تاریخ انتشار: ۱۰:۵۵ - ۱۶ آذر ۱۴۰۴
رویداد۲۴ گزارش می‌دهد؛

چرا فیلم یک تصادف ساده مهم است؟ | روایتی دست اول از یک جامعه دو قطبی

فیلم یک تصادف ساده جعفر پناهی درباره یک دوقطبی عمیق است؛ فیلمی که مسئولان فرهنگی و امنیتی شاید بیش از هرکس دیگر باید آن را ببینند.

یک تصادف ساده

رویداد۲۴ | مازیار وکیلی: جامعه ایران مدت‌هاست گرفتار یک دو قطبی عمیق است؛ شکافی که از آبان ۹۸ شدت گرفت و رابطه میان مردم و حاکمیت را به‌طور جدی مخدوش کرد. مردمی که نسبت به ساختار‌های موجود در جامعه احساس نارضایتی می‌کردند، ترجیح دادند اُمید به تغییر را در جای دیگری جست‌و‌جو کنند. این تغییر نگاه باعث شد تا گفتمان اصلاح‌طلبی که به تغییرات تدریجی، اما پایدار باور داشت به حاشیه برود. ناراضیان، که در پاییز ۱۴۰۱ بروز جسورانه تری داشتند، به دنبال نماد‌های مورد پسند خود در عرصه‌های مختلف می‌گشتند. آنها تلاش کردند هنرمندانی که به تحلیل خودشان طرف مردم ایستاده بودند را از هنرمندان «وسط باز» بودند، متمایز کنند. آنها هنرمندانی را می‌خواستند که ساختار‌های فرهنگی موجود را نفی کنند نه نقد‌.

ناراضیان تازه به شکل بی رحمانه‌ای به هر هنرمندی که برای انجام کاری از ارشاد مجوز می‌گرفت، حمله می‌کردند؛ حتی اگر آن هنرمند پیش از این یکی از نماد‌های جنبش اعتراضی متعلق به آنها بود. یکی از آخرین نمونه‌ها شروین حاجی پور است؛ خواننده ترانه معروف «برای» که اخیرا به خاطر گرفتن مجوز از ارشاد مورد شماتت حامیان سابق خود قرار گرفته است.

سینمای زیرزمینی جدیدی در ایران ایران در همین فضا شکل گرفته است. بسیاری از کارگردانان سینمای ایران تصمیم گرفتند که دیگر در چهارچوب ساختار‌های موجود فیلم نسازند و به شکلی مستقل و بدون اخذ مجوز اقدام به ساخت فیلم کنند. هنوز خیلی زود است که سینمای زیرزمینی ایران را یک جریان مستقل بنامیم، چون تولیدات آن به حدی نیست که تهدیدی برای سینمای جریان اصلی به حساب بیاید، اما با همین تعداد اندک فیلم‌هایی که به صورت زیرزمینی در ایران ساخته شده می‌توان گفت سینمای ایران در حال پوست اندازی است و پشت این ظاهر فریبنده اتفاقات دیگری در حال وقوع است.

جعفر پناهی؛ فیلمسازی که از دل جریان رسمی جدا شد


بیشتر بخوانید:

جعفر پناهی کیست؟ | درباره کارگردانی که برنده نخل طلای کن ۲۰۲۵ شد

خودتحقیری یا افتخار ملی | آیا نخل طلای جعفر پناهی ارزش هنری دارد؟

سایه سنگین منازعات سیاسی بر «نخل طلایی» جعفر پناهی؛ از استقبال مردم تا عصبانیت رسانه ملی


جعفر پناهی کارش را با دستیاری عباس کیارستمی آغاز کرد و نخستین فیلمش بادکنک سفید موفق به دریافت دوربین طلایی جشنواره کن شد. اما نقطه چرخش اصلی در سال ۱۳۷۸ و با فیلم دایره رقم خورد؛ فیلمی دربارۀ سرنوشت شش زن زندانی که شیر طلایی ونیز را گرفت، اما با دستور معاون وقت سینمایی (مرحوم سیف‌الله داد) توقیف شد و هرگز در ایران اکران نشد.

بعد از توقیف این فیلم بود که جعفر پناهی از جریان فیلمسازی رسمی کشور فاصله گرفت و شروع کرد به ساختن فیلم‌هایی که به هیچ شکل توسط حاکمیت و جریان‌های فرهنگی رسمی کشور تحمل نمی‌شد.

طلای سرخ، بهترین فیلم پناهی هم خارج از جریان رسمی سینمای ایران ساخته شد و هیچگاه در ایران به نمایش در نیامد. آفساید درباره ورود زنان به ورزشگاه بود که در ایران توقیف شد. اما دستگیری پناهی بعد از انتخابات سال ۱۳۸۸ مسیر او را به طور کامل تغییر داد تا او با ساخت فیلم‌های سیاسی تبدیل به یکی از مطرح‌ترین کارگردانان جهان شود و جایزه حقوق بشر ساخاروف را هم کسب کند.

