از دانشگاه تا اینستاگرام؛ سقوط آزاد اندیشه در عصر شوآف | علوم انسانی را به سخره نگیرید

رویداد۲۴| مازیار وکیلی - این روزها اتفاقات عجیبی در فضای فکری و سیاسی ایران در حال رخ دادن است. برنامههای اینترنتی عامه پسندی مانند رُک و باضیا که قاعدتاً باید میزبان سلبریتیها و چهرههای مشهور ورزشی و هنری باشد میزبان اندیشمندان علوم انسانی هستند. حضور صادق زیبا کلام در برنامه رُک مجید واشقانی و کل کل او درباره چرایی وضع بد مردم ایران و حضور موسی غنی نژاد در برنامه باضیا و صحبت او درباره اوضاع اقتصادی ایران باعث شده تا در فضای مجازی شوخیهای پیرامون این موضوع شکل بگیرد و مردم مهمان بعدی امیرحسین قیاسی را بیژن عبدالکریمی یا احمد زیدآبادی بدانند. اما سوال این جاست که حضور اندیشمندان علوم انسانی در چنین برنامههایی طبیعی است؟ آیا شان و منزلت یک متخصص علوم انسانی این است که درباره موضوعات پیچیده علوم انسانی با یک سلبریتی که قطع به یقین دانش اندکی درباره موضوع مورد بحث دارد کل کل کند؟ و از همه مهمتر آیا حضور این اندیشمندان باعث تقلیل مفاهیم علوم انسانی به موضوعات سخیف نمیشود؟ شاید اگر این اندیشمندان به عواقب کارهای خود فکر میکردند هیچ وقت حاضر نمیشدند در هر برنامهای شرکت کنند و هر حرفی را به زبان بیاورند. چون نتیجه این رفتار به آشفتگی ذهنی تماشاگر میانجامد.
فضای مجازی و لزوم حضور مداوم جلوی دوربین
شاید مقصر اصلی حضور مدام متفکران جلوی دوربین شبکههای اجتماعی باشند. تا پیش از ظهور شبکههای اجتماعی مانند توئیتر، اینستاگرام، فیسبوک و تلگرام جایگاه یک متخصص در حوزه علوم انسانی مشخص بود. این متخصص یا در دانشگاهها مشغول تربیت شاگرد بود یا در حال پژوهش برای نوشتن مقاله و کتاب. اما ظهور شبکههای اجتماعی همه چیز را تغییر داد و شهوت دیده شدن به هر شکلی گریبان اساتید علوم انسانی را گرفت. حالا هر پیج مربوط یا نامربوطی را که باز میکردی چهره این اساتید را میدیدی که یا درباره لزوم دموکراسی حرف میزدند یا با رقیب سیاسی خود درباره نحوه مواجهه با غرب مناظره میکردند. این حضور مداوم مقابل دوربین نتیجهای جز مبتذل شدن مفاهیم پیچیده علوم انسانی نداشت. مردمی که اکثراً هیچ مطالعه و به دنبال آن شناختی از مباحث مطرح شده در این مناظرات نداشتند دچار اعوجاج فکری شدند و نتیجه این اعوجاج هم شکافهای سیاسی و اجتماعی است که بعید است بتوان آن را به این آسانی پر کرد.
اما مسئولیت به وجود آمدن چنین فضایی فقط اندیشمندان علوم انسانی نیستند. یک سر این ماجرا هم مردمی هستند که با دیدن چند مناظره و گوش دادن به یکی دو پادکست خود را متخصص حوزههایی مانند سیاست و اقتصاد میدانند و با هر اظهار نظر مربوط یا نامربوطی شرایط کشور را بغرنج میکنند؛ بنابراین میتوان دلیل دیگری را هم برای به وجود آمدن چنین فضای پرهرج و مرجی ذکر کرد و آن خود مردم هستند. مردمی که ولع خاصی برای پیگیری فضای مجازی دارند و پیجهای سرگرمی را در کنار سخنان متخصصان علوم انسانی هم زمان نگاه میکنند و باعث میشوند اساتید این حوزه هم ترغیب به حضور در چنین فضایی شوند. نتیجه این اقدام همانطور که ذکر آن رفت اظهارات بی پایه و اساسی است که فضای جامعه را به شدت متشنج میکند. شاید اگر مردم ایران میدانستند برای اظهار نظر در یک شاخه از علوم انسانی چه رنج و مرارتی باید کشید انقدر راحت این فضا را مبتذل نمیکردند و باعث به وجود آمدن این فضای آشفته نمیشدند.
