مناقشه بر سر بیانیه جبهه اصلاحات؛ اصولگرایان خشمگین، اصلاحطلبان مردد | آشتی ملی یا رویاپردازی سیاسی؟

رویداد۲۴| بیانیه اخیر جبهه اصلاحات ایران با عنوان «آشتی ملی؛ فرصتی طلایی برای تغییر و بازگشت به مردم» واکنشهای گستردهای را در داخل و خارج از جریان اصلاحات برانگیخته است. اصولگرایان با عصبانیت و به تندی نسبت به آن انتقاد میکنند، اما اصلاحطلبان ضمن بیان برخی نقدها، استقبال چندانی آن نکردهاند! چنان که به نظر میرسد، این بیانیه بیش از آنکه جایگاه جبهه اصلاحات را تقویت کند، بازتابی از فقدان درک واقعبینانه از شرایط کشور و وضعیت کنونی ایران است.
جبهه اصلاحات ایران: تنها راه نجات کشور، تغییر و بازگشت به مردم است
جبهه اصلاحات ایران در بیانیه مورد اشاره «آشتی ملی و بازگشت به مردم» را تنها راه برونرفت از بحرانهای کنونی کشور دانسته و تأکید کرده که بدون اصلاحات ساختاری، این مسیر به «نمایشی سیاسی» تقلیل خواهد یافت.
در این بیانیه با اشاره به پیامدهای جنگ اخیر با اسرائیل و خطر فعالسازی «مکانیزم ماشه» از سوی اروپا آمده است: «تداوم وضع موجود هزینههای سنگینی بر ملت تحمیل خواهد کرد و تنها انتخاب شجاعانه، اصلاح حکمرانی و بازگشت به اصل حاکمیت مردم است.»
اصلاح طلبان در بیانیه سه سناریو تداوم وضع موجود با آیندهای مبهم، مذاکره تاکتیکی و خرید زما و آشتی ملی، اصلاح ساختار و برگزاری انتخابات آزاد را ترسیم و گزینه سوم را «فرصتی طلایی برای نجات کشور» معرفی میکنند.
جبهه اصلاحات در ادامه این بیانیه یازده اقدام فوری را پیشنهاد کرده است، از جمله: عفو عمومی و آزادی زندانیان سیاسی، رفع محدودیتها برای رهبران و چهرههای اصلاحطلب، بازگرداندن نیروهای نظامی به پادگانها و خروج آنها از سیاست و اقتصاد، انحلال نهادهای موازی و پایان دادن به چندگانگی تصمیمگیری، اصلاح سیاست خارجی با هدف رفع تحریمها، مذاکره مستقیم با آمریکا و تعامل با همسایگان، بازنگری در قوانین تبعیضآمیز علیه زنان، آزادی رسانهها و پایان سانسور، اصلاح اقتصاد برای مهار الیگارشی و ایجاد فرصتهای برابر.
نویسندگان این بیانیه همچنین تأکید میکند: «اکنون یک فرصت طلایی تغییر پیشروی ملت و حاکمیت قرار دارد. بیاعتنایی به ضرورت اصلاحات، کشور را به سمت فروپاشی تدریجی سوق خواهد داد.»
عصبانیت و حمله آشکار اصولگرایان
فعالان سیاسی اصولگرا و رسانههای آن جریان، لحن و محتوای بیانیه اخیر را نشانهای از رادیکالیسم و فاصله گرفتن از امنیت ملی و منافع کشور تعبیر کردند. مهدی محمدی، مشاور رئیس مجلس در توییت نوشت: «بیانیه جبهه اصلاحات در مقطعی که دشمن در پی ایجاد شکاف و تنش داخلی، تقلیل همه گزینهها به تسلیم و سپس ضربه نظامی است، خیانتی تاریخی و در حکم بیانیه ارتش رژیم اسراییل است. مرز بندی با این بیانیه، یک شاخص اساسی در تعریف مناسبات است. در این باره تفصیلا خواهم نوشت.»
سعید آجرلو، فعال سیاسی اصولگرا و از چهرههای نزدیک به قالیباف نیز نوشت که بیانیه شبیه «نامه جام زهر مجلس ششم» است و بخشهایی از آن، به ویژه در حوزه سیاست خارجی، «رمانتیک، سادهانگارانه و شورشی علیه اصول انقلاب اسلامی و امنیت ملی» است. روزنامه کیهان نیز امروز در تحلیلی مشابه، بیانیه را «نشانه سردرگمی و عدم واقعبینی» و اقدامی که میتواند انسجام داخلی را تضعیف کند، ارزیابی کرده است.
