تاریخ انتشار: ۰۹:۰۴ - ۱۴ فروردين ۱۴۰۴
تعداد نظرات: ۱ نظر
رویداد۲۴ گزارش می‌دهد؛

آتاتورک و ایدئولوژی کمالیسم

مصطفی کمال آتاترک، معمار ترکیه مدرن، با اراده‌ای آهنین یک امپراتوری شکست‌خورده را به یک جمهوری نوین بدل کرد. میراث او تا همین امروز در سرنوشت منطقه ما موثر هستند.

آتاتورک و ایدئولوژی کمالیسم

رویداد۲۴ | «ترکیه کشوری مسلمان است، اما حکومتش هرگز دینی نخواهد بود. دین، مقدس است؛ اما جایگاهش قلب مؤمنان است، نه ساختار دولت... زنان یک ملت، نیمی از آن ملت‌اند. کشوری که نیمی از جمعیتش را در تاریکی نگه دارد، هیچ‌گاه به روشنی نخواهد رسید.» مصطفی کمال آتاتورک

مصطفی کمال در سال ۱۸۸۱ در سالونیک (که آن زمان بخشی از امپراتوری عثمانی بود و امروزه در خاک یونان قرار دارد) به دنیا آمد. او از دوران کودکی وارد مدرسه نظامی شد و در طول تحصیل، استعداد برجسته‌ای در ریاضیات و ادبیات از خود نشان داد. معلم ریاضی‌اش، که تحت‌تأثیر توانایی‌های او قرار گرفته بود، لقب «کمال» را به او داد؛ نامی که بعد‌ها به بخشی از هویت ملی ترکیه تبدیل شد.

مصطفی کمال تحصیلات نظامی خود را در مدرسه ستاد کل ارتش عثمانی در قسطنطنیه (استانبول کنونی) به پایان رساند و به‌سرعت در سلسله‌مراتب نظامی پیشرفت کرد. در طول جنگ جهانی اول، او فرماندهی ارتش هفتم عثمانی را برعهده داشت و در نبرد داردانل (گالیپولی) نقش حیاتی ایفا کرد؛ نبردی که با دفاع موفق او در برابر تهاجم نیرو‌های متفقین همراه بود و شهرتی ملی برایش به‌ارمغان آورد. در این نبرد، ترکش خمپاره‌ای که می‌توانست به مرگ یا جراحت شدید او منجر شود، به ساعت جیبی‌اش برخورد کرد و جانش را نجات داد_حادثه‌ای که بعد‌ها بخشی از روایت قهرمانانه‌ی او شد.

پس از شکست امپراتوری عثمانی در جنگ جهانی اول و تحمیل معاهدهٔ سِوْر، که بخش‌های زیادی از خاک عثمانی را میان قدرت‌های پیروز تقسیم می‌کرد، مصطفی کمال در سال ۱۹۱۹ از ارتش عثمانی استعفا داد. او با تمرکز بر استقلال و حاکمیت ملی، رهبری جنبشی انقلابی را بر عهده گرفت که با هدف مقابله با نیرو‌های اشغالگر و نجات سرزمین از سلطه بیگانگان شکل گرفت. در سال ۱۹۲۰، او دولتی موقت در آنکارا تأسیس کرد و پس از شکست‌دادن ارتش‌های اشغالگر با حمایت تسلیحاتی و مالی شوروی، موفق شد استقلال ترکیه را تثبیت کند.

در سال ۱۹۲۲، سلطنت عثمانی لغو شد و سلطان محمد ششم به تبعید رفت. سال بعد، با امضای معاهده لوزان، استقلال ترکیه از سوی قدرت‌های جهانی به رسمیت شناخته شد و مصطفی کمال به عنوان نخستین رئیس‌جمهور جمهوری ترکیه برگزیده شد. مجلس ترکیه در سال ۱۹۳۴ لقب «آتاترک» به معنای «پدر ترک‌ها» را به او اعطا کرد.

