تاریخ انتشار: ۱۱:۵۴ - ۱۲ ارديبهشت ۱۴۰۴
تعداد نظرات: ۱ نظر
رویداد ۲۴ گزارش می‌دهد:

نگاهی به اعمال و سرنوشت بدنام‌ترین پاپ‌های تاریخ

در این گزارش نگاهی به سرگذشت ده تن از بدنام‌ترین و رسواترین پاپ‌های تاریخ کلیسای کاتولیک خواهیم داشت.

نگاهی به اعمال و سرنوشت بدنام‌ترین پاپ‌های تاریخ

رویداد ۲۴| گروه تاریخ: در تاریخ پر فراز و نشیب مسیحیت، ۲۶۶ پاپ بر مسند کلیسای کاتولیک تکیه زده‌اند. این جایگاه رفیع، که نماد رهبری معنوی میلیون‌ها انسان مسیحی است؛ اما همواره شاهد حضور افراد با فضیلت و خوش‌کردار نبوده است. در میان این خیل عظیم، بی‌گمان چهره‌هایی ظهور کردند که نه تنها شایستگی این ردای روحانی را نداشتند، بلکه نام خود را با اعمالی چنان ننگین آلودند که تا ابد در حافظه تاریخ به بدی ثبت شده‌اند. کردار ناپسند این افراد، سایه‌ای تاریک بر تاریخ کلیسا افکنده و دستاویز منتقدان و مورخان قرار گرفته است. کسانی که دامان کلیسا را به گناهانی، چون قتل، فساد اخلاقی لجام‌گسیخته، سیمونی (خرید و فروش مقامات روحانی و آمرزش‌نامه‌ها)، زنای با محارم، و تجاوز آلودند و صفحاتی تاریک در تاریخ مسیحیت رقم زدند.

بندیکت نهم: بدکردارترینِ پاپ‌ها 

بندیکت نهم (حدود ۱۰۱۲ – ۱۰۵۶ میلادی)، شخصیتی منحصر‌به‌فرد در تاریخ پاپی است؛ نه تنها یکی از جوان‌ترین سکانداران سریر مقدس بود (در حدود بیست سالگی به این مقام رسید)، بلکه تنها کسی است که سه مرتبه ردای پاپی را بر تن کرده است. بر تخت نشستن او، بیش از آنکه حاصل لیاقت و تقوا باشد، نتیجه‌ی مستقیم نفوذ و قدرت خاندانش بود. پاپ پیشین، ژان نوزدهم، عموی او بود و پدر ثروتمند و پرنفوذش، از طریق زر و زور راه را برای انتخاب فرزند جوانش هموار ساخت.

دوران پاپی بندیکت نهم با نفرت و انزجار عمومی همراه بود. وقایع‌نگاران و مخالفانش او را «شیطانی از دوزخ در ردای پاپ» توصیف کرده‌اند. روایت کرده‌اند که وی در هر وهله از حیاتش، ردپایی از قساوت، شهوت‌رانی و تباهی بر جای گذاشت و اتهامات هولناکی، چون قتل و تجاوز بر کارنامه‌ی او سنگینی می‌کند. او در این کار‌ها تا جایی پیش رفت کاسه‌ی صبر مردم رم لبریز شد و وی را از مقام‌اش پایین کشیدند و از شهر بیرونش کردند. در غیاب او، سیلوستر سوم به عنوان پاپ جدید برگزیده شد.

اما این پایان ماجرا نبود. بندیکت نهم، با یاری هواداران و حامیان قدرتمندش، به رم بازگشت، سیلوستر را به زیر کشید و بار دیگر بر مسند پاپی تکیه زد. با این حال، دیری نپایید که هوای نفس بار دیگر بر او غالب شد. سودای ازدواج با دخترعمویش، او را بر آن داشت تا از مقام پاپی کناره‌گیری کند. او در اقدامی بی‌سابقه و ننگین، ردای پاپی را به پدرخوانده‌ی خود، گریگوری ششم، به بهای دریافت مبلغی هنگفت فروخت!

