تاریخ انتشار: ۱۲:۵۱ - ۲۳ آذر ۱۴۰۴
رویداد۲۴ گزارش می‌دهد:

میراث ناملموس ایران قربانی انفعال مسئولان | از مینیاتور بهزاد تا سمنوپزی و پوشاک؛ تمدنی که ذره ذره از دست می‌رود

بحران میراث فرهنگی ناملموس ایران تنها محدود به ثبت یا عدم ثبت عناصر نیست؛ مشکل اصلی، غیاب فعال و هدایت‌گر ایران در پرونده‌های جهانی است، وضعیتی که به دیگران اجازه می‌دهد روایت تمدنی ایران را بازنویسی کنند و جایگاه تاریخی کشور را به حاشیه بکشند.

بهزاد

رویداد۲۴| تحولات اخیر در عرصه ثبت میراث ناملموس ایران در فهرست‌های یونسکو، به‌ویژه هم‌زمان با بیستمین اجلاس کمیته میراث فرهنگی ناملموس، بار دیگر یک واقعیت تلخ را آشکار کرده است: مسئله امروز ایران، صرفاً از دست رفتن یک عنوان ثبت‌شده یا ثبت نشدن یک عنصر فرهنگی نیست. مسئله‌ای بنیادین‌تر و راهبردی‌تر در میان است؛ مسئله تضعیف تدریجی روایت تمدنی ایران در نظام بین‌المللی بازنمایی فرهنگ.

واکنش‌های عمومی و رسانه‌ای نسبت به ثبت یا پیگیری عناصری مانند مینیاتور منسوب به کمال‌الدین بهزاد، سمنوپزی، سرمه یا پوشاک آیینی توسط کشور‌های همسایه، اگرچه در ظاهر رنگ‌وبوی حساسیت‌های ملی دارد، در لایه زیرین خود بیانگر نگرانی‌ای واقعی است: ایران، به‌عنوان کانون تاریخی یک حوزه تمدنی گسترده، در حال از دست دادن روایت رسمی میراث خود در سطح جهانی است.

این یادداشت، نه با هدف دامن زدن به رقابت‌های هویتی و ملی‌گرایانه، بلکه برای بازاندیشی سیاست فرهنگی ایران در چارچوب حقوق بین‌الملل فرهنگی و فلسفه کنوانسیون ۲۰۰۳ یونسکو و منافع بلندمدت تمدنی کشور نوشته شده است.

ایران، کانون تمدنی یا بازیگر حاشیه‌ای؟

ایران در معنای تمدنی خود، فراتر از مرز‌های دولت–ملت معاصر است. در تاریخ بلند این سرزمین، ایران همواره به‌مثابه یک فضای تمدنی پیوسته تعریف شده است؛ فضایی که از فلات ایران آغاز شده و در طول قرون، به خراسان بزرگ، ماوراءالنهر، قفقاز، بین‌النهرین، شبه‌قاره هند و بخش‌هایی از آناتولی و سواحل جنوبی خلیج فارس گسترش یافته است.

ویژگی اساسی این حوزه تمدنی، نه وحدت سیاسی، بلکه اشتراک در زبان، نظام‌های نمادین، آیین‌ها، هنرها، حافظه تاریخی و شیوه‌های زیست فرهنگی است. زبان فارسی، نظام‌های هنری مانند مینیاتور، خوشنویسی و تذهیب، آیین‌هایی، چون نوروز و سمنوپزی، و ساختار‌های دانشی و زیبایی‌شناختی، عناصر بنیادین این حوزه را تشکیل داده‌اند.


بیشتر بخوانید: مشاهیر دزدی کابل | ثبت جهانی مینیاتور بهزاد به نام افغانستان؛ چرا ایران همیشه قافیه را می‌بازد؟


یک تفاوت کلیدی ایران با بسیاری از کشور‌های پیرامونی، زنده بودن و پویایی میراث فرهنگی ناملموس در بطن زندگی اجتماعی است. آیین سمنوپزی، مناسک نوروزی، هنر کتاب‌آرایی، کاربرد سرمه و پوشاک آیینی، نه به‌عنوان بازمانده‌های موزه‌ای بلکه به‌عنوان کنش‌های زنده اجتماعی استمرار یافته‌اند. این استمرار زیستی، همراه با مستندات تاریخی و نسخه‌های خطی غنی، ایران را در جایگاهی منحصر‌به‌فرد برای هدایت و تثبیت این میراث قرار داده است.

کنوانسیون ۲۰۰۳ یونسکو و ثبت فراملی

کنوانسیون ۲۰۰۳ یونسکو، میراث ناملموس را به‌عنوان پدیده‌ای زنده، سیال و وابسته به جوامع انسانی می‌شناسد. ثبت جهانی، نه اعطای مالکیت انحصاری، بلکه به‌رسمیت شناختن ارزش جهانی و تعهد کشور‌ها به پاسداری مشترک است.