تاسیس جمهوری ترکیه و اصلاحات نخستین آتاتورک

پس از پیروزی در جنگ استقلال، مصطفی کمال آتاترک جمهوری جدیدی را بر خاک امپراتوری فروریخته عثمانی بنیان نهاد. در ۲۹ اکتبر ۱۹۲۳، اعلام جمهوری ترکیه نه‌تنها پایان سلطنت عثمانی را رقم زد، بلکه آغاز عصری تازه در تاریخ منطقه بود. آتاترک با تکیه بر اصل حاکمیت ملی، جایگزینی ساختار‌های سنتی با نهاد‌های مدرن را آغاز کرد و خود به‌عنوان نخستین رئیس‌جمهور کشور، سکان هدایت آن را در دست گرفت.

در سال ۱۹۲۴، او با هدف جدایی کامل دین از سیاست، مقام خلافت را که برای قرن‌ها نماد رهبری مذهبی جهان اسلام بود، لغو کرد. نهاد‌های مذهبی، مدارس دینی و دادگاه‌های شرعی منحل شدند و ترکیه گام در مسیر لائیسیته گذاشت. این تصمیم نه‌فقط تجلی اراده آتاترک برای گسست با گذشته، بلکه پیش‌درآمد اصلاحاتی بنیادین در نظام آموزش، حقوق، فرهنگ و زبان کشور بود. یکی از نمادین‌ترین اقدامات آتاترک، تغییر خط رسمی کشور از عربی به لاتین در سال ۱۹۲۸ بود. در سال ۱۹۲۸، آتاترک به‌معنای واقعی کلمه، تخته‌سیاه و گچ به دست گرفت و راهی روستا‌ها شد. او رو در رو، به مردم الفبای لاتین را آموزش می‌داد؛ نه به‌عنوان یک رئیس‌جمهور رسمی، بلکه به‌عنوان معلمی پرتلاش برای ملت نوبنیادش.

در همین راستا، قوانین مدنی کشور نیز به‌طور کامل بازنویسی شد. در سال ۱۹۲۶، یک قانون مدنی نوین، بر اساس الگوی حقوقی سوئیس تصویب شد که جایگزین شریعت اسلامی گردید. چندهمسری ممنوع شد، ازدواج و طلاق به امور مدنی بدل شدند و برای نخستین‌بار، زنان در زندگی خانوادگی و اجتماعی حقوقی مستقل یافتند.

آتاترک این اصلاحات را صرفاً بر کاغذ باقی نگذاشت؛ بلکه خود در خط مقدم آنها قرار گرفت. ازدواج او با لطیفه خانم، زنی تحصیل‌کرده در غرب که بی‌حجاب در انظار عمومی ظاهر می‌شد، نمونه‌ای از تأکید او بر نقش زن در جامعه‌ای نو بود. این پیوند البته چند سال بیشتر دوام نیاورد، اما حتی جدایی آنها نیز در چارچوب قوانین تازه طلاق انجام شد_نشانه‌ای دیگر از عملی شدن مفاهیم نوین حقوقی. در دسامبر ۱۹۳۴، زنان حق رای و نامزدی برای انتخابات پارلمانی به دست آوردند؛ حقی که در آن زمان در بسیاری از کشور‌های اروپایی هنوز به رسمیت شناخته نشده بود. در همان سال، قانون نام‌خانوادگی تصویب شد و مردم برای نخستین بار، موظف شدند از نام خانوادگی رسمی استفاده کنند. مجلس نیز لقب «آتاترک» به‌معنای «پدر ترک‌ها» را به مصطفی کمال اعطا کرد.

اصلاحات ظاهری نیز بخش مهمی از پروژه نوسازی بود. استفاده از فِز_کلاه سنتی عثمانی_ممنوع شد و کلاه‌های سبک اروپایی جایگزین آن گردیدند. آتاترک باز هم پیش‌قدم شد: با کلاه جدید در انظار عمومی ظاهر شد و مردم را به پیروی از الگوی تازه ترغیب کرد. با این حال، اصلاحات آتاترک تنها به تغییر قوانین، پوشش یا زبان محدود نمی‌شد. او در پی آن بود که ملت نوپای ترکیه را بر بنیانی فکری و سیاسی استوار کند که فراتر از تحولات روزمره باشد_چیزی که بعد‌ها با عنوان کمالیسم شناخته شد؛ مجموعه‌ای از اصول که نظام جدید را نه‌فقط سامان می‌داد، بلکه برای دهه‌ها مسیر آن را تعیین می‌کرد. آتاترک بار دیگر پیش‌قدم شد و خود با این نوع پوشش در سفر‌های داخلی ظاهر شد تا الگویی برای مردم باشد.

