شهید بهشتی؛ نظام ساز انقلاب نوپای اسلامی

رویداد۲۴ | تاریخ معاصر ایران، چهرههایی را در دل خود پروراند که نقشهایی فراتر از انتظار ایفا کردند؛ برخی با سازماندهی و برخی با کاریزما. سید محمد بهشتی، یکی از برجستهترین روحانی سیاستمداران این دوره است که همواره در میانه میدان ایستاد؛ چه در فضای فکری حوزه علمیه قم، چه در کلاسهای درسی در آلمان، و چه در جدالهای قدرت در دوران انقلابی و پسا انقلاب. اما وجه پررنگ شخصیت بهشتی، برخلاف آنچه در روایتهای رسمی آمده، نه در قداستسازی بلکه در ظرافت او در ایجاد ساختار قدرت بود. او قدرت سازماندهی عجیبی داشت و در عینحال یک چهره کاریزماتیک انقلابی بود. خیلیها اعتقاد داشتند که اگر زنده بود بعد از آیتالله خمینی میتوانست یکی از گزینههای جانشینی باشد و این قدرت و اهمیت او را نشان میداد. ساختاردهی به دروس حوزه از جمله تاثیرگذارترین اقدامات او در جهت رشد حوزه بوده است. بهشتی با تاسیس مدارسی، چون حقانی و مدرسه دین و دانش، حرکت جدیدی را در حوزه علمیه قم به وجود آورد. او از همین طریق کادرسازی کرد که در انقلاب نقش شایان توجهی داشتند.
بهشتی نقش مهمی در تبیین، گسترش و نهادینهسازی مفهوم «اسلام سیاسی» ایفا کرد. برخلاف بسیاری از روحانیون سنتی که نسبت به ورود دین به عرصه قدرت و سیاست نگاهی محافظهکارانه داشتند، بهشتی بر این باور بود که اسلام نه تنها توانایی مدیریت جامعه را دارد، بلکه رسالت اصلی آن، سامان دادن به ساختار سیاسی و اجتماعی بر اساس اصول توحیدی، عدالت، آزادی و کرامت انسانی است. بهشتی از آنجا که با مختصات جامعه غربی آشنا بود، توانست مفاهیم دینی را در قالب گفتمان نوین سیاسی بازتعریف کند. بهشتی با تأسیس حزب جمهوری اسلامی، تلاش کرد مدل عملیاتی از اسلام سیاسی را ارائه دهد که هم با رأی مردم شکل میگیرد و هم با زعامداری فقیه جامعالشرایط استمرار مییابد. مناظرهها و سخنرانیهای او در دهه اول انقلاب، بهویژه در برابر نیروهای چپ و سکولار، بسیار معروف بود و در تثبیت حکومت به نفع اسلام سیاسی تاثیر داشت. نقش بهشتی در تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز نقطه عطفی در تبدیل اصول نظری اسلام سیاسی به ساختارهای حقوقی و قانونی کشور بهشمار میرود.در ادامه با این چهره مهم تاریخ ایران آشنا شوید.
آغاز راه دانش شهید بهشتی
متولد ۱۳۰۷ در اصفهان، در بستر سنتی مذهبی این شهر، سید محمد بهشتی زودتر از همنسلانش تصمیم گرفت در راه «تحول» گام بردارد. تحصیلات حوزوی را در اصفهان آغاز کرد، ولی آنچه بعدها او را از دیگر روحانیون همردهاش متمایز کرد، تمایل همزمانش به تحصیلات دانشگاهی بود؛ تضادی که در دهه بیست شمسی هنوز برای بسیاری از روحانیون حتی قابل درک نبود. شهید بهشتی اعتقاد داشت که طلاب حوزههای علمیه در کنار دروس سنتی حوزه باید با مباحث جدیدی، چون زبان، روانشناسی، جامعه شناسی، تاریخ، فلسفه و. هم یاد بگیرند.

این بود که بهشتی در سال ۱۳۲۵ راهی قم شد. همزمان با تحصیل دروس حوزوی، کمکم خود را در کنار چهرههایی، چون مرتضی مطهری و حسینعلی منتظری جا انداخت و به لحاظ سطح کاریزما در رده آنان قرار گرفت. او به درس خارج آیت الله خمینی رفت؛ حلقهای که بعدها در طراحی و اجرای ساختار جمهوری اسلامی سهم عمدهای ایفا کرد. از همین سالها بود که بهشتی بیش از آنکه یک «طلبه» باشد، به یک «ناظر سیستماتیک قدرت» بدل شد؛ اهل ایدهپردازی بود؛ نه صرفاً پیرو مرجعیت فکری.