یونسکو بار‌ها تأکید کرده است که ثبت میراث نباید به ابزار رقابت، منازعه یا مشروعیت‌سازی هویتی بدل شود. ثبت‌های چندملیتی، به‌ویژه برای عناصر فراملی، نه تنها مجاز بلکه رویه توصیه‌شده است. اما ایران در عمل غایب است؛ پرهیز از رقابت هویتی، در عمل به انفعال نهادی و غیبت فعالانه ترجمه شده است.

این غیاب، نه تنها باعث عدم هدایت پرونده‌ها شده، بلکه زمین بازی را برای روایت‌های یک‌جانبه دیگر کشور‌ها باز گذاشته است. در نتیجه، عناصری که ایران کانون تاریخی آنهاست، اکنون روایت‌شده و تثبیت می‌شوند بدون حضور ایران، که نتیجه آن تثبیت روایت‌های ناقص و کاهش جایگاه تمدنی کشور است.

ثبت‌های انحصاری؛ ضعف دیپلماسی فرهنگی یا قدرت دیگران؟

موفقیت دیگر کشور‌ها در ثبت انحصاری عناصر مشترک، بیش از آن‌که نشانه قدرت فرهنگی آنان باشد، بازتاب ضعف دیپلماسی و کم‌تحرکی مدیریتی ایران است. عدم اقدام پیش‌دستانه، طراحی نکردن پرونده‌های مشترک، فقدان شبکه‌سازی منطقه‌ای و حضور ضعیف در نهاد‌های یونسکو، باعث شده ایران حتی از جایگاه هدایتگر روایت نیز عقب بماند.


بیشتر بخوانید: همه چیز درباره طاق کسری بغداد| میراث باشکوه ایران باستان در دل عراق


نمونه‌های اخیر مانند پرونده‌های سمنو، سبک مینیاتور بهزاد، سرمه و عبا نشان می‌دهند که ایران در تدوین پرونده‌ها، رایزنی منطقه‌ای و حضور کارشناسی ضعیف عمل کرده است. واکنش‌ها غالباً پسینی، رسانه‌ای و تدافعی بوده و نه پیش‌دستانه.

خطر راهبردی: فرسایش تدریجی حوزه تمدنی ایران

خطر اصلی، از دست رفتن یک یا چند عنصر ثبت‌شده نیست، بلکه فرسایش تدریجی مفهوم و واقعیت حوزه تمدنی ایران است. هر ثبت انحصاری از یک عنصر مشترک، یک ترک کوچک در روایت کلان تمدنی ایجاد می‌کند و به تدریج، امکان شکل‌گیری حوزه‌های تمدنی بدیل با روایت‌های محدود را فراهم می‌کند.

در بلندمدت، این روند ایران را از جایگاه کانون تمدنی به یک بازیگر حاشیه‌ای روایت‌شده تنزل می‌دهد. تنها سیاست‌گذاری فعال، هوشمندانه و هدایت‌گر می‌تواند این خطر را مهار کند.

بهانه تحریم؛ واقعیت یا پوشش مدیریتی؟

عنوان شده که محدودیت‌های مالی یا تحریم‌ها مانع حضور فعال ایران در یونسکو شده است. این استدلال، اگرچه در ظاهر قابل فهم است، اما از منظر نهادی و تجربی قانع‌کننده نیست. ایران عضو فعال ده‌ها سازمان بین‌المللی است و راهکار‌های حقوقی و اجرایی برای حضور فعال و پرداخت حق عضویت وجود دارد.

تداوم ارجاع به تحریم، بیش از آن‌که بازتاب مانع واقعی باشد، پوششی برای ضعف اولویت‌گذاری و کم‌تحرکی مدیریتی است. هزینه این کم‌تحرکی، نه مالی، بلکه تمدنی و راهبردی است.

راهکار ساده است، مشارکت فعال و هدایت‌گرانه

با توجه به ماهیت فراملی عناصر میراث ناملموس ایران، ثبت مشترک ضرورت راهبردی است. مشارکت فعال ایران، مانع از روایت‌های یک‌جانبه می‌شود، جایگاه تمدنی کشور را تثبیت می‌کند و میراث را به ابزار گفت‌و‌گو، نه منازعه، تبدیل می‌کند.

نمونه‌های موفق ثبت مشترک، از نوروز تا تذهیب و نگارگری، نشان داده‌اند که مشارکت فعال، هویت ملی را تقویت و فراملی می‌کند.

غیبت در میدان روایت و واگذاری جایگاه تمدنی

مسئله میراث فرهنگی ناملموس ایران، مسئله آینده و قدرت نرم است. میراث ناملموس سرمایه‌ای راهبردی برای دیپلماسی فرهنگی و تداوم روایت تمدنی است. عدم رقابت فضیلت است، اما غیبت از میدان روایت، خطاست. راه درست، غیررقابتی بودن همراه با مشارکت فعال، هوشمندانه و هدایت‌گرانه است؛ در غیر این صورت ایران نه به‌واسطه حذف میراث، بلکه از طریق واگذاری تدریجی روایت، از جایگاه تمدنی خود فاصله خواهد گرفت.

خبر های مرتبط
خبر های مرتبط
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
نظرات شما