تاریخ انتشار: ۱۹:۴۵ - ۱۴ آبان ۱۳۹۶

قیام 13 آبان بر دوش جوانان آرمانگرا و شیفته امام خمینی(ره) بود

روز سیزدهم آبان 1357 روز اوج تظاهرات و مخالفت دانشآموزان و دانشجویان علیه رژیم پهلوی بود. در جنگ و گریز سربازان حکومت نظامی با دانشجویان و دانشآموزان که تا پاسی از شب ادامه داشت، چندین نفر شهید و زخمی شدند. دانشگاه تهران که از مدتی پیش به محل گردهمایی دانشجویان مخالف رژیم تبدیل شده بود، در این روز شاهد یکی از گستردهترین تجمعات دانشجویان بود.

رویداد۲۴-روز سیزدهم آبان 1357 روز اوج تظاهرات و مخالفت دانشآموزان و دانشجویان علیه رژیم پهلوی بود. در جنگ و گریز سربازان حکومت نظامی با دانشجویان و دانشآموزان که تا پاسی از شب ادامه داشت، چندین نفر شهید و زخمی شدند. دانشگاه تهران که از مدتی پیش به محل گردهمایی دانشجویان مخالف رژیم تبدیل شده بود، در این روز شاهد یکی از گستردهترین تجمعات دانشجویان بود.عده ای شعار میدادند، گروهی بحث و تبادل نظر میکردند و برخی نیز سخنرانی کرده یا اعلامیه می خواندند. از نخستین ساعات روز 13 آبان تعدادی از دانش آموزان معدود دبیرستانهایی که هنوز فعال بودند، مدارس را تعطیل کرده به سوی دانشگاه تهران تظاهرات کردند. آنها در سر راه خود دیگر دبیرستان ها را نیز تعطیل کردند. با افزایش جمعیت دانشآموزان، سربازان ارتش وارد عمل شدند و با شلیک تیر هوایی و انفجار گاز اشکآور به مقابله با دانشآموزان پرداختند و آنها را متفرق کردند. با شدت یافتن درگیری بین سربازان و دانش آموزان شعارهای «مرگ بر شاه» و «معلم به پا خیز محصلت کشته شد» از هر گوشه خیابان، به پا خاست.
در مسیر حرکت دانش آموزان به سوی دانشگاه، مردم نیز با آنها همراه شدند و پس از ورود به دانشگاه به تجمع دانشجویان پیوستند. دانشجویان سپس به مسجد دانشگاه رفتند و از طریق بلندگوی مسجد، شعارهای تندی علیه رژیم سر دادند. آنها که قصد داشتند از دانشگاه تا خانه آیتا... سید محمود طالقانی ـ که به تازگی از زندان آزاد شده بود ـ تظاهرات کنند، هنگام خروج از دانشگاه با مأموران حکومت نظامی روبه رو شدند. صدای تیراندازی و انفجار گاز اشک آور، جمعیت را پراکنده کرد. عده ای به داخل دانشگاه بازگشتند و با بستن درهای دانشگاه به شدت شعار میدادند. عدهای دیگر که در بیرون از دانشگاه مانده بودند به خیابانهای اطراف رفتند. دانشجویان به سمت دانشکده پزشکی در حرکت بودند که نظامیان وارد محوطه دانشگاه شده دوباره شروع به تیراندازی و انفجار گاز اشکآور کردند.
درباره تعداد شهدا و مجروحان حادثه 13 آبان مقامات فرمانداری نظامی تهران اعلام کردند که برخلاف شایعات منتشره هیچکس کشته نشده تنها سه نفر مجروح شده اند. اما بنا به نقل معتبر تاریخی  در میان شهدای انقلاب تعدادی به شهدات رسیدند  و از جمله دو نفر به نام های مصطفی حاجی و سید مهدی سید فاطمی ذکر شده که تاریخ شهادتشان 13 آبان 1357 است. در سالروز شهادت این مبارزان جوان به سراغ سیده زهره سیده فاطمی خواهر گرامی شهید سیدمهدی فاطمی رفتیم و حکایت آن روزها را از زبان او جویا شدیم.

