تاریخچه حوزههای علمیه از دوران صفویه تا قاجاریه| از روحانیون درباری تا علمای مقاوم در برابر استبداد

رویداد ۲۴| روح انگیز درّی: حوزههای علمیه ایران از دوره صفویه تا قاجاریه شاهد تحولات زیادی بودند. در دوره صفویه، حوزههای علمیه به مرکزیت اصفهان و دیگر شهرها توسعه یافتند، اما در دورانهای بعدی به دلیل تغییرات سیاسی و نظامی، وضعیت این حوزهها دچار تغییراتی شد. باوجود این، روحانیت و حوزههای علمیه همیشه نقش مهمی در ساختار دینی، اجتماعی، و البته سیاسی ایران ایفا کردهاند. این نقش در دورههای مختلف به دلیل وضعیت کلی کشور و میزان حمایت حکومت مرکزی از حوزههای علمیه و مساله میزان استقلال حوزههای علمیه از حکومت مرکزی متفاوت بوده است.
۱. دوران صفویه؛ عصر شکوفایی حوزههای علمیه
قبل از دوره صفویان حوزههای علمی در مراکز شیعه نشین ایران از جمله قم و ری و کاشان و برخی از شهرهای خراسان دایر بود، اما اوج گسترش و رونق آن از این دوره (صفویه) در ایران آغاز شده است.
در دوران صفویه، شاهان صفوی به منظور تقویت مذهب شیعه و مقابله با تهدیدات مذهبی از سوی رقبای سنی، حوزههای علمیه را مورد حمایت قرار دادند و حتی به تأسیس مدارس دینی در سراسر کشور پرداختند؛ بنابراین در ان دوران یکی از مهمترین تحولات در تاریخ حوزههای علمیه اتفاق افتاد.
در زمانی که نجف، کربلا، و مشهد به مراکز مهم علمی و دینی تبدیل شده بودند، شاه عباس اول با توجه به مطالبه و نیاز به تقویت ایدئولوژی شیعی در ایران، تلاش کرد تا حوزههای علمیه را در کشور توسعه دهد.
حوزههای علمیه در ایران به عنوان مراکز علمی و دینی مهم در این دوران شکل گرفتند و مراکز علمیه در اصفهان، قزوین، و دیگر شهرها توسعه یافتند و علمای برجستهای مانند ملاصدرا، شیخ بهایی و علامه مجلسی به فعالیت پرداختند.
هر یک از علمای بزرگ مثل شیخ بهایی که بعنوان شیخ الاسلام در شهرهایی مثل مشهد حضور داشتند به امر تدریس و ترویج نیز اشتغال داشتند، ملا صدرای شیرازی در تبعید به تشکیل حوزه علمیه اقدام نموده و شاگردان برجستهای، چون فیض کاشانی و فیاض لاهیجی و بسیاری از بزرگان دیگر را تربیت نمود. آنها نیز با الهام از اندیشه صدرا هر یک به تاسیس حوزه دیگری پرداختند.
در شهر قم که یکی از مراکز مهم شیعه بوده است مدارس متعددی تاسیس شد و دانشجویان از شهرهای مختلف در این شهر مشغول تحصیل علوم مختلف خصوصاً فقه و حدیث بودند. این روند گسترشی تا اواخر دوره صفوی با حمایت علمای بزرگی، چون مجلسی و دیگران استمرار داشت.
۲. دوران افشاریه؛ افول حوزههای علمیه زیر سایه حکومت مرکزی
در دوران افشاریه، وضعیت حوزههای علمیه تحت تأثیر مشکلات سیاسی و نظامی قرار گرفت. اگرچه این دوران نیز خالی از فعالیت علمای بزرگ نیست، اما نادر شاه افشار به دلیل تمرکز بر جنگها و تسلط بر سرزمینهای مختلف، توجه کمتری به مسائل دینی و حوزههای علمیه داشت.
هر اندازه صفویان با حمایت رسمی از مذهب شیعه، باعث رشد و بالندگی این نهاد دینی شدند، بعد از این دوران هجوم افغانها به اصفهان و ستیز آنها با اهل شیعه، باعث ضعف نهاد دینی شد. نادرشاه افشار هم پس از تاجگذاری، نهتنها مذهب شیعه را مورد حمایت رسمی حکومت قرار نداد، بلکه با ایدههایی که داشت آن را در حدّ یک فرقه تنزل داد و بیشتر به مسائل سیاسی و نظامی پرداخت.
وجود شاخصهایی، چون حضور کمرنگ علمای شیعه در ساختار حکومت و به حاشیه رانده شدن آنها، تنزل مقام و وظایف متولیان امور دینی، محدود شدن فعالیتهای آموزشی علمای شیعه، ضبط اوقاف و محدودیت شدید منابع مالی علمای شیعه و مهاجرت آنها به سرزمینهای مجاور، از تعامل حداقلی نادرشاه با شیعیان و علمای شیعه حکایت میکند.
