معرفی فیلم های رابرت ردفورد از بازیگران نسل طلایی سینمای جهان که درگذشت

رویداد۲۴ | مازیار وکیلی: درباره رابرت ردفورد چه میتوان نوشت؟ او از آن بازیگرانی بود که همیشه در سایه دیگران قرار گرفت. دهه هفتاد سینمای آمریکا انقدر ستاره داشت که جا برای ردفورد تنگ باشد. یک طرف ماجرا ستارههای قدیمیتری مانند مارلون براندو و پل نیومن بودند که در این دهه اوج دوبارهای را تجربه کردند و طرف دیگر جوانان بااستعداد مکتب اکتوروز استودیو مانند رابرت دنیرو آل پاچینو که با سبک بازی متفاوت و پراحساسشان جان دیگری به بازیگری بخشیدند. ردفورد در مهمترین فیلمهایش هم زیر سایه بزرگان بود. در تعقیب زیرسایه براندو، در بوچ کسدی و ساندنس کید و نیش زیر سایه نیومن و در همه مردان رئیس جمهور زیرسایه داستین هافمن.
این موضوع به قدری پررنگ بود که همه فراموش کردند ردفورد چه بازیگر خوبی است. یادشان رفت یک تنه بار فیلم سنگین و پیچیده بروبیکر را به دوش کشید و از فیلم متوسطی مانند پا برهنه در پارک یک فیلم قابل تحمل ساخت. یادشان رفته در همان دو فیلم مشهورش با نیومن یکی از اجزای مهم فیلم بود. بوچ کسیدی بدون ساندنس کید معنا نداشت و هری گاندورف بدون جانی هوکر.
شاید به خاطر همین نادیده گرفته شدنها بود که رابرت ردفورد فعالیت خود را گسترش داد. هم فیلم کارگردانی کرد، هم فعالیت سیاسی را در عرصه عمومی با قدرت دنبال کرد و از ترامپ و سیاستهای او انتقاد کرد و هم جشنواره ساندنس را تاسیس کرد که به مهمترین مکان برای معرفی فیلمهای مستقل تبدیل شد.

ردفورد تمام این کارها را کرد تا میراثش در زمینه سینما زیرسایه اقبال نه چندان بلندش در بازیگری قرار نگیرد. باید اعتراف کرد که او در نهایت موفق شد تبدیل به هنرمند چند منظورهای شود که دستاوردهایش بسیار بیشتر از شکستهایش بود. برخلاف استعدادهای ناب دیگر دهه هفتاد مانند جین هکمن و ریچارد دریفوس او فراموش نشد. بلکه خودش را تبدیل کرد به نماد آمریکاییهای روشنفکر و متفاوتی که سینما برایشان همه چیز نبود. او شمایل خودش را در جاهای مختلفی بازسازی کرد و این بزرگترین تفاوت ردفورد با سایر ستارگان هم نسلش بود.
بیشتر بخوانید: سث روگن کیست؟ | بازیگری که جوایز امی ۲۰۲۵ را درو کرد
شاید بهترین توصیف از شخصیت رابرت ردفورد را آرون سوروکین نویسنده فیلمنامه مشهور آمریکایی کرده باشد: «به دیدن رئیس جمهور در کاخ سفید رفتم و او از من پرسید آیا ردفورد در فیلم تازه شما بازی میکند؟ گفتم بله؛ و او گفت خوب است. چون ردفورد شخصیت انسانی خوبی دارد.» به بهانه درگذشت این ستاره بزرگ تاریخ سینما نگاهی انداختهایم به پنج فیلم برتر کارنامه کاری او.
بوچ کسیدی و ساندنس کید
شاید هیچ فیلم دیگری به اندازه بوچ کسیدی و ساندنس کید شمایل رابرت ردفورد را شکل نداده است. بازی در وسترنی با رگههای کمیک در کنار ستاره بزرگ دنیای سینما پل نیومن ردفورد را تبدیل به ستارهای کرد که سینما دوستان ستایشش میکنند. بوچ کسیدی و ساندنس کید برخلاف وسترنهای کلاسیک شخصیتهای قرص و محکم و مردانهای نداشت. قهرمانان این فیلم دو یاغی شوخ طبع به انتهای خط رسیده بودند که میدانستند کارشان در آمریکای در حال پوست اندازی تمام است.
