تاریخ انتشار: ۱۱:۴۲ - ۲۸ خرداد ۱۴۰۴
تعداد نظرات: ۲ نظر
رویداد۲۴ گزارش می‌دهد؛

عملیات اپرا؛ بمب‌های تل آویو، جنگنده‌های تهران | وقتی ایران به اسرائیل کمک کرد تنها قدرت هسته‌ای منطقه شود

در تابستان ۱۹۸۱، لحظه خاصی در تاریخ اسرائیل است؛ اسرائیل با حمله‌ای برق‌آسا به راکتور هسته‌ای اوزیراک عراق، سیاست تازه‌ای را در منطقه بنا گذاشت. این عملیات نه تنها برنامه هسته‌ای عراق را به عقب راند، بلکه مفهومی تازه به نام «دکترین بگین» را در راهبرد دفاعی اسرائیل تثبیت کرد.

 عملیات اپرا؛ بمب‌های تل آویو، جنگنده‌های تهران | وقتی ایران به اسرائیل کمک کرد تنها قدرت هسته‌ای منطقه شود

رویداد۲۴| در گرمای سوزان تابستان سال ۱۹۸۱، دسته‌ای از جنگنده‌های اف ۱۶ اسرائیلی در عملیاتی وارد خاک عراق شدند و راکتور هسته‌ای ناتمام عراق در منطقه‌ی الطویله، واقع در جنوب‌شرقی بغداد، را هدف قرار دادند. این حمله که بعد‌ها با نام عملیات اُپرا (Opera) یا عملیات بابل شناخته شد، سنگ بنای دکترین امنیتی جدید اسرائیل به‌شمار می‌رفت؛ دکترینی که از اواخر دهه هشتاد و با روی کار آمدن راست افراطی در اسرائیل قدرت گرفت و بدل به یکی از اصول اساسی سیاست خارجی اسرائیل شد. پیام دکترین بگین بدین قرار بود: اسرائیل اجازه نخواهد داد هیچ دشمنی در همسایگی‌اش به سلاح هسته‌ای دست یابد.

صدام حسین، فرانسه و رویای اتمی بغداد

برنامه هسته‌ای عراق از دهه‌ی ۱۹۶۰ آغاز شد؛ دورانی که بغداد در پی ارتقای جایگاه منطقه‌ای خود و مقابله با تهدید‌های اسرائیل و ایرانِ دوران شاهنشاهی بود. با این حال، این برنامه تا اواخر دهه‌ی ۱۹۷۰ عمدتاً در سطح آزمایشگاهی و تحقیقاتی باقی ماند. ورود فرانسه به این معادله، بازی را به‌کلی تغییر داد. فرانسه_که روابط اقتصادی گسترده‌ای با عراق در حوزه‌ی نفت داشت_با رویکردی عمل‌گرایانه و در چارچوب سیاست‌های متوازن خاورمیانه‌ای خود، موافقت کرد یک راکتور تحقیقاتی از نوع اوزیریس به عراق بفروشد.

این راکتور که فرانسوی‌ها آن را اوزیراک و عراقی‌ها تموز می‌نامیدند، در ظاهر برای اهداف علمی طراحی شده بود؛ اما کارشناسان هسته‌ای و اطلاعاتی غربی به‌خوبی می‌دانستند که ظرفیت تولید سالانه‌ی ۶ تا ۷ کیلوگرم پلوتونیوم با درجه‌ی تسلیحاتی، آن را به منبعی بالقوه برای ساخت بمب اتمی تبدیل می‌کند. چنین قابلیتی برای کشوری با جاه‌طلبی‌های منطقه‌ای و درگیر در خصومت با اسرائیل، زنگ خطری جدی بود.

