عبدالقادر خان؛ پدر بمب اتمی پاکستان

رویداد۲۴ | عبدالقادر خان در روز اول آوریل ۱۹۳۶ میلادی (مطابق با فروردین ۱۳۱۵ خورشیدی) در شهر بُپال، هند بریتانیا، چشم به جهان گشود. خانواده او، اصالتی پشتون و مذهبی داشتند و همواره بر تحصیل و تربیت فرزندان تاکید میکردند. با وقوع تقسیم هند در سال ۱۹۴۷ و شکلگیری کشور پاکستان، خانواده عبدالقادر به لاهور مهاجرت کرد، جایی که محیطی پرچالش و در عین حال سرشار از انگیزه برای نوجوانان مستعدی، چون او فراهم بود.
عبدالقادر تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در پاکستان به پایان رساند و به دلیل نبوغ و پشتکار بیمانندش، موفق به دریافت بورس تحصیلی برای ادامه تحصیل در آلمان غربی شد. در دوران پس از جنگ جهانی دوم، آلمان به سرعت در حال بازسازی علمی و صنعتی بود، و این کشور به یکی از مهمترین مراکز پژوهشهای فنی و مهندسی بدل شده بود.
او در دانشگاه فنی برلین تحصیل خود را در رشته مهندسی متالورژی آغاز کرد و سپس برای ادامه تحصیل به دانشگاه فنی دلفت هلند رفت، جایی که به بررسی عمیق متالورژی پیشرفته و تکنولوژیهای مدرن مواد پرداخت. سرانجام، او دکترای خود را در رشته متالورژی از دانشگاه لُوِن بلژیک دریافت کرد. رساله دکترای او درباره خواص مقاومتی فلزات در برابر خوردگی و تأثیر آن بر صنایع پیشرفته بود؛ موضوعی که بعدها در پروژه هستهای پاکستان نقشی کلیدی ایفا کرد. سؤال کلیدی آن دوران این بود: آیا کشوری نوپا و کمدرآمد مانند پاکستان میتواند در دنیای انحصار تکنولوژیهای پیشرفته جایگاهی پیدا کند؟ عبدالقادر خان آمده بود تا پاسخ این سؤال را به جهان بدهد.
تولد یک رؤیا؛ پروژه محرمانه هستهای پاکستان
دهه ۱۹۷۰، برای پاکستان سالهایی تلخ و سرشار از بحران بود. شکست سنگین در جنگ با هند در سال ۱۹۷۱، منجر به جدا شدن بخش شرقی کشور و تشکیل بنگلادش شد؛ شکستی که غرور ملی پاکستانیها را عمیقاً جریحهدار کرد. اقتصاد در آستانه فروپاشی بود، سیاست داخلی آشفته، و اعتماد به نفس ملت به پایینترین حد خود رسیده بود. در این میان، یک خبر جهانی آرامش شکننده پاکستان را بهکلی در هم ریخت: هند، رقیب تاریخی و قدرتمندش، در ۱۸ می ۱۹۷۴، نخستین آزمایش هستهای خود را در منطقه راجستان، در صحرای پُخارَان، با موفقیت انجام داد.
بیشتر بخوانید: انور سادات؛ رهبر جنجالی مصر، از جنگ تا صلح و سرنوشتی تراژیک
این آزمایش که با عنوان کنایهآمیز «بودای خندان» شناخته شد، نشانگر ورود رسمی هند به باشگاه قدرتهای هستهای بود. این رویداد برای پاکستانیها یک کابوس واقعی بود؛ زیرا از آن پس توازن قوای منطقهای بهشدت به ضرر آنها تغییر کرد.
در چنین فضای ملتهبی، عبدالقادر خان، که در آن زمان بهعنوان یک متخصص ارشد در شرکت معتبر FDO در هلند مشغول به کار بود و به جدیدترین فناوریهای غنیسازی اورانیوم از طریق سانتریفیوژهای گازی دسترسی داشت، تصمیمی سرنوشتساز گرفت. او با درک عمیق از تهدیدات موجود، معتقد بود تنها راه نجات و بقای کشورش در برابر تهدیدات فزاینده، دستیابی به بازدارندگی هستهای است.