بیشتر بخوانید: بازخوانی اندیشههای موسسان حوزه علمیه قم | آخوندی که ذکات را جایگزین مالیات میدانست و با استیضاح مخالف بود
دوره تحصیلات عالیهاش در دانشگاههای معتبر آلمان نشان از عمق دانش و تخصص او داشت. تحصیل در رشته حقوق در دانشگاههای غربی به بهشتی این فرصت را داد تا به ترکیب دانشهای اسلامی با اصول حقوقی غربی قدرت تحلیل بیشتری پیدا کند. این ویژگی علمی به او این امکان را داد که بعدها به عنوان یکی از چهرههای برجسته فقهی و حقوقی در کنار فعالیتهای انقلابی خود، در مسائل حقوقی و قانونی کشور نیز تاثیر بگذارد.
سال ۱۳۳۰ بهشتی لیسانس الهیات را گرفت. در دههای که دکتر محمد مصدق درگیر مسائل ملی شدن صنعت نفت بود، بهشتی مسیر متفاوتی رفت. او آموزش را جدی گرفت، دبیرستان دین و دانش قم را تأسیس کرد و تلاش کرد علوم روز را به بدنه حوزه وارد کند. این تلاشها جسورانه بود، اما باید پرسید این تحول در نهایت چه نسبتی با ساختار سنتی حوزه برقرار کرد؟ آیا این تلاشها نهایتاً به دگرگونی حوزه انجامید یا در دل آن هضم شد؟ پاسخ شاید بیشتر به سمت دومی گرایش دارد.
سال ۱۳۴۴، او به آلمان رفت؛ مهمترین تجربه تحصیلی زندگی اش را در این دوره داشت. در ظاهر، این سفر برای آموزش و ارتباطگیری بود، ولی عملاً تبدیل شد به نقطه عطفی برای حضور منسجم او در شبکههای اسلامی خارج از کشور. گروه در انجمن اسلامی دانشجویان اروپا با محوریت او شکل گرفت. جلساتی در کلیساها و دانشگاهها برگزار کرد؛ فعالیتهایی که در اسناد ساواک نیز ردپای نام او دیده میشود.
اما آنچه بعدها محل شبهه شد، روابط پشت پردهای بود که برخی مخالفان ادعا کردند میان او و نهادهای امنیتی غرب وجود داشت. تماس با ژنرال هایزر، یا جلوگیری از فعالیت برخی گروههای انقلابی در آلمان، اتهاماتی بود که هرگز بهطور شفاف پاسخ داده نشدند. بهشتی هیچگاه صریح به این ادعاها پاسخ نداد و درنهایت سربسته ماند.
بازگشت بهشتی به ایران و ارتباط با حوزه
سال ۱۳۴۹، بهشتی از آلمان به ایران بازگشت. در آغاز دهه ۵۰، زمانی که ساواک نفوذ درونی در حوزه را جدیتر دنبال میکرد، بهشتی تبدیل به یکی از حلقههای مرکزی در تدوین کتب مدارس شد. همکاری او با باهنر و غفوری، در ظاهر، تولید محتوای دینی برای دانشآموزان بود؛ اما در باطن، شروع تلاش برای ساخت نظام آموزشی ایدئولوژیک بود که بعدها در پیروزی جمهوری اسلامی به اوج خود رسید. آیا این مشارکت آگاهانه، تلاش برای نجات آموزش از سکولاریسم شاهنشاهی بود یا در دل آن فضاسازی برای انقلاب علیه شاه نهفته بود؟ به هر حال تداوم پروژه پس از انقلاب نشان میدهد جهتگیری ایدئولوژیک بهشتی از همان سالها آغاز شده بود.

شهید و بهشتی و تاسیس مدرسه حقانی
مدرسه حقانی یا مدرسه منتظریه یکی از مهمترین مدارس حوزه علمیه قم در دوره معاصر است که نقش بزرگی در تربیت نیروهای فکری و انقلابی جمهوری اسلامی ایران ایفا کرد. این مدرسه در دهه ۱۳۴۰ توسط شهید آیتالله سید محمد سینی بهشتی و با همکاری گروهی از همفکران او مانند عبدالرحیم ربانی شیرازی، محمدرضا سعیدی و علی مشکینی تأسیس شد.
