بهرام عظیمی، کارگردانی که از میرحسین و روحانی متنفر است، کیست؟ | تیرکمان بهدست دهه ۶۰ که پروژه بگیر فرهنگی شد

رویداد۲۴| مریم وحیدیان: بهرام عظیمی، کارگردان و انیماتور شناختهشده، در توییتی توهین آمیز از نظام ارزشی و سیاسی ابراز تنفر کرده که خود در شکلگیری آن سهم مهمی داشته و بعدها از قبل آن بسیار منتفع شده است.
عظیمی، در توییتی تند، صراحتاً از کینهای دیرین نسبت به میرحسین موسوی، نخستوزیر دهه ۱۳۶۰، سخن گفته: «من هیچوقت این آدم را بخاطر پدری که بی دلیل از ما در آورد نخواهم بخشید و همان اندازه که از حسن روحانی متنفرم از میرحسین موسوی نخست وزیر نیز متنفرم.»
او در همین توییت، دوره جوانی خود را در دهه ۶۰ همزمان با نخستوزیری موسوی یادآوری کرده: «استارت فشار بر جوان ایرانی و توسری زدن و کتک خوردن ما بخاطر پوشیدن شلوار لی و پوشیدن آستین کوتاه و گوش کردن موسیقی و دیدن فیلم و کاتر کشیدن به دست هایمان و پونز فرو کردن در پیشانی دخترانمان، دقیقاً در ۸ سال نخست وزیری میرحسین موسوی شکل گرفت و به اوج خود رسید».
اما این روایت قربانی، در تناقضی آشکار با اعترافی ویدئویی از خود او قرار میگیرد؛ عظیمی در یک تاکشو به نام «ای کاش» با لحنی پشیمان، نوجوانی خود را چنین به یاد میآورد: «زنان دامنکوتاه را با تیرکمان میزدیم و بابتش پول میگرفتیم.»
این تضاد میان «قربانیِ سرکوب فرهنگی» و «عاملِ همان سرکوب»، موجی از واکنشها را در فضای عمومی و رسانهای به دنبال داشته است. خصوصاً وقتی بدانیم که او در سالهای بعد، برخلاف بسیاری از کارگردانهای مستقل، حمایت نهادهای قدرتمند فرهنگی و حاکمیتی را جلب کرده است.
بهرام عظیمی کیست؟
بهرام عظیمی متولد ۱۳۴۵ در تهران و فارغالتحصیل کارشناسی صنایع دستی از دانشگاه هنر و کارشناسیارشد انیمیشن از دانشگاه تربیت مدرس است. او فعالیت خود را در عرصه کاریکاتور آغاز کرد و بعدها به یکی از چهرههای شاخص انیمیشن در ایران بدل شد.
نخستین نقش جدی او در ساختارهای رسمی فرهنگی، با مدیریت «خانه انیمیشن شهرداری تهران» آغاز شد؛ نهادی زیرمجموعه سازمان فرهنگی و هنری شهرداری، که در دهه ۱۳۸۰ با هدف حمایت از پویانمایی شهری تأسیس شد. عظیمی در این جایگاه، هدایت پروژهها و کارگاههایی را بر عهده داشت که بودجههای قابل توجهی از نهادهای شهری و دولتی دریافت میکردند.
در سالهای بعد، با ساخت انیمیشنهای تبلیغاتی، تلویزیونی و همکاری با برخی نهادهای حاکمیتی شناختهتر شد. سابقه او شامل طراحی شخصیت، کارگردانی انیمیشن و فیلمنامهنویسی است.
در کارنامه عظیمی علاوه بر تولید آثار انیمیشنی، همکاریهای رسمی با نهادهای دولتی و عمومی مانند شهرداری تهران، پلیس راهنمایی و رانندگی و شرکت ملی گاز ایران دیده میشود. همچنین حضور مستمر او در جایگاه داور جشنوارههای هنری وابسته به نهادهای دولتی و فرهنگی طی سالهای مختلف، جایگاهی تثبیتشده در فضای رسمی فرهنگی کشور برایش به همراه داشته است. این سابقه، بهویژه از منظر نحوه انتخاب و تخصیص منابع، موضوع بحثهایی در میان برخی فعالان هنری و رسانهای بوده است.
بیشتر بخوانید: مسعود کیمیایی، پدر زوالیافته موج نو سینمای ایران | ترکیب جادویی نخبهگرایی و تودهپسندی فقط چند بار موفق میشود
همکاری با شهرداری تهران و بودجه یک میلیاردی یک انیمیشن جنجالی
مهمترین اثر عظیمی، انیمیشن بلند «تهران ۱۵۰۰» است؛ پروژهای که بهگفته خودش، ایده آن در دوران مدیریت او در خانه انیمیشن شکل گرفت و با حمایت مستقیم شهرداری تهران و بودجهای نزدیک به یک میلیارد تومان تولید شد.
پروژه «تهران ۱۵۰۰» یکی از جنجالیترین انیمیشنهای سینمای ایران بود که به دلیل منابع مالی تأمینشده از سوی شهرداری تهران، محل بحث قرار گرفت.
