مهاجرت نخبگان و حضور بیبرنامه مهاجران؛ ایران در تله بیبرنامگی

رویداد۲۴| «دولت وقتی دید برخی از کشور رفتند، گفت جای شما را از کشورهای دیگر پُر میکنیم.» این جمله کوتاه و صریح را احمد بخشایش اردستانی، عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس، درباره سیاست مهاجرتی دولت سیزدهم گفته است. جملهای که به نظر میرسد بهروشنی رویکرد حاکم بر تصمیمگیریها در سالهای اخیر را فاش میکند: پذیرش مهاجران – بهویژه از افغانستان – نه بر پایهی برنامهریزی دقیق، بلکه بیشتر بهعنوان واکنشی اضطراری به خلأ نخبگان و نیروی متخصص داخلی.
اما آیا این «جایگزینی»، واقعاً راهحل بوده یا فقط جابجایی یک بحران با بحرانی دیگر؟ پرسشی که حالا در پی بررسی بیسر و صدای «لایحه سازمان ملی مهاجرت» در مجلس، دوباره به یکی از مباحث حساس سیاست داخلی تبدیل شده است.
مهاجرت نخبگان، ورود بیبرنامه مهاجران
در سالهای اخیر، مهاجرت پزشکان، اساتید دانشگاه، دانشجویان ممتاز و حتی نیروهای خدمات درمانی، یکی از جدیترین نشانههای بیاعتمادی به آینده در ایران بوده است. هرچند آمار دقیقی از خروج نخبگان در دست نیست، اما مشاهدات میدانی و دادههای منتشرشده از سوی نهادهای نیمهرسمی نشان میدهد که موج مهاجرت دیگر محدود به اقلیت خاصی نیست و به پدیدهای فراگیر در طبقهی متوسط بدل شده است.
در همین حال، به گفتهی بخشایش اردستانی، ایران همزمان میزبان ۶ تا ۱۰ میلیون افغان شده که اغلب بهصورت غیرقانونی و بدون ثبت هویت وارد کشور شدهاند. او همچنین ادعا میکند لایحه سازمان ملی مهاجرت با هدف «مشروعیت دادن به ماندگاری این افراد» و در فضای غیرشفاف و دور از نگاه افکار عمومی در حال بررسی است.
از ایدئولوژی تا واقعیت: امتمحور یا ملتمحور؟
یکی از بخشهای مهم اظهارات این نماینده مجلس، اشاره به «جایگزینی نظری ملت-دولت با امت-دولت» است. این نگاه، که پیشتر نیز در برخی بیانیهها و سخنرانیهای رسمی مطرح شده بود، عملاً حضور مهاجران را نه بر اساس نیازهای اقتصادی یا انسانی، بلکه در چارچوب «همگرایی اسلامی» توجیه میکند.
تحلیلگران معتقدند چنین نگاهی – هرچند از منظر ایدئولوژیک قابل بحث است –، اما در حوزهی سیاستگذاری عمومی ناکارآمد و آسیبزاست. زیرا به جای اولویتبخشی به منافع ملی، جمعیت، منابع و ظرفیتهای کشور را در معرض فشارهای پیشبینینشده قرار میدهد.
جنگ دوازده روزه با اسرائیل و تمرکزی که مسئولان در آن دوره و بعد از آن بر گفتمان ملیگرایی کردند نیز شاهدی بر این واقعیت است که نادیده گرفتن مفهوم و هویت ملی بسیار آسیبزا است.
مهاجر یا متهم؟ دغدغه امنیت و بیاعتمادی عمومی
بعد از حملات نظامی اخیر بین ایران و اسرائیل، برخی اخبار غیررسمی و رسمی از شناسایی شبکههای جاسوسی با تابعیت افغانستان منتشر شد. همین اتفاق باعث شده حساسیتها نسبت به مهاجران افغان افزایش یابد و فضای عمومی در مواردی با احساس ناامنی همراه شود.
در مقابل، نهادهای حقوق بشری هشدار دادهاند که تعمیم چنین موضوعاتی به کل جامعهی مهاجر افغان، نه تنها ناعادلانه بلکه مخرب برای همزیستی اجتماعی است.
از سوی دیگر، این جمعیت میلیونی نه وضعیت مشخص حقوقی دارد، نه کارت هویت رسمی، نه دسترسی مطمئن به آموزش و خدمات درمانی. این وضعیت خاکستری و بلاتکلیف، آنها را به سمت بازارهای غیررسمی و پنهان سوق داده و عملاً یک طبقهی اجتماعیِ زیرزمینی و آسیبپذیر در ایران شکل داده است.
لایحهای در تاریکی؛ نهادسازی بیاعتمادکننده
بخشایش اردستانی فاش کرده که دولت و برخی نمایندگان برای بررسی لایحه مهاجرت، آن را مشمول اصل ۸۵ کردهاند تا «در خفا» و بدون بحث علنی در صحن مجلس پیش برود. این یعنی حذف شفافیت، حذف رسانه و حذف نظر مردم درباره یکی از مهمترین موضوعات اجتماعی کشور.
در شرایطی که کشور با بحرانهای اقتصادی و معیشتی مواجه است، نبود قانون مهاجرت و سیاستگذاری شفاف، هر روز بیشتر خود را نشان میدهد. ایجاد یک سازمان ملی مهاجرت میتواند راهحل باشد؛ بهشرط آنکه بر پایه شفافیت، کارشناسی، نظارت عمومی و مشارکت اجتماعی بنا شده باشد، نه بر اساس لابیگری و پنهانکاری.
راهحل کجاست؟ بین انکار و افراط
در مواجهه با پدیدهی مهاجرت، دو رویکرد افراطی وجود دارد که هردو زیانبارند: یکی، حمایت بیقید و شرط از ورود مهاجران و نادیده گرفتن ظرفیتهای محدود کشور؛ دیگری، دامن زدن به نفرتپراکنی و نگاه امنیتی به همهی مهاجران.
راهحل واقعی، نه در انکار آنهاست و نه در استقبال بیضابطه؛ بلکه در تدوین یک سیاست مهاجرتی جامع است که با شناسایی دقیق، نظارت مستمر، و تعریف حقوق و تکالیف روشن برای مهاجران، تعادل میان منافع ملی و ملاحظات انسانی را برقرار کند.



در چه چیزی برنامه داشتیم؟