اسرائیل نسبت به این پروژه حساسیت شدیدی نشان می‌داد. حلقه‌های اطلاعاتی این رژیم هشدار می‌دادند که در صورت تکمیل راکتور، عراق ظرف کمتر از دو سال می‌تواند نخستین سلاح هسته‌ای خود را تولید کند. نگرانی‌ها تنها به خود بمب محدود نمی‌شد؛ اسرائیل بیم آن را داشت که صدام با استفاده از جنگنده‌های سوپراتاندارد فرانسوی و موشک‌های اگزوسه، روزی یکی از این بمب‌ها را به قلب تل‌آویو پرتاب کند.

شراکت ناخواسته | چگونه حمله به راکتور عراق راه را برای انحصار هسته‌ای اسرائیل باز کرد

در سال‌های منتهی به عملیات اُپرا، اسرائیل تمام ابزار‌های دیپلماتیک خود را برای توقف پروژه‌ی اوزیراک به کار گرفت. مذاکراتی پیچیده با دولت‌های فرانسه، ایتالیا و ایالات متحده انجام شد، اما نتیجه‌ای جز ناامیدی در پی نداشت. فرانسه_که در پی حفظ منافع اقتصادی خود در عراق و استقلال در سیاست خارجی بود_به هشدار‌های اسرائیل توجهی نکرد. ایتالیا نیز با حمایت ضمنی از برنامه‌ی هسته‌ای عراق، مسیر مشابهی در پیش گرفت. ایالات متحده، اگرچه خطر را درک می‌کرد، به‌دلیل درگیری با پرونده‌ی انقلاب ایران و جنگ تازه‌آغازشده‌ی ایران و عراق، اقدامی عملی انجام نداد.

در این میان، گزارش‌هایی منتشر شد که نشان می‌داد عراق با مهارت در مذاکرات فنی، اطلاعات دقیقی درباره طراحی راکتور از فرانسوی‌ها دریافت کرده است. به نظر می‌رسید عراق قصد دارد در آینده این فناوری را بومی‌سازی کند و به استقلال کامل هسته‌ای دست یابد.

اما نقش ایران در این میان چه بود؟ ایران در آن ایام در حال پیشروی در جبهه نبرد با ارتش عراق بود و یکی از عوامل مهم این موفقیت جنگنده‌های اف ۱۴ نیروی هوایی ارتش بود.

در ژوئن ۱۹۸۱_چند ماه پیش از عملیات اپرا_نیروی هوایی ایران، طرحی برای حمله به سایت الطویله تهیه کرد. جنگنده‌های اف ۱۴ ایرانی با عبور از حریم جنوبی عراق، عملیات هوایی پیچیده‌ای را علیه این سایت انجام دادند. اگرچه این حمله موفقیت محدودی داشت، اما خساراتی به راکتور وارد کرد و باعث خروج صد‌ها کارشناس فرانسوی و ایتالیایی شد. این ضربه توان فنی پروژه را کاهش داد و اسرائیل از فرصت پیش آمده استفاده کرد تا عملیات اپرا را نهایی کند.

دکترین بگین؛ ستیغ منطق بقا یا چرخه بی‌ثباتی؟

در پی حمله‌ی برق‌آسای اسرائیل به رآکتور اوزیراک عراق و تثبیت آن واقعه به مثابه نقطه‌ی عطفی در معادلات امنیتی خاورمیانه، اصل نانوشته‌ای در سیاست دفاعی اسرائیل رسمیت یافت که امروزه به نام «دکترین بگین» شناخته می‌شود. این دکترین، که برگرفته از نام مناخیم بگین، نخست‌وزیر وقت اسرائیل است، تبلور نوعی فلسفه‌ی امنیتی است که تاریخ، ژئوپلیتیک و حافظه‌ی جمعی ملت یهود را در خود منعکس می‌کند.

بنیاد این سیاست بر گزاره‌ای صریح و بی‌تعارف استوار است: اسرائیل هرگز اجازه نخواهد داد هیچ دولت متخاصمی در همسایگی‌اش به جنگ‌افزار هسته‌ای دست یابد، حتی اگر به بهای گذر از مرز‌های حقوق بین‌الملل و تجاوز به حریم سرزمینی دیگران تمام شود.


