تاریخ انتشار: ۰۸:۲۹ - ۲۲ مهر ۱۴۰۴
تعداد نظرات: ۵ نظر
رویداد۲۴ گزارش می‌دهد؛

فراتر از دیپلماسی | راز محبوبیت ژنرال دوگل در ایران چه بود؟

شارل دوگل در مهرماه سال ۱۳۴۲ سفری چهار روزه به ایران داشت. این سفر نقطه اوج روابط دو ملت را رقم زد و تهران را به کانون دیپلماسی «نیروی سوم» بدل کرد. این گزارش روایتی است از آن سفر تاریخی.

سفر ژنرال دوگل به تهران | تصاویر دوگل در تخت جمشید و مسجد شاه اصفهان

رویداد۲۴| شانزدهم اکتبر ۱۹۶۳، روزی که فرودگاه مهرآباد تهران با حضور هزاران نفر از مردم و مقامات رسمی، میزبان استقبالی بی‌نظیر شد. ژنرال شارل دوگل، رئیس‌جمهور فرانسه، همراه با همسرش ایوون و هیئتی صدنفره شامل خبرنگاران، مشاوران و دیپلمات‌ها از پله‌های هواپیما پایین آمدند. شاه محمدرضا پهلوی و ملکه فرح دیبا در انتظارشان ایستاده بودند. این لحظه آغاز یکی از مهم‌ترین سفر‌های دیپلماتیک قرن بیستم به خاورمیانه بود.

دوگل، کسی بود که در سیاه‌ترین شب تاریخ فرانسه پرچم مقاومت ملتش علیه هیتلر را بر دوش گرفته بود، حالا در تهران بود تا دوستی‌اش با شاه جوان ایران را استوار کند. او که همواره به استقلال و عظمت ملی باور داشت، در شاه محمدرضا نمونه‌ای از رهبری می‌دید که می‌خواست کشورش را از وابستگی به قدرت‌های بزرگ رها کند.

برنامه چهارروزه دوگل در ایران چنان غنی و متنوع بود که می‌توان آن را یکی از جامع‌ترین سفر‌های رسمی به حساب آورد. او در تهران از موزه ایران باستان بازدید کرد و جواهرات سلطنتی را که در بانک ملی نگهداری می‌شد دید. او در مجلس شورای ملی سخنرانی کرد و در جلسه مشترک دو مجلس، در بیست و پنجم مهر ۱۳۴۲، با شور و حرارت درباره «نیروی سوم» صحبت کرد. این سخنرانی که با صراحت از سلطه دو ابرقدرت در منطقه انتقاد می‌کرد، انعکاس گسترده‌ای یافت و نشان داد که دوگل نه تنها دوست ایران، بلکه طرفدار استقلال واقعی آن است.

اما شاید جذاب‌ترین بخش سفر دوگل، رفتار غیرمعمول او در خیابان‌های تهران بود. او بار‌ها از خودروی خود پیاده می‌شد و بدون توجه به تدابیر امنیتی، به میان مردم می‌رفت و آنها را در آغوش می‌گرفت. این رفتار خلاف عرف دیپلماتیک، تهرانی‌ها را شگفت‌زده کرد. مردم عادی که تا آن زمان به سیاستمداران خشک و رسمی عادت داشتند، حالا با مردی روبه‌رو بودند که گرمای انسانی او را احساس می‌کردند.

پس از تهران، دوگل به اصفهان سفر کرد. در آن شهر زیبا، او از میدان نقش جهان و مسجد شاه بازدید کرد. عکس‌های ماندگاری از دوگل و همسرش در مسجد شاه باقی مانده که نشان می‌دهد چگونه این ژنرال فرانسوی شیفته معماری و هنر ایرانی شده بود. او در اصفهان مورد استقبال گرم مردم قرار گرفت و از زیبایی‌های شهر به شدت تحت تأثیر قرار گرفت.

سپس سفر به شیراز و تخت جمشید در برنامه بود. دوگل در خرابه‌های باستانی تخت جمشید، پایتخت هخامنشیان، راه رفت. او از ستون‌های بلند، نقش‌برجسته‌های باشکوه و عظمت تمدنی که دو و نیم هزار سال پیش در آنجا حکومت می‌کرد، دیدن کرد. این بازدید برای دوگل که خود تاریخ‌دان و نویسنده‌ای ماهر بود، اهمیت ویژه‌ای داشت. او در خاطراتش نوشته بود که تاریخ ملت‌ها سرنوشت آنها را رقم می‌زند، و در تخت جمشید او به‌طور ملموس با تاریخ کهن ایران روبه‌رو شد.