در همان سال، خان نامهای مفصل و محرمانه به نخستوزیر وقت پاکستان، ذوالفقار علی بوتو، نوشت. او در این نامه طرحی کامل برای راهاندازی یک برنامه مستقل هستهای پیشنهاد داد و تأکید کرد که بدون داشتن سلاح هستهای، پاکستان همواره در معادلات منطقهای و جهانی دستِ پایین را خواهد داشت.
ذوالفقار علی بوتو، که خود سیاستمداری عملگرا و آیندهنگر بود، پس از ملاقات حضوری با عبدالقادر خان، جملهای تاریخی بر زبان آورد که تا سالها بعد در کوچهها و خیابانهای پاکستان تکرار میشد: «اگر مردم ما حتی مجبور شوند علف بخورند، باز هم باید بمب اتم بسازیم!».
این جمله نهتنها به نماد عزم سیاسی پاکستان تبدیل شد، بلکه نشان داد برنامه هستهای این کشور دیگر یک رؤیای دور از دسترس نیست، بلکه یک اولویت استراتژیک ملی است.
آغاز عملیات محرمانه: از هلند به کهوتا
در سال ۱۹۷۶، عبدالقادر خان رسماً به پاکستان بازگشت. او با همراهی گروهی از دانشمندان زبده، پایههای مؤسسهای محرمانه را بنیان گذاشت که بعدها با نام Kahuta Research Laboratories (KRL) شناخته شد. این مرکز در منطقهای دورافتاده و تحت تدابیر امنیتی شدید در نزدیکی اسلامآباد ساخته شد.
از همان آغاز، پروژه تحت نظارتی بیسابقه و کاملاً محرمانه قرار گرفت. حتی در بالاترین سطوح حکومتی، تنها عده محدودی از وجود این پروژه خبر داشتند. عبدالقادر خان، با بهرهگیری از شبکه گسترده ارتباطات خود در اروپا، موفق شد بخشهای حیاتی تجهیزات سانتریفیوژ، لولههای آلیاژی مخصوص، سیستمهای پیشرفته کنترل و دیگر فناوریهای کلیدی را به شکل مخفیانه وارد کشور کند.
این عملیات پیچیده و مخاطرهآمیز که بعدها در محافل اطلاعاتی غرب به «شبکه عبدالقادر خان» مشهور شد، یکی از بزرگترین و موفقترین شبکههای تأمین فناوریهای حساس در تاریخ معاصر به شمار میرود.
در این دوران، سازمانهای اطلاعاتی غرب بهویژه سیا و موساد بهشدت فعالیتهای هستهای پاکستان را تحت نظر داشتند. بارها تلاش کردند مانع از انتقال تجهیزات و دانش فنی به پاکستان شوند، اما اراده قوی خان و تیم او و همچنین زیرکی در طراحی عملیات انتقال قطعات باعث شد این تلاشها به شکست بینجامد.
تقابل علم و سیاست؛ پیشروی در میانه طوفان تحریمها
جهان غرب، بهویژه ایالات متحده، با اطلاع از تلاشهای هستهای پاکستان، فشارهای اقتصادی و دیپلماتیک بیسابقهای را اعمال کرد. تحریمهای گستردهای بر پاکستان تحمیل شد. بسیاری از کشورهای تأمینکننده مواد اولیه و فناوریهای حساس، تحت فشار مستقیم آمریکا قراردادهای خود را با پاکستان لغو کردند.
بیشتر بخوانید: پاکستان چگونه تشکیل شد؟
اما عبدالقادر خان و تیمش، بهجای عقبنشینی، راهی دیگر برگزیدند؛ استفاده از روشهای بومیسازی فناوری، آزمایشهای بیوقفه و بهرهگیری از هوش و استعداد دانشمندان داخلی.
