زخمی تازه بر اعتماد عمومی؛ پیام لغو کنسرت همایون شجریان چه بود؟

رویداد۲۴| لغو کنسرت خیابانی همایون شجریان در تهران، از یک تصمیم اجرایی ساده فراتر رفت و به نشانهای از وضعیت پیچیده رابطه سیاست و فرهنگ در ایران بدل شد. رسانهها از جناحهای مختلف، با ادبیات متفاوت، اما با یک پرسش مشترک واکنش نشان دادند: چرا هنری که میتواند پیوند بزند، اینچنین قربانی مصلحتاندیشیهای لحظهای شد؟
روزنامه اصلاح طلب هممیهن این لغو را حامل «پیامی نگرانکننده» برای اعتماد عمومی دانست. این روزنامه نوشت: «کنسرت خیابانی همایون شجریان میتوانست فرصتی برای شادی ملی و همبستگی باشد؛ لغو آن، نه تنها مردم را از تجربهای جمعی محروم کرد بلکه بار دیگر به آنان یادآوری کرد که قواعد بازی فرهنگی در ایران همچنان غیرقابل پیشبینی است.» این روزنامه در تحلیلی دیگر مسیر لغو کنسرت بررسی شده و آمده است: «از لحظه صدور مجوز تا بسته شدن راه آزادی، زنجیرهای از تصمیمات و فشارها شکل گرفت که نشان میدهد ساختار مدیریتی فرهنگی، در بزنگاهها تاب ایستادن پای تصمیمات خود را ندارد.»
اعتماد نیز با عنوان «پشت پرده لغو کنسرت آزادی»، ماجرا را نه صرفاً اختلاف سلیقه، بلکه نشانهای از «فقدان گفتوگوی جدی در حوزه فرهنگ» خوانده است. این روزنامه نوشت: «فرهنگ امروز ایران بیش از هر چیز نیازمند گفتوگو و توافقی تازه است؛ لغو یک کنسرت در خیابان آزادی، نشانهای است از شکافی که هر روز عمیقتر میشود.»
در مقابل، فرهیختگان و خراسان با نگاهی انتقادی به برگزارکنندگان، لغو کنسرت را ناشی از «بیتدبیری در طراحی و اطلاعرسانی» دانستهاند. فرهیختگان نوشته است: «وقتی قرار است دهها هزار نفر در خیابانی پرتردد جمع شوند، امنیت، حمل و نقل، و مدیریت جمعیت نخستین مسائلی است که باید روشن شود؛ لغو ناگهانی نه محصول بدخواهی که نتیجه ضعف برنامهریزی است.» خراسان نیز در یادداشتی با تأکید بر ضرورت «اولویت نظم و امنیت عمومی»، تأکید کرده: «شادی جمعی ارزشمند است، اما نباید به قیمت بروز بحرانهای اجتماعی و امنیتی تمام شود.»
با این حال، حتی روزنامههای اصولگرا نیز به تلخی از پیامدهای اجتماعی این تصمیم نوشتند. یکی از یادداشتهای خراسان تصریح میکند: «بیتوجهی به احساسات عمومی، بهویژه در بزنگاههایی که مردم به دنبال روزنهای برای شادیاند، میتواند سرمایه اجتماعی را بهشدت تضعیف کند.»
در نهایت، لغو کنسرت خیابانی همایون شجریان نه صرفاً یک رخداد هنری، که آینهای شد از چالشهای سیاستگذاری فرهنگی در ایران؛ جایی که هنوز مشخص نیست کدام صدا شنیده میشود: صدای مردم، مدیران، یا فشارهای پنهان؟



.
نظام به مردم اعتماد ندارد .
بقول قدیمی ها : خانه نشستن بی بی از بی چادری ست ! متولیان به اصطلاح دین و حکومت که خود را مرکز وجود و جهانهستی و حقیقت مطلق میدانند ؛ چرا باید چنین کاری کنند که بر خلاف دین است ؟؟؟؟؟