یکی از نمادین‌ترین لحظات سفر، بازدید دوگل از موسسه فرانسه-ایران در تهران بود. این موسسه که سال‌ها مرکز آموزش زبان فرانسه و ترویج فرهنگ فرانسوی در ایران بود، نمادی از همکاری فرهنگی عمیق دو کشور محسوب می‌شد. دوگل همچنین کلنگ ساختمان جدید دبیرستان قدیمی ایرانی-فرانسوی رازی را به زمین زد، نشانه‌ای از تعهد فرانسه به ادامه همکاری‌های فرهنگی با ایران.

او از آکادمی نظامی ایران بازدید کرد و نیرو‌های نظامی را بازرسی کرد. او از کاخ گلستان، اقامتگاه شاه، دیدار کرد و در آنجا در ضیافتی باشکوه شرکت نمود. در آن ضیافت، دوگل گفت: «ایران دوستی در فرانسه دارد که از زمان لویی چهاردهم با این کشور روابط پیمانی داشته است.» او سپس افزود: «فرانسه آماده مشارکت مؤثر در توسعه کشور شماست.»

این چهار روز نه تنها یک سفر رسمی، بلکه تجلی دوستی شخصی میان دو رهبر بود. شاه و دوگل ساعت‌ها گفت‌و‌گو‌های خصوصی داشتند. آنها درباره سیاست جهانی، استقلال ملی، مدرنیزاسیون، و آینده منطقه صحبت کردند. شاه بعد‌ها در خاطراتش نوشت که دوگل «راهنمای من بود».

ریشه‌های یک دوستی

اما این دوستی از کجا آغاز شده بود؟ برای فهم عمق رابطه دوگل و شاه، باید به نوامبر ۱۹۴۴، یعنی نزدیک به بیست سال قبل از سفر تهران، بازگردیم.

بیست و هفتم نوامبر ۱۹۴۴، ژنرال دوگل که در مسیر سفر به مسکو برای دیدار با استالین بود، در تهران توقف کرد. جنگ جهانی دوم هنوز به پایان نرسیده بود و دوگل، رهبر «فرانسه آزاد»، در تلاش بود تا جایگاه فرانسه را در میان متفقین باز یابد. او می‌خواست با شاه جوان ایران، محمدرضا پهلوی، که سه سال پیش پس از استعفای اجباری پدرش بر تخت نشسته بود، آشنا شود.

محمدرضا شاه، جوانی بیست و پنج ساله که کشورش توسط نیرو‌های بریتانیا، شوروی و آمریکا اشغال شده بود، در وضعیت بسیار آسیب‌پذیری قرار داشت. اما او از تابستان ۱۹۴۲ مشروعیت «فرانسه آزاد» دوگل را به رسمیت شناخته بود، در حالی که بسیاری از کشور‌ها هنوز دوگل را رهبر قانونی فرانسه نمی‌دانستند. این حمایت زودهنگام در دل دوگل جای گرفت.

دوگل به شاه احترامی نشان داد که هیچ‌یک از رهبران متفقین نشان نداده بودند. بریتانیایی‌ها، آمریکایی‌ها و شوروی‌ها با شاه مثل یک پادشاه دست‌نشانده رفتار می‌کردند، اما دوگل او را به‌عنوان رهبر مستقل ایران پذیرفت و با احترام با او صحبت کرد.

این دیدار کوتاه، اما تأثیرگذار بود. شاه بعد‌ها می‌گفت: «با گوش دادن به صحبت‌های دوگل درباره فرانسه، گویی پژواک آرزو‌هایی را می‌شنیدم که برای میهنم داشتم: بازیافتن استقلال در درون مرزهایش.» برای شاه، دوگل الگویی شد از میهن‌پرستی و مقاومت در برابر سلطه بیگانگان.


بیشتر بخوانید: سفر شارل آزناوور خواننده فرانسوی به ایران


دوگل نیز تحت تأثیر شخصیت شاه قرار گرفت. او در شاه جوان پادشاهی دید که می‌خواست کشورش را مدرن کند و از وابستگی به قدرت‌های خارجی رها سازد. این شباهت در اهداف و آرمان‌ها، بنیان دوستی‌ای شد که دهه‌ها دوام آورد.

