تاریخ انتشار: ۲۲:۰۴ - ۰۶ دی ۱۴۰۴
تعداد نظرات: ۳ نظر
در رویداد ۲۴ بخوانید:

چرا بهرام بیضایی از ایران رفت؟ چرا هرگز دیگر بازنگشت؟

علی رغم این که هم اهالی سینما بار‌ها از جالی خالی بیضایی در ایران گفته بودند و خود او نیز مکررا بر هویت ایرانی خود تایید داشت و از مسئولیت سنگین ایرانی بودن می‌گفت، اما بعد از رفتن به آمریکا و آغاز تدریس در استنفورد هرگز به ایران بازنگشت.

 

چرا بهرام بیضایی از ایران رفت؟ چرا هرگز دیگر بازنگشت؟

رویداد ۲۴| بهرام بیضایی از دهه ۱۳۴۰ به‌عنوان نمایشنامه‌نویس، پژوهشگر، کارگردان و نظریه‌پرداز، جایگاهی یگانه در فرهنگ ایران پیدا کرد. او نه فقط فیلم‌ساز و نمایشنامه‌نویس، بلکه متفکری فرهنگی بود که اسطوره، تاریخ، زبان و قدرت را به شکلی ریشه‌ای واکاوی می‌کرد. اما همین استقلال فکری و نگاه انتقادی، از همان ابتدا او را در موقعیتی پرتنش با ساختار رسمی قدرت قرار داد؛ تنشی که بعد از انقلاب ۱۳۵۷ نه‌تنها حل نشد، بلکه عمیق‌تر شد.

پس از انقلاب، بسیاری از هنرمندان امیدوار بودند فضای تازه‌ای برای بیان و تجربه ایجاد شود. اما برای بیضایی، این دوره بیشتر با محدودیت، سوءظن و حذف تدریجی همراه بود. فیلم‌های او یا اجازه تولید نمی‌گرفتند، یا پس از ساخته‌شدن با توقیف، سانسور و نمایش محدود روبه‌رو می‌شدند. «مرگ یزدگرد»، «باشو غریبه کوچک» و «سگ‌کشی» هرکدام در زمان خود با موانع جدی مواجه شدند؛ نه به‌دلیل ضعف هنری، بلکه به‌دلیل نگاه متفاوت به قدرت، تاریخ و جامعه.

سانسور برای بیضایی صرفاً حذف چند دیالوگ یا صحنه نبود؛ بلکه «انکار یک جهان فکری» بود. آثار او اغلب به زن، اسطوره، خشونت تاریخی و سازوکار قدرت می‌پرداختند؛ موضوعاتی که با قرائت رسمی و ساده‌سازی‌شده از فرهنگ و تاریخ سازگار نبودند. نتیجه این شد که بسیاری از نمایشنامه‌هایش سال‌ها اجازه اجرا پیدا نکردند و پروژه‌های سینمایی‌اش در مرحله فیلمنامه متوقف ماندند.

دانشگاه؛ اخراج خاموش اسطوره

یکی از نقاط عطف مهم در مسیر مهاجرت بیضایی، کنار گذاشته‌شدن او از دانشگاه تهران بود. او سال‌ها استاد تئاتر بود و شاگردان بسیاری تربیت کرد، اما بدون توضیحی روشن و رسمی، امکان تدریس از او گرفته شد. این اتفاق، برای هنرمندی که آموزش و انتقال دانش را بخشی از هویت خود می‌دانست، ضربه‌ای عمیق بود. بیضایی نه فقط از صحنه و پرده سینما، بلکه از کلاس درس هم حذف شد.

مهاجرت؛ انتخاب یا اجبار؟

دهه ۱۳۸۰ برای بیضایی، دهه انتظار و سکوت اجباری بود. پروژه‌ها یکی پس از دیگری متوقف می‌شدند و امکان کار منظم وجود نداشت. در کشوری که هنرمند برای ساخت هر اثر باید از فیلتر‌های متعدد عبور کند، بیضایی حاضر نبود جهان فکری‌اش را کوچک، بی‌خطر یا بی‌مسئله کند. او نه سازش کرد و نه مهاجرت فوری را برگزید؛ بلکه سال‌ها ماند و صبر کرد.

در نهایت، در سال ۱۳۸۹، بهرام بیضایی ایران را ترک کرد و به آمریکا رفت؛ جایی که امکان تدریس و کار تئاتری برایش فراهم شد. این مهاجرت، بیش از آن‌که یک «انتخاب آزاد» باشد، نتیجه بسته‌شدن همه راه‌ها در داخل ایران بود. وقتی فیلم نمی‌توانی بسازی، نمایشنامه‌ات اجرا نمی‌شود و اجازه تدریس هم نداری، ماندن دیگر معنای حرفه‌ای ندارد.

رفتن بیضایی فقط رفتن یک فرد نبود؛ حذف یک جریان فکری کامل بود. او می‌توانست همچنان آموزگار نسل‌های تازه، منتقد قدرت و روایت‌گر تاریخ از زاویه‌ای متفاوت باشد. مهاجرت او نشانه‌ای روشن از این واقعیت است که در ایران، گاه به‌جای تحمل صدا‌های مستقل، ساده‌ترین راه انتخاب می‌شود: حذف آرام و بی‌سروصدا. داستان او، داستان بسیاری از هنرمندان مستقل در ایران است: سانسور، بی‌ثباتی، حذف نهادی و در نهایت، مهاجرت.

خبر های مرتبط
خبر های مرتبط
برچسب ها: بهرام بیضایی
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۳
رضا
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۲:۱۶ - ۱۴۰۴/۱۰/۰۶
0
4
سیستم جاذب چاپلوسان بله قربان گویی شده که حاضرند بخاطر گفتن بله قربان حتی ناموسشونو کف دستشون بذارن
انتظار دارین بیضایی و شجریان و سایرین اینجا دوام بیارن؟؟؟
قدیری ها پدر و پسر از پوتین تشکر کردن
از روسهایی تشکر کردن که همیشه تشنه خون ایرانی بودن ...
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۲:۱۷ - ۱۴۰۴/۱۰/۰۶
0
4
برگرده ایران که چیکار کند؟ مثل مهرجویی او‌را به قتل برسانند با از رسایی فحش بخورد و آخوند آقا تهرانی اورا تهدید کند
سید حامد
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۲:۵۰ - ۱۴۰۴/۱۰/۰۶
0
5
,او برای اینجا بسیار زیاد بود و ما قدر ناشناس بودیم و هستیم
نظرات شما