برای چند لایک بیشتر
شاید برای خوانندگان این سوال پیش بیاید برنامههای اینترنتی که با دعوت از سلبریتیها مشتریان خود را دارند. پس چرا با دعوت از کارشناسان حوزه علوم انسانی تلاش میکنند آنها را هم درگیر برنامههای خود کنند؟ حقیقت امر این است که در سالهای اخیر وضعیت اقتصادی و سیاسی مردم ایران به قدری پیچیده شده که همه به دنبال راه حل و راهکارهایی برای برون رفت از این وضع میگردند. این فشار بالای سیاسی و اقتصادی هم باعث شده که دیگر صحبتهای تکراری سلبریتیها جذابیتی برای مردم نداشته باشد. به همین خاطر هم برنامههای عامه پسند اینترنتی که به دنبال لایک و فالوئر هستند از این فشارهای فزاینده برای جلب مخاطب استفاده میکنند و با دعوت از چهرههای مشهور و متخصص علوم انسانی تلاش میکنند لایک و فالوئر بیشتری بگیرند. والا مشخص است که نه مجید واشقانی و نه علی ضیا صلاحیت لازم برای گفتوگو با صادق زیبا کلام و موسی غنی نژاد را ندارند، اما چه میشود کرد که دیده شدن به هر قیمتی سکه رایج روزگار ما شده است.
آیا این حضور مداوم اندیشمندان علوم انسانی نتیجهای هم در بر داشته است؟
پاسخ به این سوال خیر است. چرا که نگاهی به وقایع چند سال اخیری که در ایران اتفاق اُفتاده و روندی که جامعه طی میکند نشان داده نه تنها صحبتهای این اندیشمندان تاثیری در بهبود اوضاع نداشته بلکه شرایط را وخیمتر هم کرده است. این موضوع میتواند چند دلیل داشته باشد. دلیل اول آن بدون شک این است که گوش شنوایی برای شنیدن این توصیهها وجود ندارد والا همه صحبتهای گفته شده و همه راهکارها ارائه شده است و نتیجه آن پیچیدهتر شدن اوضاع بوده است. اما موضوع دیگری که اندیشمندان در نظر نمیگیرند این است که حوزه عمومی محل این منازعات نیست. شما هیچ گاه نمیبینید که نوآم چامسکی، اسلاوی ژیژک و فرید زکریا حضوری دائم مقابل دوربینها داشته باشند. جای چنین افرادی نه جلوی دوربین که در دانشگاهها است تا با تربیت شاگردان و مدیران توانمند بتوانند تاثیر متفاوتی بر روی جامعه بگذارند. اما در ایران اساتید ما با رها کردن دانشگاهها تبدیل به سلبریتیهایی شدهاند که حضورشان هیچ نفعی برای بهبود وضعیت جامعه ایران ندارد.



چقدر چرا وپرت میخوای به اذهان مردم بدید
یه شومن که اتفاقا دنبال دیده شدن
پس بهترین جا براش همین برنامه های عامه پسند
در دانشگاه های معتبر مثل هاروارددر حدود کارشناسی سطح ریاضیات فاصله ای با سطح مهندسی داشته باشه و علاوه بر آن فلسفه تخصصی هم باید پاس کنند.
در حالیکه در ایران دکتری علوم انسانی به اندازه دیپلم ریاضی ، ریاضیات نمیدونه و فلسفه رو هم فقط پاس کرده .
دکتری وارداتی علوم انسانی تازه اگه از دانشگاه معتبری باشه چون در اجتماع با اقتصاد و ف هنگ متفاوته عملا کارایی نداره بلکه بیشتر وقت ها خلاف منافع حرکت می کنه ، چون علوم انسانی برای هر مملکتی یونیک هست و وارداتی اون مچ نمیشه