اما گویی پشیمانی نیز در قاموس او جایی نداشت. بندیکت نهم بار دیگر از تصمیم خود برگشت و برای سومین بار خود را پاپ خواند! اکنون صحنه سیاست رم به آشوبی بی‌سابقه کشیده شده بود و سه نفر همزمان مدعی مقام پاپی بودند: سیلوستر سوم، گریگوری ششم و بندیکت نهم. این هرج‌ومرج و بلاتکلیفی چنان بالا گرفت که هانری سوم، امپراتور مقدس روم، ناگزیر به مداخله شد. او هر سه مدعی را خلع کرد و کلمنت دوم را به عنوان پاپ جدید برگزید. بندیکت نهم به اتهام سیمونی (فروش مقام پاپی) به دادگاه فراخوانده شد، اما از حضور سر باز زد و در نتیجه، مُهر تکفیر بر پیشانی‌اش خورد و دیگر تا پایان عمر فراری بود. دفتر زندگی او سرانجام در انزوا و گمنامی بسته شد.

پاپ اوربان ششم: کلیسا در لهیب جنگ و تفرقه

برخی از تاریخ‌نگاران، اوربان ششم (دوران پاپی: ۱۳۷۸–۱۳۸۹) را نقطه‌ی مقابل آن‌چه از یک پیشوای روحانی انتظار می‌رود، دانسته‌اند: مردی خشن، متکبر، آتشین‌مزاج و فاقد درایت سیاسی. اگرچه گزارش شده که در مدیریت امور مالی و اداری کلیسا مهارت داشت، اما تصمیمات نسنجیده و شخصیت تندخوی او در عرصه‌ی رهبری کلیسا، فاجعه‌بار بود. او از فرونشاندن شعله‌های بحران «شقاق بزرگ غربی» (دوره‌ای که دو یا سه پاپ همزمان ادعای رهبری داشتند) عاجز ماند، و همچنین با رفتار‌های خود به این تفرقه دامن زد.

دوران پاپی اوربان ششم با جنگ‌های بی‌پایان و هزینه‌های کمرشکن عجین بود. او با پاپ رقیب خود که در آوینیون فرانسه مستقر بود به نبرد پرداخت، خزانه‌ی کلیسا را نیز صرف نزاعی خونین موسوم به «جنگ هشت قدیس» کرد؛ نبردی داخلی میان ایالات پاپی و اتحادیه‌ای از شهر‌های ایتالیایی به رهبری فلورانس. او نیز نهایتا به دست دشمنان خود مسموم شد و از دنیا رفت.

نگاهی به اعمال و سرنوشت بدنام‌ترین پاپ‌های تاریخ

پاپ لئوی دهم: مردی که بهشت را هم می‌فروخت

لئوی دهم (دوران پاپی: ۱۵۱۳–۱۵۲۱)، با نام اصلی جووانی دی لورنتسو دِ مدیچی، از خاندان پرآوازه و ثروتمند مدیچی فلورانس بود و همچون بسیاری از اعضای خانواده‌اش، به هنرپروری و همچنین ولخرجی‌های گزاف شهرتی افسانه‌ای داشت. او برای تحکیم پایه‌های قدرت سیاسی خانواده‌ی مدیچی و پیشبرد جاه‌طلبی‌های خود، جنگی پرهزینه را علیه دوک اوربینو به راه انداخت. مهم‌تر از آن، برای تأمین مخارج هنگفت بازسازی کلیسای عظیم سن پطرس در رم، به شیوه‌ای بحث‌برانگیز روی آورد: فروش گسترده‌ی آمرزش‌نامه‌ها (Indulgences).

آمرزش‌نامه، در اصل، وعده‌ی کاهش مجازات گناهان در برزخ بود که در ازای اعمال نیکوکارانه، دعا، زیارت اماکن مقدس یا کمک مالی به کلیسا اعطا می‌شد. اما در دستان لئوی دهم و نمایندگانش، این سنت روحانی به ابزاری آشکار برای انباشت ثروت و پر کردن خزانه بدل گشت و شائبه‌ی خرید و فروش بهشت را در اذهان عمومی ایجاد کرد.

این سوداگری با مقدسات، چنان موجی از خشم و اعتراض برانگیخت که مارتین لوتر، کشیش و استاد الهیات آلمانی، را بر آن داشت تا رساله‌ی تاریخ‌ساز خود، «نود و پنج تز»، را در اعتراض به این رویه، بر در کلیسای ویتنبرگ بیاویزد. لئوی دهم، که شاید غرق در شکوه و جلال دربار پاپی و پروژه‌های هنری‌اش بود، خطر بالقوه‌ی این اعتراض الهیاتی و عمق نارضایتی‌ها را دست‌کم گرفت و واکنش اولیه‌اش چندان جدی نبود. فرمان دیرهنگام او برای وادار کردن لوتر به سکوت و سپس تکفیر لوتر، دیگر کارساز نبود. بذر نهضت اصلاح دینی (پروتستانیسم) در خاک آلمان و اسکاندیناوی پاشیده شد و به سرعت گسترش یافت و کلیسای غرب را برای همیشه دگرگون کرد. هرچند لئوی دهم در مهار شعله‌های اصلاحات دینی ناکام ماند، اما در عرصه‌ی سیاست داخلی ایتالیا، موفق شد کنترل پارما و پیاچنزا را برای ایالات پاپی به دست آورد.