طرح اولیه این مدرسه در ابتدا برای اصلاح ساختار سنتی حوزههای علمیه و آموزش طلاب با رویکردی نوین شکل گرفت و هدف آن تلفیق علوم سنتی اسلامی با آگاهی از تحولات فکری، سیاسی و اجتماعی روز بود. شهید بهشتی برای آغاز پروژه مدرسه جدید، طرح خود را در ابتدا به آیتالله بروجردی از جمله موسسان حوزه ارائه کرد، اما در پی درگذشت ایشان در سال ۱۳۴۰، این طرح به آیتالله گلپایگانی پیشنهاد شد و مورد استقبال او قرار گرفت. اجرای اولیه این طرح در مدرسه علمیه علوی آغاز شد، آنجا بهشتی توانست به مدت دو سال با بهرهگیری از شیوههای نوین آموزشی، برنامه درسی جدیدی را با رویکرد کاربردی و منظم پیاده کند.
با گذشت زمان و بروز برخی محدودیتها، فعالیتهای مدرسه به ساختمان دیگری در منظریه الشمس منتقل شد که به دلیل نام بانی آن، حقانی، به مدرسه علمیه حقانی شهرت یافت. مدرسه حقانی در مقایسه با حوزههای سنتی، از ساختار منظمتری برخوردار بود و دروس آن تنها به فقه و اصول محدود نمیشد، بلکه مباحثی همچون زبان خارجی، منطق مدرن، فلسفه، علوم اجتماعی و حتی مباحث مدیریتی نیز به طلاب آموزش داده میشد.
همین نوگرایی در آموزش سبب شد بسیاری از طلاب برجسته که بعدها در ساختار نظام جمهوری اسلامی نقشهای کلیدی ایفا کردند، از جمله فارغالتحصیلان مدرسه حقانی باشند. این مدرسه به نماد تلاش شهید بهشتی برای تحول بنیادین در آموزش دینی و پرورش نیروهای متفکر و مسئول تبدیل شد.
بازداشت بهشتی پیش از انقلاب
بهشتی از جمله چهرههای روحانی بود که در سال ۱۳۵۴ برای مدت کوتاهی توسط ساواک بازداشت و پس از چند روز آزاد شد. وی از سال ۱۳۵۵ و بعد از قبول درخواست بازنشستگی از آموزش پرورش سلسله جلساتی را به درخواست دانشجویان با نام «شناخت از دیدگاه قرآن» آغاز کرد.
دلیل تشکیل این جلساتی شفاف شدن مواضع ایدئولوژیک حامیان آیت الله خمینی با گروههای چریکی مارکسیستی و مسلمانی بود که تنها راه مبارزه با رژیم پهلوی را مبارزه مسلحانه میدانستند. سال ۱۳۵۴ برای مبارزین انقلابی که علیه رژیم پهلوی فعالیت میکردند سال مهم بود.
نظر شهید بهشتی درباره دکتر شریعتی
سالهای فعالیت دکتر علی شریعتی با موجی از تأثیرگذاری فکری همراه بود. در همین دوران، دیدگاه روحانیون نسبت به او یکدست نبود. برخی از آنان بهصراحت با اندیشههای شریعتی مخالفت میکردند و او را بهشدت نقد میکردند.