تاکید و تمرکز نادرشاه بر تقویت حکومت مرکزی باعث شد تا او سلطه زیادی بر روی حوزههای علمیه داشته باشد و این مساله حوزهها را در مسیر تبعیت از حکومت قرار میداد. به نظر میرسد نادرشاه بعضا برای تثبیت این رویه خود روحانیونی را به مناصب دولتی مهم قرار میداد تا هم در جهت حمایت از او حرکت کنند و هم از طریق آنها تسلط کافی بر نهادهای حوزه علمیه داشته باشد. از این منظر در این دوران حوزه علمیه استقلال دوران صفویه را ندارند.
نکته مهم دیگر درباره این دوران این است که حوزههای علمیه همچنان تدریس علوم دینی مانند فقه و اصول فقه تفسیر قرآن و کلام را در دستورکار داشتند، اما در زمینههای جدید کمتر فعالیت میکردند. در این دوران نیز شیخ بهایی و ملاصدرا همچون دوران صفویه فعال بودند.
۳. دوران زندیه؛ تدریس علوم غیرفقهی در حوزههای علمیه
حوزههای علمیه در دوره زندیه از نظر وابستگی به حکومت وضعیتی مشابه دوران افشاریه داشت با این تفاوت که زندیه با ایجاد آرامش نسبی در ایران توانست برخی تحولات اجتماعی و فرهنگی را رقم بزند و به همین دلیل حوزههای علمیه در قیاس با دوران افشاریه رشد و شکوفایی بیشتری دارند در عین حال همچنان به شکلی کماهمیتتر از دوران صفویه فعالیت میکردند.
آیت الله محمدباقر مجلسی از مهمترین روحانیون و چهرههای مهم در حوزه علمیه در این دوران است که در شیراز زندگی میکرد. به طور کلی شیراز در این دوران در زمینه فعالیت حوزههای علمیه نوعی مرکزیت علمی داشت و کریمخان زند نیز توجه ویژه در راستای حمایت از حوزههای علمیه شیراز و اصفهان داشت.
نکته مهم دیگر درباره فعالیت حوزههای علمیه در دوران زندیه آموزشهای غیرفقهی حوزهها در این دوران است به این معنی که در دوارن زندیه علاوه بر مسائل فقهی تدریس علوم انسانی مانند حدیث و تاریخ فلسفه نیز انجام میشده است.
۴. دوران قاجاریه؛ نقش آفرینی حوزههای علمیه در رخدادهای سیاسی
دوران قاجاریه یکی از دورههای حساس در تاریخ حوزههای علمیه ایران بود. در این دوره، حوزههای علمیه تحت تأثیر تحولات سیاسی و اجتماعی مختلف قرار گرفتند. یکی از مهمترین رخدادها در این دوره، قیامهای علمای شیعه علیه سلطنت قاجاریه و سیاستهای استبدادی شاهان این دوره بود.
عصر قاجار را از جهتی عصر امتیازات مینامند و در زمان ناصرالدین شاه اوج اعطای امتیازات به بیگانگان مشاهده میشود. طبیعی است که علمای شیعه و حوزههای علمیه نسبت به این اقدامات عکس العمل نشان خواهند داد و این دوره بیش از همه حوزه سامرا، تهران و اصفهان در عرصه سیاست وارد میشود. به ویژه اینکه در اختناق عصر ناصری جز طبقه روحانیت کسی جرأت در افتادن با استبداد شاهی را ندارد.
نوشته یک سیاح خارجی آن روزگار میتواند در روشنگری این موضع مفید باشد: «در ایران ... تنها نیرویی که در مقابل قدرت اسمی مطلقه شاه وجود داشت، نفوذ کلمه و قدرت معنوی روحانیون و ملاها بود. ما از اولین روزهای اقامت خود در ایران به این قدرت و نفوذ کلام پی بردیم. درست است که شاه به ظاهر مطلق العنان بود و هر کاری میخواست میکرد؛ اما آنچه مردم واقعا به آن اعتقاد داشتند و عمل میکردند دستورهایی بود که از طرف روحانیون و ملاها صادر میشد» سرجان ملکم هم مدتی قبل از این مینویسد: «اعاظم این طایفه به حدی محترمند که از سلاطین کمتر بیم دارند و ... پادشاه را یارای آن نیست که رد احکام ایشان کند»
علمای بزرگی همچون آیتالله شیخ مرتضی انصاری، آیتالله بهبهانی، و آیتالله محمد حسن نجفی در این دوره ظهور کردند و نقش مهمی در تحولات سیاسی و اجتماعی داشتند. در اواخر این دوره، با رشد نهضتهای اصلاحطلبانه و تحولات اجتماعی، حوزههای علمیه ایران به عنوان نهادهایی قدرتمندتر و فعالتر در عرصه اجتماعی و سیاسی تبدیل شدند.