اما باید توجه کرد که اصلاحات آتاترک فراتر از تغییرات نمادین و قوانین روزمره بود. او در پی آن بود که بر ویرانه‌های یک امپراتوری فرسوده، نظام فکری و سیاسی تازه‌ای بنا کند؛ چیزی فراتر از نوسازی، یعنی بنیان‌گذاری یک جهان‌بینی جدید برای ملت تازه‌متولدشده. این نگاه در قالب مجموعه‌ای از اصول سیاسی و اجتماعی تدوین شد که بعد‌ها با عنوان «کمالیسم» شناخته شد.

اصول شش‌گانه کمالیسم و ماهیت آن

کمالیسم، مجموعه‌ای از اصول سیاسی و فکری بود که مصطفی کمال آتاترک پس از تأسیس جمهوری ترکیه بنیان نهاد. این اصول، شالوده ایدئولوژی دولت جدید را شکل می‌دادند و تا سال‌ها مسیر سیاست‌گذاری و نوسازی ترکیه را تعیین کردند. شش مؤلفه اصلی کمالیسم عبارت‌اند از:

۱. جمهوری‌خواهی: بر اساس این اصل، قدرت سیاسی از مردم سرچشمه می‌گیرد، نه از سلطان یا خلیفه. آتاترک با خلع سلطان عثمانی، نظام جمهوری را پایه‌گذاری کرد و نقش مردم در اداره کشور را محور قرار داد.

۲. سکولاریسم: جدایی نهاد دین از دولت، یکی از بنیادی‌ترین تغییرات بود. مقام خلافت در سال ۱۹۲۴ لغو شد، آموزش دینی و دادگاه‌های شرعی کنار گذاشته شدند و مظاهر مذهبی از فضای عمومی حذف گردیدند.

۳. مردم‌گرایی: این اصل، نوعی انقلاب اجتماعی را دنبال می‌کرد و با کنترل سازمان‌های صنفی و طبقاتی، بر وحدت ملی و برابری شهروندان تأکید می‌ورزید.

۴. انقلاب‌گرایی: کنار گذاشتن سنت‌های کهن به نفع مدرنیته و غربی‌شدن، با اقداماتی، چون تغییر خط به حروف لاتین، اصلاحات آموزشی و ممنوعیت پوشش‌های سنتی همراه بود.

۵. ناسیونالیسم: بازتعریف هویت ترک به‌عنوان پایه وحدت ملی در کشوری پدید آمده از ویرانه‌های یک امپراتوری چندقومیتی. زبان ترکی به‌عنوان عنصر اصلی هویت ملی برجسته شد و غرور قومی ترک ترویج یافت.

۶. دولت‌گرایی: دولت نقش محوری در توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بر عهده گرفت و صنایع، خدمات عمومی و آموزش، تحت نظارت آن پیش رفت.

با وجود هم‌زمانی با نازیسم و استالینیسم، کمالیسم هرگز به یک ایدئولوژی توتالیتر بدل نشد. با این حال، ترکیه تحت رهبری آتاترک کشوری اقتدارگرا و تک‌حزبی باقی ماند. آتاترک اصول شش‌گانه را نه به‌عنوان دگم‌های ثابت، بلکه به‌مثابه نگاهی پویا، پیشرو و عمل‌گرا می‌دید که باید متناسب با نیاز زمان تغییر کند.

