بودجه برای بقا؛ سند مالی یک کشور خسته

رویداد۲۴| بودجه ۱۴۰۵ را اگر از هیاهوی عددها و جدولها جدا کنیم، به یک مفهوم مرکزی میرسیم: «دوام آوردن». نه جهش، نه اصلاح ساختاری، نه حتی وعدهی ترمیم؛ فقط عبور از سال آینده بدون فروپاشی اقتصادی. این شاید صادقانهترین توصیفی باشد که میتوان از سند مالی پیشروی کشور ارائه داد.
اقتصاد ایران سالهاست میان ظرفیت و واقعیت شکاف عمیق دارد. کشوری با منابع انسانی، جغرافیایی و طبیعی کمنظیر، اما با اقتصادی که بخش بزرگی از توانش بلااستفاده مانده است. وقتی از ظرفیتی چند برابر اندازهی فعلی اقتصاد صحبت میشود، اما در عمل، دولت برای پرداخت هزینههای روزمره به استقراض، فروش اوراق و پیشخور کردن آینده متوسل است، مسئله دیگر صرفا کمبود پول نیست؛ مسئله، قفلشدگی ساختار تصمیمگیری است.
بودجه ۱۴۰۵ از این جهت قابل توجه است که کمتر تظاهر میکند. نه خبری از اعداد رویایی است و نه وعدههای پرطمطراق. این «بیادعایی» در ظاهر یک مزیت است، اما در بطن خود حامل یک هشدار جدی است: دولت پذیرفته که توان تغییر مسیر را ندارد یا نمیخواهد هزینهی آن را بپردازد. وقتی تراز عملیاتی همچنان منفی است، یعنی دولت حتی در حالت عادی هم روی پای خود نمیایستد. این یعنی هر شوک کوچک – از نفت گرفته تا سیاست و جامعه – میتواند تعادل نیمبند را بههم بزند.
از سوی دیگر، ترکیب هزینهها پیام روشنی دارد. بخشهایی از بودجه فربهتر میشوند بیآنکه نسبت روشنی با رفاه عمومی یا رشد اقتصادی داشته باشند، در حالی که سرمایهگذاری عمرانی عملا درجا میزند. نتیجه روشن است: آینده قربانی حال میشود. کشوری که در آن پروژههای زیرساختی، آموزش، سلامت و سرمایهگذاری مولد کوچک میشوند، ناچار است فقر را بازتولید کند؛ حتی اگر روی کاغذ، دخل و خرجش با هم بخواند.
در سمت درآمدها هم داستان تازهای دیده نمیشود. فشار اصلی همچنان بر دوش بخش شفاف اقتصاد است؛ همان فعالانی که مالیات میدهند، حساب و کتاب دارند و از دید دولت پنهان نیستند. در مقابل، بخشهای غیرشفاف و کمپاسخگو یا نادیده گرفته میشوند یا سهم ناچیزی در تامین منابع دارند. این پیام خطرناک است: در اقتصاد ایران، قانونمدار بودن هزینه دارد.
ابهامهای بزرگتر، اما بیرون از جداول بودجه است؛ جایی که ارقام کلان صادراتی، ترازهای مثبت تجاری و منابعی که باید به اقتصاد داخلی تزریق شوند، سرنوشت روشنی ندارند. وقتی اثر این منابع در سفره مردم، در سرمایهگذاری یا حتی در ثبات اقتصادی دیده نمیشود، اعتماد عمومی فرسودهتر میشود. بودجه فقط یک سند مالی نیست؛ یک قرارداد نانوشته میان دولت و جامعه است؛ و هر چه این قرارداد مبهمتر باشد، سرمایه اجتماعی سریعتر تحلیل میرود.
در نهایت، بودجه ۱۴۰۵ نه فاجعه است و نه نجاتبخش. سندی است برای «زنده ماندن» اقتصاد، نه «زندگی کردن». شاید بتوان با آن سال را به پایان رساند، اما نمیتوان با آن آیندهای متفاوت ساخت. مسئله امروز اقتصاد ایران دقیقا همینجاست: زمانِ صرفا گذراندن سالها رو به پایان است، اما شجاعتِ انتخاب مسیر جدید هنوز به بودجه راه پیدا نکرده است.