این رقم، در میانه دهه ۸۰، برای بسیاری از کارگردانان مستقل رؤیایی دور از دسترس بود. بسیاری از منتقدان این بهویژه با توجه به نبود مناقصه یا رقابت هنری برای تخصیص چنین اعتباری. بودجهگذاری را «رانتی» توصیف کردهاند؛ در همان زمان برخی منتقدان از واگذاری مستقیم چنین بودجهای بدون برگزاری مناقصه یا رقابت هنری، انتقاد کنند.
عظیمی اما، در گفتوگو با رسانههایی، چون همشهری آنلاین، تأکید کرده است که همه مراحل تولید «تهران ۱۵۰۰» از مسیرهای رسمی و با شفافیت صورت گرفته است. او بارها از توجه ویژه شهرداری تهران در دوران قالیباف در حمایت از هنر یاد کرده و پروژهاش را بخشی از آن سیاست کلان دانسته است.
همکاریهای نهادینه؛ از انیمیشن شهری تا آموزش شهروندی
طی دو دهه گذشته، عظیمی در پروژههای متعددی با نهادهایی، چون شرکت ملی گاز، پلیس راهنمایی و رانندگی، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، و مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی همکاری داشته است. این همکاریها بیشتر در قالب سفارش مستقیم برای تولید انیمیشنهای آموزشی و فرهنگی صورت گرفتهاند.
او خود در مصاحبهای با ایلنا گفته بود: نهادهایی مانند شرکت ملی گاز ایران و پلیس راهنمایی و رانندگی تهران در مقاطع مختلف، سفارش تولید انیمیشن به او دادهاند.
این انیمیشنها به گفته او، اغلب با هدف فرهنگسازی و آموزشهای شهروندی ساخته میشدند و در قالبهای تلویزیونی یا فضای شهری پخش میشدند.
وی در همان گفتگو با اشاره به این همکاریها گفت: «ما از شرکت گاز برای تولید انیمیشن سفارش داشتیم، در مقطعی پلیس تهران پای کار آمد؛ نهادهایی که شاید اصلاً به هنر مربوط نبودند، پای کار آمدند.»
بهرام عظیمی و داوری جشنوارهها
از دیگر سو، جایگاه او در نهادهای فرهنگی رسمی تثبیت شده است. او نهتنها در جشنوارههای مرتبط با انیمیشن بهعنوان داور حضور یافت، بلکه به عنوان مدیرعامل آسیفای ایران (انجمن بینالمللی فیلم انیمیشن)، نقش پررنگی در تعریف سیاستهای کلان این حوزه ایفا کرد.
عظیمی همچنین در حوزه داوری جشنوارههای دولتی نقش فعالی داشت. خبرگزاری مهر در گزارشی که آذرماه ۱۴۰۳ منتشر کرد، از معرفی داوران مسابقه ملی کارتون «همواره تهران» خبر داد که بهرام عظیمی نیز در میان آنان بود. این مسابقه از سوی یکی از بخشهای شهرداری تهران برگزار شده بود و هدف آن توسعه گرافیک شهری از طریق هنر کاریکاتور بود.
همچنین او با نهادهایی، چون کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی نیز همکاریهایی داشته است. او در جایگاه مدیرعامل آسیفای ایران -انجمن بینالمللی فیلم انیمیشن- بارها از این مراکز بهعنوان حامیان اصلی انیمیشن ایران یاد کرده است.
در گزارشی از ایلنا آمده که عظیمی ضمن تقدیر از فعالیتهای این مراکز گفته: «مرکز گسترش، حرفهایترین آثار کوتاه را دنبال میکند و کانون پرورش فکری نیز یکی از پایهگذاران سنتی انیمیشن در ایران است.»
بیشتر همکاریهای بهرام عظیمی یا بهصورت قراردادی در قالب سفارش مستقیم بوده یا در قالب دعوت به داوری و مشاوره هنری شکل گرفتهاند. نمیتوان انکار کرد که ارتباط با نهادهای دولتی، به ویژه شهرداری تهران، در تثبیت موقعیت حرفهای او نقش داشته است. موقعیتی که تاکنون نصیب هر کارگردانی نشده است.
آنچه در پرونده حرفهای عظیمی جلب توجه میکند، نهتنها گستردگی حمایتهای نهادی، بلکه غیبت نگاه انتقادی در مواجهه با این ساختارهای حمایتیست. همکاری با نهادهای فرهنگی-دولتی، همواره از سوی بخشی از جامعه هنری با دیده تردید نگریسته شده است؛ خصوصاً زمانیکه این همکاریها انحصاری و فاقد رقابت آزاد تلقی شوند.
در نهایت، آنچه توییت اخیر عظیمی را به نقطهای پرمناقشه بدل کرده، نه فقط لحن خشونتبار و خصمانهاش نسبت به یک چهره تاریخی، بلکه بازتابیست از مردی که اکنون از خشونت فرهنگی شکایت میکند، اما خود، روزی بخشی از آن سازوکار بوده است. تناقضی که در تاریخ شفاهی ایران معاصر، کمسابقه نیست.



نبخشد ... ببخشد هم باز غلط کرده ...
لابد بابک خان و سایر دزدان بیت المال را بخشیده ....
دیگه از نادر ابراهیمی ، خالق "آتش بدون دود" و "گلن اوجا" و " سفرهای دور و دراز هامی و کامی " که بالاتر نیستید !!