در همین دوران، شاهکار فنی و علمی آنها به ثمر نشست. سانتریفیوژهای پیشرفته مدل P-۱ و P-۲ که بر مبنای طراحیهای غربی توسعه یافته بودند، در آزمایشگاه کهوتا تولید و به بهرهبرداری رسیدند. این سانتریفیوژها، بهواسطه دقت بالای خود در غنیسازی اورانیوم، قلب تپنده پروژه هستهای پاکستان شدند.
کار بیوقفه و شبانهروزی این تیم، سرانجام نتیجه داد. در روز ۲۸ می ۱۹۹۸، پاکستان نخستین آزمایش هستهای خود را در منطقه چاغی ایالت بلوچستان انجام داد. پنج انفجار هستهای، به قدرت مجموعی معادل چندین کیلوتُن، غرور ملی پاکستان را بازگرداند و معادلات ژئوپلیتیک منطقه را بهکلی تغییر داد.
چند روز بعد، ششمین آزمایش نیز انجام شد. به این ترتیب، پاکستان رسماً به عنوان هفتمین قدرت هستهای جهان و نخستین کشور مسلمان دارای بمب اتم شناخته شد.
این رویداد تاریخی، نه تنها توازن قدرت در شبهقاره هند را تغییر داد، بلکه الهامبخش بسیاری از کشورهای در حال توسعه شد که نشان دادند میتوان در برابر انحصار علمی و تکنولوژیک غرب ایستاد.
عبدالقادر خان، قهرمانی بیچونوچرا شد. در خیابانها جشنهای بزرگی برپا شد، مردم عکسهای او را در دست میگرفتند و در هر گوشه از کشور، نام او با احترام و افتخار بر زبانها جاری بود. به او نشانهای افتخار و عالیترین مدالهای ملی اعطا شد، و نامش بر تارک تاریخ علمی پاکستان درخشید.
قهرمان یا جنجالیترین چهره قرن؟ سرنوشت تلخ یک افتخار ملی
موفقیتهای عبدالقادر خان در عرصه علمی و هستهای، او را به یکی از بزرگترین قهرمانان ملی پاکستان بدل ساخت. اما همانند بسیاری از قهرمانان تاریخی، زندگی او نیز از گرداب جنجالها و اتهامات خالی نماند. غرب که از دستیابی پاکستان به فناوری هستهای بهشدت خشمگین بود، تمام تلاش خود را به کار گرفت تا این موفقیت را تحتالشعاع قرار داده و چهره این دانشمند بزرگ را مخدوش کند.
در اوایل دهه ۲۰۰۰ میلادی، سرویسهای اطلاعاتی غرب، بهویژه آمریکا و بریتانیا، ادعا کردند که شبکهای بینالمللی به رهبری عبدالقادر خان، فناوریها و دانش هستهای را به کشورهایی نظیر ایران، لیبی و کره شمالی انتقال داده است. این اتهام که با موج رسانهای گستردهای همراه بود، عبدالقادر خان را در مرکز یکی از بزرگترین رسواییهای هستهای جهان قرار داد.
مطبوعات غربی او را به عنوان «پدر بازار سیاه هستهای» معرفی کردند. آمریکا بارها از دولت پاکستان خواست تا خان را تحویل دهد و در دادگاههای بینالمللی محاکمه کند. اما در پاکستان، مردم این اتهامات را توطئهای برای تحقیر و تخریب یکی از بزرگترین قهرمانان ملیشان میدانستند.
در فوریه ۲۰۰۴، تحت فشار شدید سیاسی، عبدالقادر خان در یک سخنرانی تلویزیونی، مسئولیت آنچه را که «انتقال فناوری بدون اطلاع دولت پاکستان» نامید، پذیرفت. این اعتراف، بسیاری را در شوک فرو برد. اما به گفته نزدیکانش، این اعتراف بیشتر تحت فشارهای سیاسی و برای نجات حیثیت کشور صورت گرفته بود.
دولت پاکستان، برای کنترل بحران، خان را تحت حصر خانگی قرار داد. این حصر، که به ظاهر اقدامی احتیاطی برای آرام کردن فضای بینالمللی بود، در واقع سالهای انزوا و دوری از جامعه را برای عبدالقادر خان رقم زد.
