند. در دوران مشروطه بسیاری از مسیونر‌های آمریکایی به مشروطه‌خواهان پیوستند و گاه مانند هوارد باسکرویل به شهادت رسیدند. آمریکایی‌هایی مانند ساموئل مارتین جردن آموزش مدرن را به ایران آوردند (خیابان جردن در تهران به نام همین فرد نامگذاری شده است) و در دوران پهلوی آمریکا تبدیل به یکی از شرکای اصلی دولت ایران شد اما کودتای ۲۸ مرداد و جنگ سرد و همچنین گسترش چپ‌گرایی در ایران و منطقه مناسبات را دگرگون کرد و آمریکا را در برابر مردم و در کنار دولت شاه نشاند. نتیجه چنین تحولی انقلاب ۱۳۵۷ و به مقابله با آمریکا و قطع روابط دیپلماتیک شد. شاید حاجی واشنگتن خواب چنین تحولاتی را نیز نمی‌دید و رویای وی مبنی بر فوز عظیم شمردن آمریکا، حداقل تا کنون شکست خورده و فوز عظیم به شیطان بزرگ بدل شده است.

منابع:
حاجی واشنگتن / نوشته اسکندر دلدم / نشر به آفرین
روابط ایران و آمریکا / گوهر اسکندریان / ترجمه گارون سارکسیان / نشر ثالث

خبر های مرتبط
خبر های مرتبط
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۳
محمد اصیلی
|
United Kingdom of Great Britain and Northern Ireland
|
۱۲:۲۸ - ۱۴۰۰/۰۹/۱۲
0
3
مقاله ای جالب و آموزنده بود. ملاحظه بفرمایید که عکسی که از حسینقلی خان و همسرش الصاق فرموده اید، در بالای عکس نوشته میرزا علی کولی خان.

آیا مرحوم حسینقلی خان نام دیگری هم داشته اند یا اشتباه شده است.؟

با احترام

محمد اصیلی
امیر
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۱:۴۵ - ۱۴۰۰/۰۹/۱۲
9
2
آنچه باعث قطع رابطه بین ایران و امریکاست تفاوت در ساختار جهان بینی غرب و ممالک اسلامی بخصوص ایران هست...ایران خود صاحب ایدئولوژیست .ایدئولوژی شیعی و سودای حکومت بر جهان توسط حضرت حجت عج.ولی پایه جهان بینی غرب کاملا انسان محور و متریالیستی هست.و این دو تا قام قیامت با هم در تضاد هستند و رو در روی هم خواهند ایستاد نه در کنار هم.بقول فرانسیس فکویاما:شیعه بسیار بلند پرواز هست و عقاب تیز پرواز شیعه از تیررس ما خارج هست.این عقاب دو بال دارد .بال سبز ظهور حضرت حجت عج و بال سرخ شهادت حسین علیه السلام.و ملت و مکتبی که امید به آینده و ظهور دارد و برای این امید مثل حضرت حسین ع حاضر هست تا پای جان و خون دادن ایستادگی کند هرگز شکست نخواهد خورد..والعاقبه للمتقین..
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۸:۳۹ - ۱۴۰۰/۰۹/۱۶
1
13
حسینقلی خان فهمید دوستی با آمریکا چه پیشرفتی برای کشور دارد.ولی بعد صد سال هنوز ما نفهمیدیم
نظرات شما
پیشخوان