نگاهی به اعمال و سرنوشت بدنام‌ترین پاپ‌های تاریخ

پاپ الکساندر ششم: تجسم فساد و بی‌بندوباری در خاندان بورجیا

الکساندر ششم (دوران پاپی: ۱۴۹۲–۱۵۰۳)، با نام اصلی رودریگو بورجیا، از خاندان بدنام و جاه‌طلب بورجیا، و در در اصل اسپانیایی بود. دوران پاپی او یکی از تاریک‌ترین و فاسدترین ادوار تاریخ کلیسای کاتولیک به شمار می‌رود. او به داشتن معشوقه‌های متعدد (به‌ویژه وانوتزا دی کاتانی و جولیا فارنزه) شهره بود. همچنین تعداد زیادی فرزند نامشروع داشت که آنها را رسما و علنا در دربار پاپی معرفی می‌کرد و به رسمیت می‌شناخت؛ اقدامی که نقض صریح سوگند تجرد روحانیون کاتولیک محسوب می‌شد.


بیشتر بخوانید: بندیکت شانزدهم؛ پاپ آلمانی مرموز که قواعد دیرینه واتیکان را در هم شکست


نام او بیش از هر چیز با خویشاوندسالاری (نپوتیسم) و تبارگماری عجین شده است. او با بی‌شرمی تمام، مناصب کلیدی و پردرآمد کلیسا و ایالات پاپی را به بستگان و نزدیکانش، به‌ویژه فرزندانش چزاره و لوکرتزیا، سپرد. برای پیشبرد اهداف سیاسی و کسب متحدان جدید، از ابطال پیوند‌های زناشویی دیگران ابایی نداشت تا راه را برای ازدواج‌های مصلحتی جدید هموار کند. از این رهگذر، حمایت نظامی لویی دوازدهم، پادشاه فرانسه را برای مدتی جلب کرد. اما وفاداری او تنها به منافع شخصی و خانوادگی‌اش بود و در عرصه‌ی دیپلماسی، استاد چرخش‌های ناگهانی و اتحاد با هر قدرتی بود که منافعش را تامین می‌کرد. به عنوان نمونه، در کشاکش نزاع میان اسپانیا و فرانسه بر سر کنترل ایتالیا، نیرو‌های پاپی را در ازای وعده‌ی تملک شهر‌های سیه‌نا، پیزا و بولونیا، در اختیار اسپانیا قرار داد، حال آنکه همزمان به فرانسویان وعده‌ی یاری در تصرف پادشاهی ناپل را می‌داد!

شایعات هولناک و رسواکننده‌ای پیرامون او و دربارش وجود دارد که صحت بسیاری از آنها، به دلیل ماهیت اغراق‌آمیز و یا نقل از منابع مغرض، به طور قطعی اثبات نشده است. یکی از مشهورترین این شایعات، ماجرای «ضیافت شاه‌بلوط» است؛ مهمانی‌ای که ادعا می‌شود در سال ۱۵۰۱ در کاخ پاپی برگزار شد و در آن، بنا بر روایات، روحانیون بلندپایه به هم‌آغوشی با پنجاه فاحشه‌ی دعوت شده به مراسم ترغیب شدند و مسابقاتی شرم‌آور با حضور این زنان برهنه ترتیب داده شد. باید تاکید کرد که تنها منبع اصلی این روایت جنجالی، یوهان بورکارد، وقایع‌نگار دربار پاپی است که کینه‌ای عمیق از الکساندر ششم و خاندان بورجیا در دل داشت. هرچند غبار زمان بر حقیقت این شایعات نشسته و تفکیک واقعیت از افسانه دشوار است، اعمال ثابت‌شده‌ی دیگر الکساندر ششم، از جمله فساد مالی، سیمونی، دسیسه‌های سیاسی و بی‌بندوباری اخلاقی، کافی است تا او را در زمره‌ی فاسدترین و بی‌اخلاق‌ترین پاپ‌های تاریخ قرار دهد.