بیشتر بخوانید: انقلاب سنگ‌ها چه بود؟ شورشی برای احیای کرامت


در ذهن بگین و بسیاری از سیاست‌مداران اسرائیلی، تهدید هسته‌ای نوعی خطر معمولی و رایج نبود، بلکه آستانه‌ای برای نابودی کل قوم یهود تلقی می‌شود. تجربه‌ی سده‌ی بیستم و سایه‌ی سنگین هولوکاست، خاطره‌ی تلخ تهاجم‌های پیاپی و جغرافیای محدود و آسیب‌پذیر اسرائیل، منطق احتیاط را به اوج رسانده و از خلال مفهوم «پیش‌دستی» عملا به ضد خود بدل شده بود: قربانیان دیروز، به ظالمان امروز بدل شدند. به تعبیر پریمو لوی، یکی از بازماندگان آشوویتس که کتاب معروفی درباره‌ی هالوکاست نوشته است، «هرکس «یهودی» کس دیگری است و امروز فلسطینی‌ها «یهودی‌های» اسراییل‌اند.»

دکترین بگین، از حیث حقوقی و اخلاقی، پرسش‌هایی عمیق را برمی‌انگیزد؛ آیا بیم بالقوه‌ی یک تهدید می‌تواند توجیه‌گر عبور از خط قرمز‌های منشور ملل متحد و نقض اصل عدم توسل به زور باشد؟ این پرسش، بیش از آنکه مجرد و تئوریک باشد، معنایی زنده و ملموس در تاریخ معاصر خاورمیانه یافته است. منتقدان این سیاست معتقدند چنین منطق یک‌جانبه‌ای اگر به قاعده‌ای جهانی بدل شود، بنیاد نظم حقوقی و اخلاقی جهان را سست می‌کند و مشروعیت اصل حاکمیت دولت‌ها را به بازی می‌گیرد.

با این همه، هواداران دکترین بگین، از منظر واقع‌گرایانه، به فقدان اعتماد، ناکارآمدی نهاد‌های بین‌المللی و عمق خصومت‌های منطقه‌ای اشاره می‌کنند؛ در جهانی که قدرت، ضامن بقاست، منتظر ماندن برای اقدام شورای امنیت یا دیپلماسی چندجانبه می‌تواند به بهای نابودی یک ملت تمام شود. آنان تأکید دارند که شرایط خاص اسرائیل – که بار‌ها تهدید به نابودی شده – اقتضا می‌کند تا سیاست بازدارندگی پیش‌دستانه را بی‌محابا و بی‌ملاحظه اعمال کند.

بازتاب عملی این دکترین بگین، علاوه بر بمباران اوزیراک، بلکه در موارد بعدی نیز مشهود است؛ از جمله حمله هوایی اسرائیل به رآکتور هسته‌ای سوریه در دیرالزور (۲۰۰۷) و مجموعه‌ای از عملیات پنهانی، ترور‌ها و خرابکاری‌ها در پرونده‌ی هسته‌ای ایران. در این میان، دکترین بگین بدل به سرمشقی برای دیگر بازیگران منطقه‌ای شد که هر یک به شیوه‌ای خاص، راهبرد «پیش‌دستی» را سرلوحه سیاست‌های امنیتی خود قرار داده‌اند.

در دام توسیدید: وقتی ترس آینده را می‌سازد!

گرچه موفقیت نظامی عملیات اپرا در سال ۱۹۸۱ در ظاهر تهدیدی را از میان برداشت، اما در لایه‌های ژرف‌ترِ سیاست بین‌الملل، پرده از دینامیکی پیچیده‌تر برداشت که توسیدید، تاریخ‌نگار یونانی، قرن‌ها پیش آن را توصیف کرده بود: این‌که رشد قدرت نوظهور و ترس قدرت مستقر، جنگ را تقریبا اجتناب‌ناپذیر می‌کند.