علاوه بر حوزه سامرا و اصفهان و تهران باید از حوزه نجف و فارغ التحصیلان این حوزه نیز غافل نشد. چه اینکه اغلب افراد موثر در حوزههای سه گانه مذکور در استعمارستیزی و استبدادزدایی در نجف تحصیل کردهاند و سلسله جنبان نهضتهای بیداری مشرق زمین یعنی سید جمال الدین اسدآبادی نیز از طلاب حوزه نجف در این دوران است.
پیریزی حوزه علمیه تهران از زمان پایتخت شدن تهران و از دوران پادشاهی آقا محمدخان قاجار آغار گردید. حوزه تهران را باید حلقه واسط میان حوزههای بزرگ و اصلی آن عصر مانند نجف، کربلا، اصفهان و نیز حوزههای فرعی شهرستانهای ایران دانست.



خرافه پرستی در ایران .
طبق معمول باز بی تحقیق یه مطلبی رو منتشر کردید چرا که اگر ما قائل به ابداع شیعه توسط صفویه در ایران باشیم احیاء آن هم پس از فروپاشی صفویه و اعلام انحلال شیعه پس از صلح نادر با عثمانی توسط نادر مجدداً توسط قاجاریه صورت پذیرفت و اساساً شعار قاجاریه به خصوص آقامحمدخان و فتحعلیشاه احیاء مجدد و تقویت مذهب شیعه و زنده نگه داشتن نام اهل بیت رسول الله در ایران بود و اگر شما یک تحقیق مختصری می کردید می دیدید که پدر بزرگ خود آقامحمدخان یعنی فتحعلی خان قاجار معروف به حاج فتحعلی بیک که از طرف شاه سلطان حسین صفوی والی ایالت قومس با مرکزیت دامغان بود در این شهر یک حوزه علمیه تاسیس کرد و خود نیز در واقع یک روحانی جلیل القدری بود که البته انگلیس خبیث که همیشه در صدد سیاه نمایی چهره قاجاریه به خاطر ممانعت از نفوذ ایشان در ایران و مانعیت تجزیه ایران توسط قاجاریه بودند هیچگاه اسمی از جد شاهان قاجار به میان نمی آورد و جالب اینکه حتی مورخین ما هم حسب ظاهر از این موضوع اطلاعی ندارند و به آن نمی پردازند لذا اتفاقاً در دوره قاجاریه شاهان قاجار با ارادت خاصی که به امر دین و علمای آن داشتند علما را صاحب نظر در امورات مهم مملکتی می دانستند و البته این امر اشتباهی بود که باعث شد زحمات قاجاریه به باد فراموشی سپرده شد و آن زمان هم میشد مثلاً تا شاه وقت مثلاً ناصرالدین شاه یک قرارداد با اروپائیان جهت توسعه کشاورزی و صنعت و راه و ساختمان تنظیم و تصویب میکرد یک انگ استعماری می زدند و شاه را مجبور به لغو آن می کردند مانند قراردادهای جامع رویتر و تالبوت و رژی و امثال آن که قرار بود طی آنها آن افراد ایران را در تمام زمینه های صنعت وراه و ساختمان و کشاورزی و معدن و راه آهن و دانشگاه توسعه دهند که این مهم میسر نشد تا اینکه با روی کار آوردن رضاخان توسط انگلیسی ها او که واقف به این مسئله بود که تنها بازدارنده چرخ توسعه کشور علما و مذهبیون هستند در بدو امر با تعطیلی حوزه های علمیه و مراکز دینی مثلاًدرصدد ایجاد مدرنیته یک شبه در ایران بر آمد که بگذریم عملاً ایران را مستعمره انگلیس کرد ولی همین ۴ تا عمران به جا مانده از انگلیسی ها که برای خودشان دایر کرده بودند مثل راه آهن امروز شده نماد ایران پرستی رضاخان و به همین خاطر نسبت به قاجاریه یک رجحان ظاهری برخی آن را حساب می کنند بگذریم که تمام ایجاد یک کشور متحد و منسجم و برقراری نظام اداری و سیاسی مشخص و ابنیه و عمران و دانشگاه و تاسیس وزارتخانه ها و از همه مهمتر مجلس و به خصوص جاده های شوسه در زمان قاجاریه به خصوص ناصرالدین شاه اتفاق افتاده بود ولی رضا خان آن را کمی سرعت بخشید چون مزاحمانی به نام علما و مذهبیون را به زعم خود از سر راه برداشته بود کاری که شاهان قاجاریه از بابت التزام به تقویت دین و مذهب شیعه از آن اجتناب می کردند و البته امروز اینگونه سخیف و بی مطالعه توسط مردم و مغرضان حتی متاسفانه خود همین علمای دینی مورد نقد و انتقاد قرار می گیرند.