تاریخ طولانی روابط

اما روابط فرانسه و ایران ریشه‌های بسیار عمیق‌تری دارد که به قرن هفدهم بازمی‌گردد. داستان این روابط، داستان شیفتگی متقابل، علاقه فرهنگی، و تلاش‌های دیپلماتیک است که گاه موفق و گاه ناکام بوده است.

در حدود سال ۱۶۵۰، زمانی که لویی چهاردهم، پادشاه خورشید، بر تخت فرانسه نشسته بود و شاه عباس دوم صفوی بر ایران حکومت می‌کرد، نخستین تماس‌های رسمی میان دو کشور شکل گرفت. تاجران فرانسوی به اصفهان، پایتخت زیبای صفویان، سفر می‌کردند. ژان باتیست تاورنیه و ژان شاردن، دو تاجر معروف فرانسوی، سفرنامه‌هایی نوشتند که تصویری زنده از ایران صفوی به اروپا منتقل کرد.

در سال ۱۶۶۴، کلبر، وزیر مالیه لویی چهاردهم، شرکت هند شرقی فرانسه را تأسیس کرد تا با بریتانیا و هلند در تجارت با شرق رقابت کند. فرانسه به دنبال پایگاهی در بندرعباس بود و شاه صفوی با این درخواست موافقت کرد. این اولین قرارداد رسمی تجاری میان دو کشور بود.

در سال ۱۷۰۵، لویی چهاردهم سفیر فوق‌العاده‌ای به نام ژان باتیست فابر به ایران فرستاد. او همراه هیئتی که شامل ژاک روسو، عموی ژان ژاک روسو فیلسوف معروف بود، به اصفهان رفت. اگرچه فابر در ایران درگذشت، مذاکرات به پیروزی رسید و معاهده‌ای در سپتامبر ۱۷۰۸ امضا شد که روابط تجاری و دیپلماتیک را رسمی کرد.

در پاسخ، شاه سلطان حسین صفوی سفارتی به سرپرستی محمدرضا بیگ در سال ۱۷۱۵ به دربار لویی چهاردهم فرستاد. این سفارت در پاریس و ورسای با استقبال عظیمی مواجه شد. معاهده اتحاد جدیدی در سیزدهم اوت ۱۷۱۵ در کاخ ورسای امضا شد. این دیدار‌های ایرانی چنان مونتسکیو، فیلسوف و نویسنده فرانسوی، را تحت تأثیر قرار داد که او در سال ۱۷۲۱ اثر تخیلی خود درباره ایران به نام «نامه‌های پارسی» را نوشت که یکی از شاهکار‌های ادبیات فرانسه شد و نقد اجتماعی و سیاسی عصر خود را در قالب نامه‌های یک سفیر ایرانی به تصویر کشید.

پس از سقوط سلسله صفوی در سال ۱۷۲۲ و آشفتگی‌های بعدی، روابط برای مدتی قطع شد. اما در آغاز قرن نوزدهم، با ظهور ناپلئون بناپارت، فصل جدیدی آغاز شد.

ناپلئون و رؤیای شرق

ناپلئون، امپراتور جاه‌طلب فرانسه، نگاهش به شرق دوخته شده بود. او می‌خواست راهی به هند بیابد و امپراتوری بریتانیا را از پایه متزلزل کند. برای این منظور، او نیاز به متحدی داشت که بتواند از جنوب روسیه را تهدید کند و مسیر حمله به هند را باز نماید. ایران چنین موقعیتی داشت.

در سال ۱۸۰۷، ناپلئون ژنرال گاردان را به‌عنوان سفیر مقیم به تهران فرستاد. این سفر منجر به امضای معاهده فینکنشتاین در چهارم مه ۱۸۰۷ شد. براساس این معاهده، فرانسه متعهد شد به ایران در برابر روسیه کمک کند و ایران نیز قول داد در تهدید هند بریتانیا با ناپلئون همکاری کند.

فتحعلی شاه قاجار، که در آن زمان در جنگ با روسیه بود و سرزمین‌های شمالی خود از جمله گرجستان را از دست داده بود، به شدت به کمک نظامی فرانسه نیاز داشت. او در دستورالعمل‌های خود به سفیر ایران در دربار ناپلئون نوشت: «روسیه به‌طور مساوی دشمن پادشاهان ایران و فرانسه است، و نابودی او وظیفه هر دو پادشاه می‌باشد.»