روزنامه خراسان نیز در نقدی تند نوشته: «بیانیه اخیر جبهه اصلاحات با عنوان «آشتی ملی؛ فرصتی طلایی برای تغییر و بازگشت به مردم» بیش از آن که نشانهای از بلوغ سیاسی باشد، بازتابی از سردرگمی عمیق و نوعی رادیکالیسم ناهمخوان با شرایط امروز کشور است. در شرایطی که دولت پزشکیان بهعنوان یک دولت اصلاحطلب توانسته است با سایر نهادهای حاکمیتی وارد تعامل سازنده شود و حتی صدای بخشی از بدنه اصلاحات نیز در بیانیه اخیر ۱۹۱ نفر از دانشگاهیان بر همدلی، انسجام و تقویت همبستگی ملی تأکید کرده، انتشار چنین بیانیهای از سوی جبهه اصلاحات نه تنها غیرمنتظره، بلکه بهلحاظ راهبردی زیانبار است. در واقع، جبهه اصلاحات با این متن عملاً در برابر «بیانیه روزنهگشا» ایستاده و به جای همافزایی، نوعی رقابت منفی و مخالفت علنی با جریان همدلانهای را پیش گرفته که از درون خود اردوگاه اصلاحطلبی برخاسته است.»
این روزنامه اصولگرا در پایان نوشته: «نکته عجیب آن است که این بیانیه به نام «جبهه اصلاحات» منتشر شده، اما چهرههایی، چون عارف، پزشکیان، هادی خامنهای، عطریانفر یا قوچانی در چنین بیانیهای دیده نمیشود. ادبیات آن بهمراتب نزدیکتر به جریان رادیکالی، چون تاجزاده و حلقه پیرامون اوست. از اینرو ضروری است بزرگان اصلاحات نسبت خود را با این متن روشن کنند؛ زیرا سکوت در برابر چنین رویکردی میتواند تمامیت این جریان سیاسی را در موقعیت تعارض با امنیت ملی قرار دهد.»
سپهر خلجی، رئیس شورای اطلاع رسانی دولت رئیسی نیز با لحنی تند به این بیانیه تاخته و نوشته است: «بیانیه خیانتبار و دیکته شده جبهه اصلاحات در وسط میدان جنگ و فضاسازی برای تسلیم و ایجاد اختلال در دستگاه محاسباتی ملت، باید در امتداد بیانیههای ۱۸۰ فعال اقتصادی، عامل فتنه ۸۸ و پروژه تغییر پارادایم تحلیل شود. این زنجیره از مطالبات که ظاهرا در تحریریه ایران اینترنشنال تنظیم میشوند برای ایجاد فشار اجتماعی و تکمیل کار ناتمام و شکست خورده آمریکا و اسراییل قابل ارزیابی است.
از منظر دیگر این اتفاق «روی دیگر سکه» و نتیجه القائات یکسال اخیر در ضعیفنمایی از اقتدار نظام، بنبستنمایی در حل مشکلات کشور، تصویرسازی از ناکارآمدی و نمایش بههم ریختگی و بیبرنامگی در اداره امور کشور است.
در تحلیل چرایی سلسله عملیات بیانیهنویسان علیه امنیت ملی باید هر «دو روی سکه» مورد توجه قرار بگیرد.»
واکنش محتاطانه و پرسشبرانگیز اصلاحطلبان
این بیانیه، اما از سوی اصلاح طلبان هم با انتقاداتی مواجه شد. محمدرضا جلائیپور در کانال تلگرامی خود چندین پرسش اساسی مطرح کرده و از نویسندگان بیانیه خواسته که بازنگری کرده و درسآموختههای منطقه و جهان را در تحلیلهای خود لحاظ کنند. او میپرسد: آیا محتوای بیانیه پس از جنگ ۱۲ روزه و نسلکشی غزه تغییر کرده است؟ چرا بیانیه نسبت به تغییرات قدرت جهانی و ضرورت ائتلافسازی منطقهای بیتوجه است؟ آیا پیشنهاد تعلیق غنیسازی و توافق جامع با آمریکا، بدون لحاظ خطوط قرمز امنیت ملی، قابل تحقق و مسئولانه است؟ چرا اولویتدهی به رضایت طبقه متوسط و فرادستان اقتصادی، بدون توجه به تابآوری اقتصادی محرومترین شهروندان انجام شده است؟
جلائیپور همچنین بر ضرورت پرهیز از زبان ستیزهجویانه، تقویت توان دفاعی و استفاده از ظرفیت رقبا به عنوان بخشی از راه حل تاکید کرده است.