پس از مرگ آتاترک در سال ۱۹۳۸، ترکیه تحولات گسترده‌ای را تجربه کرد، اما کمالیسم همچنان به‌ویژه در ارتش، به‌عنوان میراثی رسمی و ارزشمند باقی ماند. با این حال، این ایدئولوژی نیز در گذر زمان با چالش‌هایی روبه‌رو شد. از دهه ۱۹۷۰، اسلام سیاسی در صحنه سیاسی ترکیه پدیدار گشت و در سال ۲۰۰۲، حزبی با ریشه‌های اسلامی قدرت را در دست گرفت.

موضوعاتی مانند حجاب زنان دانشجو در دانشگاه‌ها یا نقش دین در عرصه عمومی، نمونه‌هایی از مناقشات مستمر میان سنت اسلامی و سکولاریسم کمالیستی‌اند. با آن‌که سکولاریسم همچنان در قانون اساسی ترکیه باقی مانده، اما فضای اجتماعی و سیاسی کشور همواره بین این دو قطب در نوسان بوده است.


بیشتر بخوانید: نگاهی به زندگی عبدالقادر الجزایری؛ رهبر کاریزماتیک الجزایر


از سوی دیگر اقلیت کرد نیز یکی دیگر از چالش‌های بزرگ کمالیسم را شکل داد. این ایدئولوژی که بر یکپارچگی قومی ترک تأکید داشت، مطالبات فرهنگی و زبانی کرد‌ها را نادیده گرفت و زمینه‌ساز اعتراض‌های گسترده شد. برخی گروه‌های کرد حتی دست به مبارزه مسلحانه زدند، درحالی‌که بحث بر سر اعطای حقوق فرهنگی به این جمعیت چند ده میلیونی همچنان ادامه دارد. در دهه ۱۹۸۰، اصلاحات بازار آزاد، اصل دولت‌گرایی را به چالش کشید و در دهه ۱۹۹۰، رشد جامعه مدنی و مطالبات برای دموکراسی لیبرال‌تر، به فرسایش مفهوم سنتی مردم‌گرایی انجامید. در عین حال، با اینکه کمالیسم عمدتاً الگویی بومی بود، در دهه ۱۹۹۰ برخی رهبران کشور‌های ترک‌زبان آسیای مرکزی از ترکیه به‌عنوان مدلی برای نوسازی یاد کردند؛ هرچند تلاش‌های جدی و رسمی برای الگوبرداری کامل از آن انجام نشد.

پدر ملت، تجسم آزادی

مصطفی کمال آتاترک نه‌فقط بنیان‌گذار جمهوری ترکیه، بلکه معمار هویت ملی نوینی بود که از دل شکست، اشغال و فروپاشی سربرآورد. هدف او فقط ساختن دولتی جدید نبود؛ او در پی بازسازی کامل جامعه، زبان، فرهنگ، ساختار سیاسی و نقش فرد در جهان مدرن بود. ویژگی اصلی آتاترک در مقام رهبر، تمرکز بی‌وقفه‌اش بر آینده کشور بود. او نه برای کسب شهرت شخصی، بلکه برای ساختن ترکیه‌ای مستقل، مدرن و سربلند تلاش می‌کرد. به‌جای اتکا به سنت‌ها، خود در صف اول تغییرات ایستاد؛ چه در آموزش زبان لاتین، چه در پوشش لباس نوین، و چه در حقوق زنان. او مدرنیزاسیون را فقط یک دستور اداری نمی‌دانست، بلکه با حضوری شخصی و پررنگ، اصلاحات را به واقعیت ملموس بدل می‌کرد. وقتی فِز را ممنوع کرد، خودش نخستین کسی بود که کلاه اروپایی بر سر گذاشت و مردم را با خود همراه کرد. او زمانی که ازدواج و طلاق مدرن را ترویج می‌داد، خود نیز زندگی شخصی‌اش را در همین چارچوب سامان داد. در جریان اصلاحات آموزشی، با گچ و تخته‌سیاه در میان مردم حاضر شد و نقش معلم ملت را بر عهده گرفت.