بیشتر بخوانید :سفر ژنرال دوگل به ایران به دعوت محمدرضا شاه پهلوی


افسران فرانسوی به ایران آمدند تا ارتش ایران را مدرن کنند. تفنگ‌ها و توپ‌های فرانسوی به ایران فرستاده شد. برای مدتی به نظر می‌رسید که اتحاد فرانسه و ایران می‌تواند تعادل قدرت در منطقه را تغییر دهد.

اما این اتحاد عمری کوتاه داشت. پس از صلح تیلزیت در ژوئیه ۱۸۰۷ میان ناپلئون و تزار روسیه، ناپلئون منافع ایران را فدای اهداف خود در اروپا کرد و به اتحاد با روسیه روی آورد. این خیانت محسوس برای ایران ضربه سنگینی بود.

بریتانیا که فرصت را غنیمت شمرد، در سال ۱۸۰۹ جای فرانسه را در ایران گرفت و نفوذ خود را استوار کرد. جنگ ایران و روسیه که از ۱۸۰۴ تا ۱۸۱۳ ادامه داشت، با شکست ایران و از دست رفتن سرزمین‌های وسیع شامل گرجستان، داغستان و بیشتر آذربایجان امروزی پایان یافت. فتحعلی شاه مجبور به امضای معاهده گلستان شد که یکی از تحقیرآمیزترین معاهدات تاریخ ایران بود.

زبان و فرهنگ: پیوند عمیق‌تر

اما روابط فرانسه و ایران فراتر از دیپلماسی و سیاست بود. یکی از عمیق‌ترین پیوند‌های این دو کشور، زبان و فرهنگ بود.

در قرن نوزدهم، فرانسه به نمایندگی از تمدن، پیشرفت، علم، ادبیات و فلسفه نوین بود. زبان فرانسه زبان دیپلماسی جهانی، زبان علم، و زبان فرهنگ بود. پاریس مرکز جهان هنر، ادبیات و اندیشه محسوب می‌شد.

در ایران قاجاری، نخبگان به شدت شیفته فرهنگ فرانسه بودند. روشنفکران ایرانی برای تحصیل به پاریس می‌رفتند و با اندیشه‌های انقلاب فرانسه، مفهوم ملت، دموکراسی، آزادی، برابری و برادری آشنا می‌شدند. برخی از آنها بعد‌ها در انقلاب مشروطه ایران در سال ۱۹۰۶ نقش مهمی ایفا کردند.

دارالفنون، اولین موسسه آموزش عالی نوین ایران که در سال ۱۸۵۱ توسط امیرکبیر، صدراعظم اصلاح‌گر ناصرالدین شاه، تأسیس شد، زبان آموزش خود را فرانسوی قرار داد. این تصمیم نمادین بود: ایران می‌خواست از علم و فن فرانسه بهره ببرد.

مدارس فرانسوی در تهران، اصفهان و سایر شهر‌های بزرگ ایران تأسیس شدند. مدرسه ابتدایی دخترانه فرانکو-ایرانی که در سال ۱۹۰۸ در تهران توسط یوسف‌خان ریشار مؤدب‌الملک تأسیس شد، برای نخستین بار در ایران در سال ۱۹۱۶ دوره دبیرستان سه‌ساله را برای دختران ارائه کرد تا آنان را برای تدریس در مدارس ابتدایی آماده سازد. این مدرسه در اوایل دهه ۱۹۳۰ به لیسه رازی تغییر نام یافت و تا انقلاب ۱۹۷۹ فعالیت کرد.

بسیاری از اطبای دربار ایران فرانسوی بودند. انستیتو پاستور در تهران تأسیس شد. کتاب‌های فرانسوی به فارسی ترجمه می‌شدند. نویسندگان فرانسوی مانند ویکتور هوگو، بالزاک، ولتر و روسو در میان روشنفکران ایرانی محبوب بودند.

فرانسه در میان ایرانیان از شهرت بالایی برخوردار بود، چرا که هرگز جاه‌طلبی استعماری یا امپریالیستی مستقیم در ایران نداشت. برخلاف بریتانیا و روسیه که به‌طور مستقیم در امور داخلی ایران دخالت می‌کردند، صنایع نفت آن را کنترل می‌کردند، و سرزمین‌های آن را به مناطق نفوذ تقسیم کرده بودند، فرانسه به‌عنوان کشوری مستقل، فرهیخته و دوست شناخته می‌شد.