چشمانداز اصلاحات و سرمایه اجتماعی
این بیانیه با بیانیه اخیر ۱۹۱ نفر یا رویکرد طیف روزنهگشا تفاوت روشنی دارد، اما برای جلب نظر مردم و بازگرداندن سرمایه اجتماعی از دست رفته جریان اصلاحات کافی به نظر نمیرسد. بیاعتنایی روزنامههای اصلاحطلب در شماره امروز به این بیانیه و واکنشهای در فضای مجازی شاهد این مدعا است. کاربری در واکنش به این بیانیه نوشته است: «این حجم از تحجر و تکراری بودن در بیانیه اخیر جبهه اصلاحات واقعا کلافهکننده و اعجابآوره. انگار یه ترک ضبط شدهن که هی از نو میخونه و باز میخونه و باز میخونه و ... چقدر هم بدصدا!»
کاربر دیگری هم نوشت: «بیانیه جبهه اصلاحات ایران، رویاپردازی تمام عیار است. دلیل ناکامی و افول جبهه اصلاحات این است که رهبران قدیمی آن بازنشسته نمیشوند. خدا، همان خدای دهه نود میلادی است، اما دنیا، دنیای آن دهه نیست.»
امیر تنها، فعال فضای مجازی نوشت: «لحن بیانیه بسیار شل، ملتمسانه و از روی ضعف است. باید کمتر چکشی و محتوای کمتر سادهسازانهای داشت که اثری در جهت افزایش احتمال تغییر رویکردها و فضاسازی توسعهمحور بذاره و عملا اثرش معکوس نشه. لحن این بیانیه، با نظرات جبهه اصلاحات، قبل از جنگ ۱۲روزه و حمله نتانیاهو به سوریه جولانی، چه تفاوتی داشت؟! هیچ تفاوتی.
آیا ما در فضای شاد و نشاطآور و گل و بلبل هستیم و تنها مشکل ما تخاصم ما است؟! حتی نسلکشی و حمله به ایران حین مذاکره و بمباران سوریه جولانی کاملا تسلیم هم موجب به روزرسانی تحلیل و زبان نشده.
ما که داشتیم با آمریکا مذاکره میکردیم، چه تخاصمی کردیم با نتانیاهو و ترامپ؟ ترک تخاصم فرضی و ترک زبان تخاصمی و تقویت زبان توسعهمحور مطلوبه، اما در داخل و در برابر نظام هم باید از لحن زبان چکشی عبور کرد و توافق داخلی و توسعهمحور ساخت.»
این طور به نظر میرسد، ناکارآمدیهای گذشته، عدم تحقق وعدهها و تجربه شکست مذاکرات سیاسی و اقتصادی باعث شده که اعتماد عمومی نسبت به اصلاحات کاهش یافته و راهکارهایی مانند «آشتی ملی» یا «عفو عمومی» بدون پشتوانه عملی و برنامهریزی دقیق نتوانند جایگاه جبهه اصلاحات را به طور جدی تقویت کنند.
این وضعیت، اما چنان که برخی در جبهه اصولگرایی تصور میکنند به نفع آنها تمام نخواهد شد. عدم استقبال از بیانیه و رویکردهای اصلاحطلبان به معنای همراهی با اصولگرایان نیست و حتی نشان میدهد وضعیت رابطه دولت و ملت پیچیدهتر و آسیبپذیرتر از آن است که تصور میشود.
بیانیه، هشدار یا فرصت؟
بیانیه جبهه اصلاحات، اگرچه با هدف ارائه راهکار برای آشتی ملی و بازگشت به مردم منتشر شده، اما بیشتر شبیه یک رویاپردازی سیاسی است. همزمان پرسشهای جدی درباره استراتژی، واقعبینی، و انطباق آن با شرایط داخلی و منطقهای ایجاد کرده است؛ مثال اینکه بدون بازنگری راهبردی، تمرکز بر ایدههای کلی و آرزومندانه میتواند جایگاه جبهه اصلاحات را تقویت کند؟
روشن است که اصلاحات بدون بازاندیشی و ایجاد همگرایی داخلی، امکان تحقق اهداف خود را نخواهد داشت. اصلاحات مسئولانه نیازمند یک مسیر عملی، واقعبینانه و مبتنی بر مصالح ملی است؛ نسخههای رمانتیک و آرزومندانه، حتی اگر شعار جذابی داشته باشند، نمیتوانند بحران اعتماد و انسجام داخلی را حل کنند.



در الگوی دورانی تمام ساختارها وحاکمیت دگرگون انقلاب شکل وبعد از مدتی نارضایتی اجتماعی ومجددا شورش وانقلاب ومثل دایره مجددا انقلاب وسیکل بسته دایم تکرار میگردد در این الگو پیشرفت چندانی حاصل نمیشود مانند افغانستان ایران عراق سوریه
لذا اگر سنتگرایان اجازه تغییر داده وسنگ اندازی ولجاجت را کنار بگذارند میتوان شاهد پیشرفت وترقی باشیم