شیمی بین نیومن و ردفورد در این فیلم به قدری جذاب است که تماشاگر نمیتواند بازیگر دیگری را به جز این دو نفر در نقشهای اصلی فیلم تصور کند. بیخیالی و کلبی مسلکی نیومن در کنار خامی و کم تجربگی ردفورد باعث شد فیلمی که فیلمنامه آن در اوقات بیکاری نویسنده آن ویلیام گلدمن نوشته شده بود به چیزی فراتر از حد تصور تبدیل شود. بوچ کسیدی و ساندنس کید چهار جایزه اُسکار برد، ژانر از نفس اُفتاده وسترن را احیا کرد و از رابرت ردفورد یک ستاره بزرگ ساخت. نکته جالب توجه درباره فیلم این است که در ابتدا قرار بود استیو مککوئین یکی دیگر از شمایلهای سینمای آمریکا نقش ساندنس کید را بازی کند. اما بر سر مسائل مالی با تهیه کنندگان به توافق نرسید تا قرعه بنام رابرت ردفورد جوان بیاُفتد تا با بازی در این فیلم ستاره شود.

نیش
زمانی که جرج روی هیل (کارگردان فیلم بوچ کسیدی و ساندنس کید) تصمیم گرفت تا یک فیلم درباره دو کلاهبردار بسیار معروف در دوران رکود اقتصادی بسازد چارهای جز انتخاب پل نیومن و رابرت ردفورد نداشت.
بوچ کسیدی و ساندنس کید به قدری جذاب بود و زوج نیومن-ردفورد آن قدر با هم جفت و جور بودند که روی هیل متقاعد شود که برای این فیلم هم باید سراغ این دو نفر برود. نتیجه کار عالی از کار درآمد. درک متقابل نیومن و ردفورد از یکدیگر در کنار فیلمنامه بسیار درخشان دیوید. اس. وارد از نیش فیلمی چند لایه و سرگرم کننده ساخت که تماشاگر هنگام تماشای آن خودش را بخشی از نقشه هری گاندورف و جانی هوکر احساس میکرد. نتیجه این کمدی زیرکانه که راجر ایبرت فقید (منتقد بزرگ فیلم) آن را شیکترین فیلم سال دانسته بود عالی بود.
فیلم اُسکارهای آن سال را درو کرد، کارنامه نیومن را بعد از پنج شکست تجاری احیا کرد و رابرت ردفورد را هم از شمایل روشنفکرانهاش بیرون کشید و نشان داد چقدر کمدی چقدر به آن شمایل باوقار و سطح بالا میآید. رابطه نیومن و ردفورد یک رابطه مرید و مرادی جذاب است. رابطهای که در آن نیومن در نقش اُستاد ردفورد به او راه و رسم کلاهبرداری از آدمهای پولدار را میآموزد.
همه مردان رئیس جمهور
واترگیت و رسوایی ناشی از آن تا ابد یک زخم بر پیکره جامعه آمریکا باقی میماند. گذاشتن دستگاه شنود در دفتر رقیب سیاسی توسط رئیس جمهور وقت به قدری برای آمریکا که همیشه به دموکراسی خود افتخار میکردند تکان دهنده بود که باعث سقوط دولت نیکسون و یک رسوایی عظیم شود.