پاپ سرگیوس سوم: قتل و خویشاوندسالاری

سرگیوس سوم (دوران پاپی: ۹۰۴–۹۱۱)، دوران پاپی خود را تماما زیر سایه‌ی نفوذ خاندان قدرتمند تئوفیلاکت، کنت‌های توسکولوم، سپری کرد؛ دورانی که به دلیل نفوذ زنان این خاندان بر پاپ‌ها، گاه از آن با عنوان تحقیرآمیز «عصر فحشا» (Pornocracy) یا (Saeculum obscurum) (عصر تاریک) یاد می‌شود. سرگیوس پیش از رسیدن به مسند پاپی، یکی از حامیان و شرکت‌کنندگان در «شورای جسد» بدنام بود که پاپ فورموسوس را محکوم کرد. پس از آنکه با حمایت تئوفیلاکتوس و کنار زدن رقبایش قدرت را به دست گرفت، فرمان قتل دو پاپ پیشین را، لئو پنجم و کریستوفر (که ضدپاپ محسوب می‌شد)، در زندان صادر کرد.

او همچنین بستگان و یاران وفادارش را به مقامات کلیدی گماشت. مشهور است که او با ماروتزیا، دختر تئوفیلاکتوس، رابطه‌ای نامشروع داشت و از این رابطه، فرزندی به دنیا آمد که بعد‌ها با نام پاپ ژان یازدهم بر تخت پاپی نشست. تاریخ‌نگاران امروزی او را فردی بی‌رحم، خشن و تشنه‌ی قدرت توصیف می‌کنند که دوران پاپی‌اش یکی از نمونه‌های بارز سقوط اخلاقی و سیاسی مقام پاپی در اوایل قرون وسطی محسوب می‌شود و لکه‌ی ننگی پاک‌نشدنی بر دامان این نهاد است.

پاپ ژولیوس دوم: جنگجویی بر مسند پاپی

ژولیوس دوم (دوران پاپی: ۱۵۰۳–۱۵۱۳)، با نام اصلی جولیانو دلا رووِره و برادرزاده‌ی پاپ سیکستوس چهارم، به درستی لقب «پاپ جنگاور» (Il Papa Guerriero) را یدک می‌کشد. او هنگام انتخاب شدن، نام خود را نه به افتخار قدیس ژولیوس اول، بلکه آشکارا به تاسی از ژولیوس سزار، جنگجو و حاکم نامدار رومی، برگزید تا جاه‌طلبی‌های سیاسی و نظامی خود را به نمایش بگذارد. او بیش از آنکه یک رهبر معنوی باشد، یک سیاستمدار عمل‌گرا، فرمانده نظامی و دولتمردی مقتدر بود.

ژولیوس دوم مدیری توانمند و کاردان بود که با قاطعیت، ایالات پاپی را که در دوران الکساندر ششم دچار هرج و مرج شده بود، دوباره متحد و تقویت کرد و با تشکیل اتحادیه‌های نظامی مختلف (مانند اتحاد کامبره و اتحاد مقدس)، جنگ‌های ایتالیا را با هدف بیرون راندن قدرت‌های خارجی (به‌ویژه فرانسه) و گسترش قلمرو پاپی، شخصا فرماندهی می‌کرد و حتی در میدان نبرد نیز حضور می‌یافت.

در کنار وجهه‌ی نظامی‌اش، او حامی بزرگ هنر و معماری نیز بود؛ موزه‌های واتیکان را تاسیس نمود و پروژه‌ی عظیم بازسازی کلیسای سن پطرس را با انتخاب دوناتو برامانته به عنوان معمار اصلی، کلید زد و میکل‌آنژ را مامور نقاشی سقف کلیسای سیستین کرد و همچنین رافائل به کار تزئین اتاق‌های واتیکان گماشت.

با وجود این دستاورد‌های چشمگیر و شهرت فراوانش در حمایت از نوابغ هنری رنسانس، منش و رفتارش فرسنگ‌ها با تعالیم مسیح و فروتنی مورد انتظار از یک پاپ فاصله داشت. مردی آتشین‌مزاج، تندخو، خودرای و قدرت‌طلب بود که با زیردستان و حتی کاردینال‌ها با خشونت و تحقیر رفتار می‌کرد. پیش از رسیدن به مقام پاپی، صاحب چندین فرزند نامشروع بود و اتهامات سوء رفتار جنسی نیز در زمان حیات و پس از مرگش علیه او مطرح شد، هرچند اثبات قطعی آنها دشوار است.