در این سناریو، عراق در دهه ۱۹۷۰ با شتاب در حال تبدیل شدن به قدرتی منطقه‌ای با جاه‌طلبی‌های هسته‌ای بود؛ تکیه‌زده بر درآمد‌های نفتی، مجهز به جنگ‌افزار‌های پیشرفته فرانسوی و روسی، و مشتاق به ایفای نقش در معادلات بزرگ‌تر خاورمیانه. از سوی دیگر، اسرائیل _ قدرتی تثبیت‌شده، اما از نظر جغرافیایی و جمعیتی آسیب‌پذیر _ این رشد را تهدیدی وجودی تلقی می‌کرد.

واکنش اسرائیل_حمله پیشگیرانه به رآکتور اوزیراک _ از نگاه تله توسیدید، نه صرفا یک تصمیم نظامی یا حتی راهبردی، بلکه پاسخ کلاسیک یک قدرت حاکم به ظهور رقیبی خطرناک بود. اسرائیل نمی‌توانست صبر کند تا عراق به سلاح هسته‌ای دست یابد و آنگاه بر سر بازدارندگی چانه بزند. از منظر تل‌آویو، تأخیر، به‌منزله شکست بود.

اما درست همان‌گونه که توسیدید هشدار داده بود، این قبیل اقدامات اغلب به نتایجی متضاد با اهداف اولیه می‌انجامند. عملیات اپرا، به‌جای خاموش کردن بلندپروازی‌های بغداد، موجب شد صدام با احتیاطی بیشتر، برنامه‌های خود را به اعماق زمین منتقل کند. رازداری و پنهان‌کاری، جانشین شفافیت نسبی شد. این حمله همچنین به دیگر بازیگران منطقه‌ای _ از جمله ایران و بعد‌ها کره شمالی _ این پیام را منتقل کرد که مشروعیت بین‌المللی، مصونیت نمی‌آورد و تنها سلاحی که امنیت واقعی می‌بخشد، بمب است.

در این‌جاست که تله توسیدید کامل می‌شود: ترس اسرائیل از عراق، منجر به حمله‌ای شد که بازدارندگی هسته‌ای را به رویایی برای سایر قدرت‌ها بدل ساخت. هر دولتی که احساس کند ممکن است زمانی هدف یک حمله پیش‌دستانه قرار گیرد، انگیزه بیشتری برای تسریع در مسیر سلاح هسته‌ای خواهد داشت. از همین روست که پس از عملیات اپرا، مفهوم «بازدارندگی پیش‌دستانه» به یکی از مباحث اصلی امنیت بین‌المللی بدل شد؛ مفهومی که بیش از آن‌که آرامش بیاورد، رقابت تسلیحاتی را تشدید کرده است.

عملیات اپرا، در عین موفقیت تاکتیکی، مصداقی کامل از دام تاریخی توسیدید بود؛ جایی که قدرت مستقر برای مهار رقیب رو به رشد، دست به اقدامی می‌زند که ناخواسته، چرخه تهدید و واکنش را تسریع می‌کند و منطقه را وارد دوره‌ای تازه از بی‌اعتمادی ساختاری و مسابقه‌ی بی‌پایان تسلیحات می‌سازد.

خبر های مرتبط
خبر های مرتبط
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۲
ناشناس
|
Netherlands (Kingdom of the)
|
۱۲:۴۱ - ۱۴۰۴/۰۳/۲۸
0
0
( در ايکس باکس و پلی استيشن )
چندين پهپاد هرمس را سرنگون کرديم
چندين هواپيمای f35 را ساقط کرديم
نيروگاه هسته ای ديمونا را زديم

به لشگر سفيانی توصيه ميکنيم موقع بازی ايکس باکس و پلی استيشن
دور هم جمع نشوند

چون ممکن است به لقا الله بپيوندد ( به نقل از فيلم مارمولک )
عباس قصاب
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۱:۳۴ - ۱۴۰۴/۰۴/۰۱
0
0
داستان واقعی اما جالب انگیزناکی بود...
چرا برای ما ایرانیها درس عبرت نشده؟؟؟
داریم 25 ساله هزینه می‌دیم اما هیچ؟؟
نظرات شما