در این میان، شهید بهشتی موضع متفاوتی داشت. او درباره شریعتی گفته است: «موضع من در برابر دکتر شریعتی و کارهای او موضع بهرهبرداری صحیح است، نه لگدکوب کردن، نه لجن مال کردن و نه ستایش کردن و بالا بردن، بلکه حسن استفاده از سرمایهای در خدمت هدفی، با روشنگری بدون کمترین محافظه کاری برای تمام نقطههای ضعف او، که من در این زمینه تا کنون محافظه کاری نکردهام و آن را روا نمیدانم. هر نقطهی ضعفی در هر نوشتهای از دکتر مطرح شده و دوستان نشان دادهاند، در جایی که سخن خوبی بوده گفتهام خوب است و در جایی که حرف بدی بوده گفتهام خطاست، غلط است، خام است و مکرر گفتهام و به خود ایشان هم گفتم که دکتر اصولا روشت خطاست، روشت نقص دارد، روشت را کامل کن. ولی موضعم این موضع است که باید از مجموعه کار او بهره برداری کرد، چون انصافا در نوشتههای دکتر تنبهات جالب، زیبا، خوب و موثر فراوان است»
شهید بهشتی که همواره به تربیت نیرو برای جنبش اسلامی باور داشت، در سال ۱۳۴۹ با همکاری اکبر هاشمی رفسنجانی، محمدجواد باهنر و محمدعلی رجایی، «بنیاد فرهنگی رفاه» و مدرسهای به همین نام را بنیان گذاشت. در جریان برنامهریزی برای تأسیس این مدرسه، تصمیم گرفته شد به دلیل مشابهت فعالیتهای مدرسه علوی برای پسران و نبود مدارس اسلامی برای دختران در تهران، مدرسه رفاه بهصورت دخترانه فعالیت کند.
حزب جمهوری اسلامی؛ چرخدندههای قدرت
بهشتی معمار حزب جمهوری اسلامی بود. بعد از انقلاب، با فاصله کوتاهی از تشکیل شورای انقلاب، وی تلاش کرد ساختار روحانیت مبارز را به بدنه اجتماعی-سیاسی تبدیل کند. حزب جمهوری اسلامی، برخلاف احزاب کلاسیک، نه نهاد منتخب مردم، بلکه نهاد منتخب نخبگان ایدئولوژیک اسلامی بود. بهشتی در این حزب، نه فقط دبیرکل، بلکه تصمیمساز اصلی بود.
این موقعیت، همزمان او را هدف انتقادات چپها، ملیگراها، و حتی برخی نیروهای درون انقلابی قرار داد.
هدف اصلی حزب جمهوری اسلامی، براساس آنچه معماران آن بیان کردند، «حراست از ارزشهای انقلاب اسلامی و اجرای اهداف آن در ساختار جدید سیاسی کشور بود.» این حزب میخواست تا به عنوان بازوی فکری و عملی نظام اسلامی، هم در سطح مدیریت کشور و هم در سطح هدایت عمومی مردم، نقش ایفا کند. شهید بهشتی که به عنوان دبیرکل حزب شناخته میشد.
فعالیت حزب جمهوری اسلامی در سالهای نخست پس از انقلاب، بسیار گسترده بود. این حزب توانست نقش کلیدی در شکلگیری دولت و مجلس ایفا کند، اما پس از ترور شهید بهشتی و در سالهای بعدی انقلاب این حزب دیگر توان گذشته خود را نداشت. علاوه بر این، حزب نقش مهمی در مقابله با جریانهای مخالف نظام اسلامی، از جمله گروههای چپگرا و لیبرال، ایفا کرد. شهید بهشتی با تبیین مبانی فکری اسلام سیاسی، تلاش میکرد چهرهای عقلانی، علمی و منسجم از حکومت اسلامی ارائه دهد.
ترور شهید بهشتی
در ۷ تیر ۱۳۶۰، انفجار در دفتر حزب جمهوری اسلامی او به همراه دهها نفر دیگر ترور شد. این حادثه برای نظام سیاسی تازه بر سر کار آمده، نقطه عطف بود. اما آیا اگر زنده میماند، امکان داشت نوع دیگری از مهندسی قدرت را پیش ببرد؟ یا در همان مسیر حزب جمهوری اسلامی باقی میماند؟ به هرحال بهشتی، بیش از آنکه مرد مصالحه باشد، مرد ساختن ساختارهای خاص و بسته قدرت بود؛ همان چیزی که بعدتر در دهه ۶۰ با شدت بیشتری ادامه یافت.
سید محمد بهشتی، بدون تردید از معماران اصلی جمهوری اسلامی بود. اما آنچه در روایتهای رسمی و سنتی نادیده گرفته شده، شیوه خاص او در ساختن اهرمهای قدرت، انجام جدل ایدئولوژیک، و مهندسی نظم سیاسی-اجتماعی پس از انقلاب است. بیتردید، بهشتی متفکر بود، استراتژیست بود، و بیش از هر چیز «سیاستورز» بود. میتوان اذعان کرد که او یکی از نخبگان نظامساز در عصر آشوب بود؛ با همه پیچیدگیها، ابهامات، و شاید تناقضهایش.