دوران رضاشاه؛ تنش و بازگشت

با روی کارآمدن رضاخان میرپنج و تأسیس سلسله پهلوی در سال ۱۹۲۵، فصل جدیدی در تاریخ ایران آغاز شد. رضاشاه که الهام‌گرفته از کمال آتاتورک، رهبر مدرن‌ساز ترکیه بود، برنامه گسترده‌ای برای مدرن‌سازی ایران آغاز کرد.

اما در دهه دوم سلطنت رضاشاه، حادثه‌ای جزئی منجر به قطع موقت روابط با فرانسه شد. در آن زمان، نشریات فرانسوی که به آزادی بیان مشهور بودند، عملکرد رضاشاه را مورد انتقاد قرار داده و او را مسخره می‌کردند. این تصور که رضاشاه دست‌نشانده بریتانیا است، در فرانسه رایج بود.

در ژانویه ۱۹۳۸، دولت ایران به توهین‌ها در مقالات و عکس‌های نمایشگاه پاریس که رضاشاه را مورد انتقاد قرار می‌داد اعتراض کرد و سفیر ایران در پاریس را به تهران احضار کرد. روابط برای یک سال و نیم قطع شد.

سرانجام در سال ۱۹۳۹، دولت فرانسه هیئت ویژه‌ای به سرپرستی ژنرال ماکسیم وگان به تهران فرستاد تا در حین برگزاری مراسم عروسی ولیعهد محمدرضا عذرخواهی کند. رضاشاه این عذرخواهی را پذیرفت و روابط دوباره عادی شد.


بیشتر بخوانید: داستان ساخت مقبره سعدی توسط محمدرضاشاه پهلوی


این واقعه نشان داد که روابط فرانسه و ایران، علی‌رغم عمق فرهنگی، همواره آسیب‌پذیر بود و می‌توانست تحت تأثیر حوادث کوچک قرار بگیرد.

پس از سفر؛ شکوفایی روابط

پس از سفر چهارروزه دوگل به ایران در سال ۱۹۶۳، روابط دو کشور وارد دوران طلایی خود شد. پیشنهاد دوگل برای «مشارکت مؤثر در توسعه ایران» محقق شد.

قرارداد‌های اقتصادی متعددی امضا شد. شرکت‌های فرانسوی پروژه‌های عمرانی بزرگی را در ایران اجرا کردند. پژو و رنو کارخانه‌های تولید خودرو در ایران راه‌اندازی کردند و به یکی از بزرگ‌ترین تأمین‌کنندگان صنعت خودروسازی ایران تبدیل شدند.

در سال ۱۹۶۱، شاه به دعوت رسمی دوگل به پاریس سفر کرد و در افتتاح نمایشگاه «هفت هزار سال هنر ایران» شرکت کرد که یکی از بزرگ‌ترین نمایشگاه‌های هنری قرن بیستم بود. این نمایشگاه میلیون‌ها فرانسوی را با شکوه تمدن ایران آشنا کرد.

در سال ۱۹۷۴، توافق فناوری هسته‌ای مهمی میان فرانسه و ایران امضا شد. شرکت فرانسوی فراماتوم مأموریت ساخت پنج نیروگاه هسته‌ای در ایران را بر عهده گرفت. ایران سهمی در یوردیف، شرکت غنی‌سازی اورانیوم فرانسه، به دست آورد و یک میلیارد دلار وام به فرانسه داد.

همکاری‌های فرهنگی هم به اوج خود رسید. دانشجویان ایرانی به هزار به فرانسه می‌رفتند. اساتید فرانسوی در دانشگاه‌های ایران تدریس می‌کردند. هنرمندان فرانسوی به دعوت ملکه فرح به ایران می‌آمدند و اجرا می‌کردند.

موریس بژار، طراح رقص معروف، به ایران آمد و باله‌هایش را اجرا کرد. سینمای فرانسه در ایران محبوب بود. فیلم‌های ژان لوک گدار، فرانسوا تروفو و دیگر کارگردانان موج نو فرانسوی در سینما‌های تهران نمایش داده می‌شدند.

ملکه فرح که خود در فرانسه تحصیل کرده بود و به معماری علاقه داشت، با معماران فرانسوی برای طراحی موزه‌ها و بنا‌های جدید در تهران همکاری کرد.