پناهی مدت‌ها است که دیگر کاری به مجوز و اجازه وزارت ارشاد و سایر نهاد‌های فرهنگی کشور ندارد. او خودش سرمایه گذار پیدا می‌کند، بدون مجوز فیلم می‌سازد و فیلم‌هایش را به جشنواره‌های خارجی می‌فرستد. این موضوع باعث شده تا فعالان فرهنگی اصول‌گرا از رفتار پناهی عصبانی باشند و از مسئولان بخواهند جلوی ادامه فعالیت او را بگیرند.

یک تصادف ساده درباره چیست؟

یک تصادف ساده داستان مردی است که همراه اعضای خانواده خود در جاده در حال رانندگی است. ماشین او خراب می‌شود و به اجبار جلوی مغازه‌ای توقف می‌کند. یکی از کارگرانی که در مغازه مشغول کار است او را می‌شناسد و با تعقیب مرد و اعضای خانواده‌اش به هویت او پی می‌برد...

یک تصادف ساده سیاسی‌ترین فیلم این سال‌های سینمای ایران است. فیلمی است درباره فضای به شدت دو قطبی جامعه امروز ایران. درباره تقابل عده‌ای از دستگیر شدگان اعتراضات سراسری با مامور امنیتی که بازجوی آنها بوده است. برخلاف فیلم‌هایی مانند شب، داخلی، دیوار و زن و بچه که سعی می‌کنند فیلم‌های اصلاح طلبانه‌ای باشند و حاکمیت و مردم را به هم نزدیک کنند _وحید جلیلوند در گفت‌وگویی اعلام کرده بود مامور امنیتی فیلمش را برادر خود می‌داند_ جعفر پناهی حرف از انتقام و تقابل می‌زند. برخلاف فیلم‌های صاحب مجوز در سینمای ایران، تمام حرف پناهی این است که تکلیف آینده ایران نه اصلاح از درون که تقابل نهایی بین آدم‌هایی مثل اقبال و دستگیرشدگانی مثل دیگر شخصیت‌های فیلم روشن می‌کند. تقابلی که اجتناب ناپذیر است و نمی‌شود جلوی آن را گرفت.

این نگاه رادیکال یقیناً نمی‌تواند در ایران مجوز بگیرد. خصوصاً که پناهی در نمایش وضعیت ایران پس از اعتراضات سال‌های اخیر بسیار بی پرده عمل کرده و مدعی است که این شکاف‌ها به قدری عظیم است که نمی‌شود با اصلاحات آن را برطرف کرد. سکانس بازجویی مامور امنیتی توسط دستگیرشدگان سابق اوج این تقابل است؛ جایی که دو شخصیت فیلم از مامور امنیتی در مورد رفتارهایش هنگام بازداشت سوال می‌کنند و او با صراحت می‌گوید که خودش هم بخشی از این سیستم است و تفاوت چندانی با دستگیرشدگان ندارد.

پایان‌بندی فیلم هم جالب است. جایی که فردای آزاد کردن مامور امنیتی در بیابان‌ها، وحید شخصیت اصلی در خانه خودش صدای پای آشنایی می‌شنود. صدای پای همان مامور امنیتی که برای دستگیری او بازگشته است.

آیا حق با جعفر پناهی است و آینده ایران با تقابل بین این دو گروه رقم می‌خورد؟ آیا حق با حمید، شخصیت تند و تیز فیلم است که اعتقاد دارد نباید با آدم‌هایی مثل اقبال رفتار انسانی داشت؟ و از همه مهم‌تر جامعه ایران در صورت چنین تقابل سفت و سختی چه مسیری را دنبال خواهد کرد و چه سرنوشتی خواهد داشت؟ این پرسش‌ها مهم‌ترین پرسش‌هایی است که پناهی در فیلم خود مطرح می‌کند. پرسش‌هایی که پاسخ به آنها آینده ایران را مشخص خواهد کرد.

جواب پناهی مشخص است؛ اما‌ ای کاش مسئولان فرهنگی و امنیتی کشور هم این فیلم را ببینند و بعد به ما بگویند جواب آنها برای جلوگیری از این تقابل چیست؟ این جواب آنهاست که آینده ایران را رقم می‌زند و پناهی تنها در فیلم خود نسبت به وقوع چنین وضعیتی هشدار داده است.‌ای کاش مسئولان هشدار او را، هر چند تلخ و گزنده و دردآور، جدی بگیرند تا آینده ایران مانند پایان فیلم پناهی تلخ و سیاه نباشد.

خبر های مرتبط
خبر های مرتبط
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
نظرات شما