مردم پاکستان، اما هرگز قهرمان خود را فراموش نکردند. علیرغم فشارهای بینالمللی، هیچگاه اجازه ندادند او تحویل نهادهای قضایی بینالمللی شود. در بسیاری از شهرهای پاکستان، تظاهراتی در حمایت از عبدالقادر خان برگزار شد. شعارهای «قهرمان ملی ما را آزاد کنید» و «عبدالقادر افتخار امت اسلامی است» بارها و بارها در خیابانها طنینانداز شد.
در سالهای حصر، هرچند عبدالقادر خان از سیاست و فعالیتهای عمومی دور نگه داشته شده بود، اما همچنان برای ملت پاکستان نماد عزت، استقلال و پیشرفت علمی باقی ماند.
آزادی پس از سالها و خداحافظی تلخ
سرانجام، پس از نزدیک به شش سال حصر خانگی، دولت پاکستان در فوریه ۲۰۰۹ آزادی کامل او را اعلام کرد. اگرچه عبدالقادر خان از قید و بندهای رسمی رها شد، اما دیگر آن شور و اشتیاق پیشین را نداشت. سالهای طولانی انزوا و فشارهای سیاسی، روح او را خسته و فرسوده کرده بود.
او در این سالها بیشتر وقت خود را صرف نگارش مقالات علمی، خاطرات و انجام فعالیتهای خیریه کرد. عبدالقادر خان بارها تأکید کرد که هدفش همواره خدمت به کشورش بوده و هر اقدامی که انجام داده، برای دفاع از عزت و استقلال پاکستان بوده است.
در نهایت، در تاریخ ۱۰ اکتبر ۲۰۲۱، این چهره بزرگ علمی و نماد افتخار ملی پاکستان، در سن ۸۵ سالگی درگذشت. خبر درگذشت او موجی از اندوه و سوگواری در سراسر پاکستان به راه انداخت. مردم با چشمانی اشکبار و قلبی پر از حسرت، وداع باشکوهی با او برگزار کردند.
او را در اسلامآباد، پایتخت کشوری که به خاطر تلاشهایش امروز در معادلات جهانی صدایی دارد، به خاک سپردند. بر سنگ مزارش نوشتند: «عبدالقادر خان؛ قهرمان علم، غرور یک ملت، نماد عزت و اقتدار.»
کارنامه عبدالقادر خان را نمیتوان تنها در چارچوب موفقیتهای هستهای خلاصه کرد. او در حوزههای مختلف علمی، آموزشی و صنعتی نیز نقشی تعیینکننده داشت. بسیاری از دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی در پاکستان، به نام او مزین شدند و بورسهای تحصیلی متعددی به افتخار این دانشمند بزرگ به دانشجویان مستعد علوم مهندسی و فیزیک اختصاص یافت.
او همواره بر این باور بود که پیشرفت یک کشور تنها از مسیر استقلال علمی و صنعتی عبور میکند. در دورهای که بسیاری از کشورهای اسلامی و جهان سوم، از دسترسی به فناوریهای پیشرفته محروم بودند، عبدالقادر خان با نگاهی فراتر از مرزهای جغرافیایی، بارها تأکید کرد که این ملتها باید خود را از قید وابستگیهای تکنولوژیک رها کنند.
علاوه بر پروژه هستهای، عبدالقادر خان نقش مهمی در توسعه زیرساختهای متالورژی و صنایع سنگین پاکستان ایفا کرد. او بنیانگذار طرحهایی برای ارتقای کیفیت فولادهای صنعتی، توسعه آلیاژهای مقاوم به خوردگی و بهینهسازی فرآیندهای تولید در صنایع دفاعی و انرژی بود.
تاسیس و تجهیز آزمایشگاههای پیشرفته در مراکز تحقیقاتی، چون KRL و مشارکت در شکلگیری برنامههای فضایی و ماهوارهای پاکستان، بخشی دیگر از خدمات او به دنیای علم بود.