اراسموس، فیلسوف و اندیشمند نامدار هلندی که منتقد جاه‌طلبی‌های دنیوی کلیسا بود، در هجویه‌ای تند و تیز و مشهور با عنوان «ژولیوس رانده شده از بهشت» (Julius Exclusus ab Coelis)، او را پاپی دنیاپرست، میگسار، فاسد و غرق در خونریزی به تصویر می‌کشد که با تکبر و نخوت نظامی به دروازه‌های بهشت می‌رسد و می‌کوشد با تهدید سپاهیانش و نمایش غنائم جنگی‌اش، سنت پطرس (نگهبان بهشت) را وادار به گشودن دروازه‌ها کند، اما پطرس با انزجار او را به دلیل زندگی نامقدس و جنگ‌افروزی‌هایش، از درگاه بهشت می‌راند.

پاپ ژان دوازدهم: شهوت‌رانی و بی‌کفایتی در ردای پاپی

آخرین نام در این فهرست شرم‌آور، ژان دوازدهم (دوران پاپی: ۹۵۵–۹۶۴) است که دوران پاپی او در سن بسیار پایین (احتمالا ۱۸ سالگی) آغاز شد و مترادف با بی‌بندوباری، هرزگی، فساد اخلاقی و بی‌کفایتی سیاسی بود. او با نام اصلی اکتاویانوس، فرزند آلبریک دوم اسپولتو، حاکم وقت رم و از نوادگان خاندان پرنفوذ توسکولوم بود. با وجود این پشتوانه‌ی خانوادگی، در مهار کردن اشراف سرکش رم و اداره‌ی امور کلیسا و ایالات پاپی ناکام ماند.

تضاد و دوگانگی میان نقش او به عنوان رهبر معنوی کلیسا و جایگاه و رفتارش به عنوان یک شاهزاده‌ی جوان، مقتدر و دنیاطلب، از اعتبار و محبوبیت او در میان نخبگان رومی و روحانیون به شدت کاست. وقایع‌نگاران معاصر و بعدی، ژان دوازدهم را مردی عیاش، بی‌اعتنا به شئون روحانی و غرق در لذات دنیوی توصیف کرده‌اند. گزارش‌های متعددی از باده‌گساری افراطی، قماربازی، علاقه‌ی شدید به شکار و جنگ و به‌ویژه روابط جنسی بی‌شمار و نامشروع او وجود دارد. روایت شده است که کاخ لاتران، اقامتگاه رسمی پاپ، را به عشرتکده بدل کرده بود و با زنان متاهل و حتی خویشاوندان خود نیز رابطه داشت و هدایای کلیسا را به معشوقه‌هایش می‌بخشید.

گفته می‌شود حتی مرگ او نیز در بستر گناه رقم خورد؛ شایعه‌ای قوی وجود دارد (هرچند مانند بسیاری از جزئیات زندگی او، اثبات قطعی آن ناممکن است) که در حین هم‌آغوشی با زنی، توسط شوهر خشمگین آن زن غافلگیر شده و بر اثر ضربات وارده (یا به روایتی، پرتاب شدن از پنجره) جان سپرد. برخی منابع دیگر علت مرگ او را سکته مغزی ذکر کرده‌اند.

آنچه مسلم است، غلبه‌ی آشکار امیال دنیوی، خوی شاهزادگی و بی‌تجربگی او بر وظایف و مسئولیت‌های سنگین روحانی‌اش بود. پژوهشگران و تاریخ‌نگاران کلیسا، تقریباً متفق‌القول او را یکی از ناشایست‌ترین، بی‌کفایت‌ترین و فاسدترین پاپ‌های تاریخ می‌دانند که دوران پاپی‌اش نمادی از عمق انحطاط این مقام در اواسط قرن دهم میلادی است.

خبر های مرتبط
خبر های مرتبط
برچسب ها: پاپ
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۳:۰۸ - ۱۴۰۴/۰۲/۱۲
0
3
این پاپ های بدنام هم مثل خیلی از روحانیون سرشناس دیگر ادیان بی آبرو شدن ولی بعضی ها نمیدونم چطوریه که بی آبرو نشدن
نظرات شما