یکی از مهم‌ترین جنبه‌های میراث آتاترک، جایگاه زنان در جمهوری نوین بود. از ممنوعیت چندهمسری تا اعطای حق رأی، آتاترک با برداشتن گام‌هایی چشمگیر، زنان را به مشارکت فعال در عرصه عمومی فراخواند. اقدامات او در این حوزه، ترکیه را از بسیاری کشور‌های آن روزگار جلوتر قرار داد. در سیاست خارجی، آتاترک اصل بی‌طرفی و صلح‌جویی را دنبال کرد و روابط دوستانه‌ای با کشور‌های مختلف برقرار ساخت. او به‌جای توسعه‌طلبی نظامی، به تقویت اقتدار داخلی و ثبات منطقه‌ای باور داشت.

مرگ و میراث آتاتورک

آتاتورک در ۱۰ نوامبر ۱۹۳۸، بر اثر بیماری کبدی ناشی از زیاده‌روی در مصرف الکل، درگذشت. با مرگ او اندوهی عظیم سراسر ترکیه را دربرگرفت و از سراسر جهان به او ادای احترام شد. وینستون چرچیل او را «یک قهرمان بزرگ» خواند و ژنرال داگلاس مک‌آرتور، فرمانده آمریکایی، گفت: «او یکی از بزرگ‌ترین رهبران عصر ما بود؛ مردی که جایگاه شایسته ترکیه را در میان پیشرفته‌ترین ملت‌های جهان تضمین کرد.»

نقد‌هایی بر آتاترک و کمالیسم: تناقض‌های نوسازی اقتدارگرا

با وجود نقش بنیادین آتاتورک در ساخت دولت مدرن ترکیه، بسیاری از پژوهشگران، روشنفکران و گروه‌های اجتماعی، جنبه‌هایی از میراث او را مورد نقد قرار داده‌اند. کانون اصلی این انتقادات، به نحوه پیاده‌سازی پروژه نوسازی، ماهیت ایدئولوژی کمالیسم و پیامد‌های بلندمدت آن برای سیاست، جامعه و هویت ترکیه بازمی‌گردد.

یکی از مهم‌ترین محور‌های انتقاد، ماهیّت اقتدارگرایانه اصلاحات آتاتورک است. اگرچه نوسازی گسترده‌ای در ساختار دولت، نظام آموزشی، حقوق زنان و زبان صورت گرفت، این دگرگونی‌ها عمدتاً از بالا به پایین و بدون مشارکت توده‌ها اجرا شدند. دولت جدید به‌جای اقناع اجتماعی، از ابزارهایی، چون دستگاه دیوان‌سالاری، ارتش، پلیس و حزب جمهوری‌خواه خلق برای اجرای اصلاحات استفاده کرد. این مدل، با مدل‌های مشارکتی نوسازی در برخی جوامع غربی تفاوت داشت و موجب شکاف عمیقی میان نخبگان سکولار و بدنه سنتی و مذهبی جامعه شد_شکافی که تا امروز در فضای سیاسی ترکیه ادامه دارد.

از دیگر نقد‌های جدی، تعریف سخت‌گیرانه و تمامیت‌خواهانه سکولاریسم کمالیستی است. در حالی‌که در بسیاری از جوامع، سکولاریسم به‌معنای بی‌طرفی دولت در برابر ادیان مختلف تلقی می‌شود، در ترکیه‌ی آتاترک، این مفهوم بیشتر به حذف مذهب از عرصه عمومی و نظارت مستقیم دولت بر امور دینی تعبیر شد. بستن مدارس دینی، انحلال نهاد خلافت، محدودیت بر پوشش مذهبی، و تأسیس نهاد دولتی «اداره امور دینی» برای کنترل خطبه‌ها و تعلیمات اسلامی، بسیاری را به این نتیجه رساند که سکولاریسم کمالیستی بیشتر یک ایدئولوژی رسمی ضد مذهب بوده تا تضمین آزادی دینی.

