از مجلس تا بابک زنجانی؛ راز حملات هماهنگ به حسن روحانی چیست؟

رویداد۲۴| تب حمله به حسن روحانی زیر سایه طیف تندرو آنقدر داغ شده که بابک زنجانی، سرمایهدار و البته متهم نفتی سابق هم خواسته از این قافله جا نماند. او با انتشار عکسی از حسن روحانی توییت کرده «این آرزو را با خود به گور خواهند برد. ایران را از ناتوانی و مدیران بی صلاحیت پاک خواهیم کرد. ایران زمین نیازمند نیروی جوان، باسواد و کارآمد است، نه دارندگان مدرکهای تقلبی و بیپشتوانه». زنجانی که گویی اصلا متوجه جایگاه و سابقه خود نیست در ادامه نوشته: «این پند را هرگز فراموش نکنیم: اسلحهای که در لحظه نبرد گیر کرد بار دیگر آن را بر کمر بستید، مستحق مرگ خواهید بود».

جدا از اینکه بابک زنجانی با آن سوابق روشن و پرونده فساد اقتصادی که هنوز هم محل بحث است چطور خود را در مقام حمله به رئیس جمهور سابق میبیند، بحث مفصلی است، اما مهمتر از آن بررسی چرایی موج حملات اخیر به روحانی و تبعات آن است.
این موج را برخی از نمایندگان رادیکال در مجلس شورای اسلامی به راه انداختند. مثلا حمید رسایی با ادعاهایی ماجرای قدیمی مرگ فرزند حسن روحانی را مطرح و به نوعی او را متهم به قتل فرزندش کرد، یا طرح موضوع تکراری مدرک تحصیلی حسن روحانی و ...؛ این خط را البته رسانههای اصولگرا از روزنامه فرهیختگان گرفته تا دیگران هم ادامه دادند و نهایتا کار به اینجا رسید که بابک زنجانی هم علیه روحانی توییت کند.
این رویه، اما از آنجایی قابل تامل است که حسن روحانی این روزها نقشی در مدیریت اجرایی کشور ندارد و این همه هجمه به وی طبیعی به نظر نمیرسد مگر آنکه آقایان اصولگرا که بعد از هر اظهارنظر روحانی فعال میشوند، نگرانی خاصی داشته باشند. برخی معتقدند که حسن روحانی در ماههای اخیر درحالی ریبرندیگ است و احتمالا طیف رادیکال نگران هستند که وی در این پروژه موفق باشد و میان افکار عمومی جایی باز کند. ضمن اینکه احتمالا از افزایش اظهارنظرهای روحانی و آنچه میگوید هم نگرانیهایی دارند.
بعد از چرایی، اما تبعات ادامه این رویه و افزایش حملات به حسن روحانی قابل توجه است. عباس عبدی، تحلیلگر سیاسی اصطلاحطلب در یادداشت امروز خود در روزنامه اعتماد به خوبی این تبعات را شرح میدهد. او نوشته: «معنای ضمنی این ادعاها بیش از آنکه تعریضی علیه آن فرد باشد، علیه ساختار است. بیایید فرض کنیم که کسی ضد نظام و ساختار باشد و بخواهد آن را تخریب کامل کند و شواهدی را برای اثبات ادعای خود بیاورد. بهترین کار این است که فرد مجرمی را که جرم او برای همگان اثبات شده، پیدا کند و نشان دهد که او در مقامات بالای آن نظام حضور دارد بدون اینکه مجازات شود. هنگامی که عدالت یک سیستم تا این اندازه بیاعتبار شود، برای آن ساختار اعتباری باقی نمیماند.»
به عبارت دیگر ادامه این نوع هجمهها، چه گوینده بابک زنجانی باشد و چه یک نماینده تندرو و ۴ درصدی در مجلس، پیامدهای جدی دارد. نخست آنکه اصول انصاف و عدالت در فضای عمومی تضعیف میشود؛ وقتی کسی با سابقه فساد علیه دیگران موضع میگیرد، استاندارد نقد و عدالت سقوط میکند و اعتماد مردم به نهادهای قضایی و رسانهای آسیب میبیند.
دوم، چنین اتهامزنیهایی به سلاحی برای رقابت جناحی بدل میشود؛ نقد واقعی در سایه منافع سیاسی گم میشود و فضای عمومی دچار هیجانزدگی و جناحبندی شدید میشود.
سوم و مهمتر از همه همان است که عباس عبدی میگوید، اعتباری برای کل سیستم باقی نخواهد ماند.
واضح است که این موج جدید انتقاد به روحانی، به لحاظ اخلاقی و حقوقی مشروعیت ندارد. زنجانی خود فاقد اعتبار لازم است و حملات نمایندگان مجلس نیز بیش از آنکه نقد واقعی باشد، نوعی ابزار سیاسی برای تضعیف روحانی محسوب میشود. اگر این روند بدون پاسخ اصولی ادامه یابد، خطر آن بیشتر است: تضعیف شفافیت، عدالت و اخلاق سیاسی در ایران.



لاجرم آنکس که بـــــــــالاتر نشست *** استخوانش سخت تر خواهد شکست
اگر این شعر مولانا را در با توجه و کاربرد در جامعه تفسیر کنیم ، روشن خواهد شد که این مسئولین که از امور غفلت کرده و به تفرقه دامن می زنند حتی خیر خود را نمی دانند.
از این گذشته ، آقای روحانی در یک مورد می توان روشنگری کرده و طرف مقابل را خلع بهانه کند. مثلاً در مورد مدرک ایشان که از کشوری در اروپا اخذ شده ، در رشته ای که نیاز به تسلط زبانی بسیار دقیق و عمیق دارد ، ایشان را دعوت می کنم پنج دقیقه در مورد رساله دکترای خود به زبان آن دانشگاه ارشاد بفرمایند. اگر نه این مردم هستند که باید از هرگونه توجه به ایشان دوری کرده کشور را از خط تفرقه به کار باز گردانند.
اگر زحمت نوشتن را بخود بدهید ، یک دنیا ممنون و دعا گو خواهم بود