نقش اصلی در افشای این رسوایی بزرگ را دو خبرنگا مشهور واشنگتن پست یعنی باب وودوارد و کارل برنستاین برعهده داشتند و خب طبیعی بود روشنفکری در جایگاه رابرت ردفورد ترغیب شود تا فیلمی درباره این دو نفر بسازد. او برای ساخت این فیلم سراغ کارگردانان بزرگی مانند الیا کازان و ویلیام فردکین رفت که هیچ کدام کارگردانی فیلم را قبول نکردند تا این که سرانجام آلن جی پاکولا دوست قدیمی ردفورد کارگردانی فیلم را برعهده گرفت. نتیجه کار عالی از کار درآمد.
همه مردان رئیس جمهور تبدیل به یکی از بهترین تریلرهای دهه هفتاد میلادی و فیلمی افشاگرانه شد که در کنار واترگیت سایر بنیانهای فکر آمریکایی را هم به چالش میکشد. فیلم برنده چهار جایزه اُسکار هم شد تا ثابت شود که ردفورد چه شَم خوبی در تشخیص سوژههای درجه یک برای تبدیل آنها به فیلم سینمایی دارد. بازی ردفورد در کنار داستین هافمن فراموش نشدنی است و هر دو در قالب خبرنگارانی پرشور که قدم در مسیری دشوار گذاشتهاند عالی ظاهر میشوند.
مردم معمولی
مردم معمولی اولین فیلم ردفورد در مقام کارگردان است. فیلمی بسیار موفق که توانست در یک رقابت نفس گیر در اُسکار آن سال گاو خشمگین مارتین اسکورسیزی و مرد فیل نما دیوید لینچ را شکست دهد. مردم معمولی درباره یک خانواده کلاسیک آمریکایی است که با از دست دادن یکی از فرزندانشان دچار چالشهای فراوانی شدهاند. مردم معمولی فیلم بدی نیست.
یک درام روان کاوانه پرجزئیات اسن که ردفورد آن را با اُستادی تمام کارگردانی کرده است. اما شاید اگر هر کس دیگر این فیلم را کارگردانی میکرد فیلم تا این اندازه مورد توجه قرار نمیگرفت. آکامی اُسکار ظاهراً بابت عدم توجه به بازیهای ردفورد دچار یک عذاب وجدان درونی بوده و حالا تصمیم گرفته بود آن عدم توجه را با تحویل گرفتن اولین فیلم این ستاره هالیوود در مقام کارگردان جبران کند. مردم معمولی برنده چند جایزه اُسکار از جمله اُسکار بهترین فیلم و بهترین کارگردان شد و زمینه را برای ادامه فعالیت ردفورد در مقام کارگردان مهیا کرد. هرچند باقی فیلمهای ردفورد کارگردان نتوانستند موفقیت مردم معمولی را تکرار کنند.
پیشنهاد بیشرمانه
پیشنهاد بیشرمانه فیلم چندان مهمی نیست، اما شخصیتی که رابرت ردفورد نقش آن را بازی میکند شخصیت بسیار مهمی است. ردفورد در این فیلم نقش جان گیج میلیونری سرشناس را بازی میکند که به یک زوج جوان پیشنهادی عجیب و کج خیالانه میدهد. پیشنهادی که بسیار بیشرمانه، اما به شدت وسوسه برانگیز است. فیلم آدرین لین فیلم ضعیفی است. اما منتقدان درباره کاراکتر جان گیج نوشتند که او نماد خود آمریکا است. آمریکایی که در آن سالها و با شکست شوروی احساس قدرت عجیبی میکرد و گمان میبرد هر کاری که بخواهد میتواند انجام دهد.
گیج در نهایت معصومانه از سر راه این زوج جوان کنار میرفت و فداکاری بزرگی انجام میداد تا تصویر باشکوه آمریکا در دهه نود میلادی خدشه دار نشود. بازی در نقش نمادین جان گیج بار دیگر نشان داد ردفورد چه بازیگر درجه یکی است. او در مواجهه با ستارگان نسل نو نه تنها کم نیاورد که با تکیه بر قدرت ستاره بودنش به آنها درس بازیگری داد. پیشنهاد بیشرمانه را میتوان یکی از آخرین فیلمهای واقعاً مهم ردفورد در مقام بازیگر دانست.