در حوزه قومیتی، کمالیسم متهم به یکسان‌سازی اجباری فرهنگی و نادیده‌گرفتن تکثر قومی و زبانی کشور است. سیاست‌های همگون‌سازی زبانی، آموزشی و فرهنگی، به‌ویژه در قبال اقلیت کرد، در عمل به حذف یا سرکوب هویت‌های غیرفارسی‌زبان انجامید. آموزش به زبان‌های غیرفارسی ممنوع شد، نام‌های جغرافیایی کردی تغییر یافتند، و واژه «کرد» تا دهه‌ها در ادبیات رسمی دولت به کار نمی‌رفت. این انکار هویت، بستر اجتماعی و روانیِ شورش‌های کرد‌ها در دهه‌های بعد را فراهم ساخت و مسئله قومی را به یکی از بحران‌های پایدار جمهوری ترکیه بدل کرد.

در سطح نظری نیز، کمالیسم اغلب به‌عنوان ایدئولوژی‌ای ایستا و دولتی‌شده مورد نقد قرار گرفته است. درحالی‌که آتاترک خود کمالیسم را «پویایی انقلابی و مدام در حال نوسازی» تعریف می‌کرد، پس از مرگ او این اندیشه در نهاد‌های رسمی، چون ارتش، نظام آموزشی و بوروکراسی، به مجموعه‌ای از اصول تغییرناپذیر و جزم‌اندیشانه بدل شد. این وضعیت، مانع نوسازی مجدد جامعه در دهه‌های بعد گردید و تنش میان دولت و تحولات اجتماعی را افزایش داد.

در نهایت مدل نوسازی ترکیه در عصر آتاترک، همزمان با برقراری یک نظام تک‌حزبی و سرکوب دگراندیشی سیاسی بود. حزب جمهوری‌خواه خلق، تنها حزب رسمی کشور تا سال ۱۹۴۶ بود و طی این دوره، مطبوعات، احزاب مخالف و آزادی‌های مدنی به‌شدت محدود شدند. گرچه این کنترل سیاسی در سایه ضرورت تثبیت دولت نوپدید توجیه می‌شد، اما در عمل فضایی برای شکل‌گیری فرهنگ سیاسی متکثر فراهم نکرد و گذار به دموکراسی، با تأخیر و چالش‌های عمیق‌تری مواجه شد.

با این حال حتی منتقدان کمالیسم نیز در بسیاری موارد بر اهمیت تاریخی آتاترک و نقشش در جلوگیری از فروپاشی کامل سرزمین عثمانی، ساخت نهاد‌های مدرن، تثبیت مرز‌های ملی و ورود ترکیه به دنیای معاصر تأکید دارند. مسأله اصلی، نه انکار دستاورد‌های او، بلکه بازنگری انتقادی در میراثی است که همچنان در وجدان جمعی، قانون اساسی و نهاد‌های رسمی کشور حضوری مؤثر دارد.

خبر های مرتبط
خبر های مرتبط
برچسب ها: چهره ها
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
ناشناس
|
United States of America
|
۱۷:۵۹ - ۱۴۰۴/۰۱/۱۸
0
2
پیش از نمایش در سایت یکبار مقاله ها رو ویزاستار نگاه بکنه، شرم آوره که دشمنی با زبان پارسی کارتون رو به اینجا می رسونه که در مقاله آتاترک و ترکیه یا همچین چیزی نوشته می شه که انگار برای ترکیه و آتاترک پارسی ارزشمند بوده
در حوزه قومیتی، کمالیسم متهم به یکسان‌سازی اجباری فرهنگی و نادیده‌گرفتن تکثر قومی و زبانی کشور است. سیاست‌های همگون‌سازی زبانی، آموزشی و فرهنگی، به‌ویژه در قبال اقلیت کرد، در عمل به حذف یا سرکوب هویت‌های غیرفارسی‌زبان انجامید. آموزش به زبان‌های غیرفارسی ممنوع شد، نام‌های جغرافیایی کردی تغییر یافتند، و واژه «کرد» تا دهه‌ها در ادبیات رسمی دولت به کار نمی‌رفت. این انکار هویت، بستر اجتماعی و روانیِ شورش‌های کرد‌ها در دهه‌های بعد را فراهم ساخت و مسئله قومی را به یکی از بحران‌های پایدار جمهوری ترکیه بدل کرد.
نظرات شما