تا اواخر دهه ۱۹۷۰، فرانسه یکی از مهم‌ترین شرکای تجاری، فرهنگی و سیاسی ایران بود. حجم تجارت دو کشور به میلیارد‌ها دلار می‌رسید. هزاران فرانسوی در ایران کار می‌کردند و هزاران ایرانی در فرانسه تحصیل می‌کردند.

میراث ماندگار

امروز، بیش از شصت سال پس از سفر تاریخی دوگل به ایران، آن چهار روز همچنان در حافظه تاریخی باقی مانده است. عکس‌های دوگل در تخت جمشید، در مسجد شاه اصفهان، در میان مردم تهران، و در کنار شاه و ملکه فرح، تصویری ماندگار از دوستی دو کشور ارائه می‌دهند.

رفتار انسانی و صمیمی دوگل با مردم عادی، سخنرانی پرشورش درباره استقلال و نیروی سوم، و تعهدش به همکاری با ایران، الگویی شد از اینکه چگونه یک رهبر بزرگ می‌تواند فراتر از منافع کوتاه‌مدت سیاسی، روابط عمیق و ماندگاری بسازد.

برای شاه محمدرضا، دوگل نه تنها دوست، بلکه الگو و راهنما بود. او از دوگل یاد گرفت که چگونه می‌توان به استقلال واقعی دست یافت و در برابر فشار قدرت‌های بزرگ ایستاد. او سعی کرد سیاست «نیروی سوم» دوگل را در خاورمیانه اجرا کند.

روابط فرانسه و ایران پس از انقلاب ۱۹۷۹ دچار تغییرات عمیقی شد، اما میراث فرهنگی آن همچنان باقی مانده است. امروز هزاران ایرانی زبان فرانسه را می‌آموزند، ادبیات فرانسه را می‌خوانند، و خاطرات دوران طلایی روابط دو کشور را در خود حفظ کرده‌اند. خیابانی نیز در تهران به نام نوفل لوشاتو وجود دارد، نامی که به روستای فرانسوی‌ای اشاره دارد که آیت‌الله خمینی در آنجا اقامت داشت.

سفر دوگل به ایران نشان داد که روابط میان کشور‌ها فراتر از منافع مادی است. دوستی شخصی، احترام متقابل، و شیفتگی فرهنگی می‌توانند پایه‌های محکمی برای همکاری بلندمدت باشند. آن چهار روز در اکتبر ۱۹۶۳، نه تنها تاریخ روابط فرانسه و ایران، بلکه تصویری از چگونگی دیپلماسی انسانی و مؤثر را برای همیشه ثبت کرد.

خبر های مرتبط
خبر های مرتبط
برچسب ها: تصاویر تاریخی
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۵
علیرضا
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۲:۲۱ - ۱۴۰۴/۰۷/۲۲
1
7
ممنون رویداد24 . یک گزارش خوب.
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۲:۵۹ - ۱۴۰۴/۰۷/۲۲
2
6
ایکاش به عملکرد فرانسه در دهه ۸۰ میلادی و حمایت شدید این کشور از صدام هم اشاره‌ای می کردید آنهم در دوره میتران سوسیالیست
مهدوی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۷:۴۱ - ۱۴۰۴/۰۸/۰۷
0
1
چه عجب، دستتون درد نکنه، یک گزارش تاریخی عالی
حسنی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۱:۳۶ - ۱۴۰۴/۰۸/۲۳
0
0
نویسنده مقاله واقعا یک خیانتکار است و آرد از یک خیانت کار حمایت میکند وزیر بهداشت این کشور جنایتکار خون‌های آلوده ایدز را به ایران فرستاد هزاران نفر مبتلا کرد مقاله نویس بی شرف آمده دوگل سه گل ومحمد رضا تعریف میکند محمد رضا بغیر از عیاشی هنر دیگری نداشت
هوخشتره
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۰:۰۵ - ۱۴۰۴/۰۹/۰۴
0
0
با دیدن اخبار و گزارش های این سایت فکر کردم شعبه ای از فرانس ۲۴ را می بینم . یک عنوان : همسایه شرور (روسیه ) و یک عنوان رئیس جمهور محبوب . ابن درحالی است که فرانسه در جنگ ۱۲ لوله رسما حامی رژیم صهیونی بوده و در غزه در کشتارها نقش آفرینی کرده و روسیه در سالهای اخیر حامی ایران بوده و بزرگترین شریک راهبردی نظامی ایران می تواند باشد اگر غربزده ها بگذارند
نظرات شما