***
از زندگی و دوران کودکی او اطلاعاتی به خاطر دارید؟
برادرم 17 ساله بود در واقع بلوغ سنی اش با انقلاب همزمان شده بود . زمانی که دوره کودکی اش را می گذراند مادر را از دست داد و این شوک بزرگی در زندگی او بود. تحت تأثیر همین اتفاق - فقدان مادر- اغلب آرام و گوشه گیر بود. پدرمان روحانی بود و به همین خاطر خانواده مان بسیار معتقد و انقلابی بودند. سال 57 در روزهایی که اوج  حوادث انقلاب بود برادرم بسیار پر شور بود و آرام و قرار نداشت. دائم به راهپیمایی ها می رفت و در صحنه ها و محافلی که علیه رژیم برپا می شد شرکت می جست. در نهایت در13 آبان در یک درگیری بزرگ میان مأموران و دانشجویان به شهادت رسید .
درباره 13 آبان مطالب بسیاری نوشته و یا نقل شده اما می خواستم از زبان شما به عنوان خواهر شهید دلیل قیام آن روز دانش آموزان و دانشجویان را بشنوم؟
من ریشه و اساس قیام خونین آن روز را در سرکوب وخشونت رژیم می دانم. در واقع جوانان آن روز به این باور رسیده بودند که این رژیم فقط با زور و خشونت در پی ادامه حکومت خویش است. بنابراین وقتی مأموران رژیم به روی دانشجویان آتش گشودند ماجرای 13 آبان نیز به یک قیام ادامه دار تبدیل شد.
عامل مهم دیگر نفوذ سخن امام خمینی(ره) در میان دانشجویان و نسل جوان بود. از حوادث آن روز به خوبی میتوان فهمید که نسل جوان از دوره دبیرستان تا دانشگاه در راستای سخنان امام حرکت می کردند. بنابراین این دو عامل یعنی سخنان امام و شهادت دانشجویان در آن زمان جوانان را مصمم کرد تا انتقام خون همکلاسی های خود را بگیرند  و 13 آبان در آن دوره یک حرکت نمادین  برای زنده نگه داشتن نام و راه شهدای شان بود .
دانش آموزان و جوانان آن دوره، در قیاس با جوانان امروزی چه ویژگیهایی داشتند ؟

 

بچه های آن دوره با الان خیلی فرق داشتند، آنها نسل آرمانگرا بودند از طرفی صفا و صداقت در فعالیت های سیاسی شان موج می زد. الان متأسفانه بسیاری از فعالیت های سیاسی با انگیزههای دیگری انجام می گیرد اما جوانان آن دوره فقط به برقراری یک نظام دینی و سرنگونی بساط استبداد تلاش می کردند. البته ابزارهای مبارزه هم فرق می کرد. مثل این دوره جوانان برای فعالیت سیاسی شان به وسایل ارتباط جمعی مانند فضای مجازی و تکنولوژی دسترسی نداشتند به ساده ترین شکل پیام های امام را دست به دست و سینه به سینه انتقال می دادند.
در ورود برادر شهید شما به این تشکل های مبارزه چه عواملی نقش داشت؟
اولین دلیل از نظر من خانواده بود که بستر تشویق این قبیل فعالیت ها را فراهم کرده بود. اشاره کردم پدرمان روحانی بود و منزل ما همیشه فضایی معنوی و سیاسی داشت . بعد از این به نظرم محل زندگی ما مؤثر بود. منزل ما که پایین شهر بود محلاتی که خاستگاه اصلی دسته های مبارزه بود و آنجا در واقع نبض انقلاب می زد . سومین دلیل هم فضای دبیرستان و دانشگاه بود؛ جوانان آن روز با ویژگی اعتقادی و مذهبی شان دور هم که جمع می شدند یکدیگر را تشویق می کردند.
در کنار این سه عامل البته نباید نقش مساجد را نادیده گرفت که حلقه وصل جوانان به مکتب مبارزاتی امام بود تا آنجا که به خاطر دارم آنها به صورت گروهی  دور هم جمع می شدند و در مساجد سخنان امام را گوش می دادند و سپس بیانیه های امام را تکثیر و توزیع می کردند.
دلیل ترس رژیم از دانشجویان و دانش آموزان چه بود به نظر شما چرا تصمیم به گشودن آتش به سوی این نسل جوان گرفت؟
به نظرم رژیم به این نتیجه رسیده بود که عامل حرکت و گسترش انقلاب دانشگاه ها هستند البته در همه جوامع دانشگاهها و مدارس این ویژگی را دارند. دانشجویان منبع تغذیه تفکر جامعه بوده و هستند لذا سران رژیم به این خیال بودند که اگر جنبش دانشجویی را مهار یا سرکوب کنند میتوانند غائله را به تعبیر خودشان بخوابانند
فکر می کنید شهادت آنها و گلوله بستن دانش آموزان و دانشجویانی مثل برادر شهید شما در مسیر حرکت مردم چه تاثیر داشت؟
بزرگترین اشتباه حکومت شاه سرکوب مسلحانه بود آن هم با مردمی که قویترین سلاح یعنی ایمان و مذهب را در دست داشتند . شاه تصور می کرد با افزایش بیش از حد خشونت ترس بر دل مردم می اندازد و اعتراضات ها را فرو می نشاند اما نمیدانست که خون، همیشه هیزم بر آتش است و مردم با مشاهده ظلم و ریخته شدن خون بیگناهان تحریک می شوند.
بعد از شهادت برادرتان چه اتفاقی رخ داد. آیا رژیم از خانواده و بستگانتان دلجویی کردند؟
آن روزها اوج اعتراضات انقلابی بود و کسی به فکر این چیزها نبود. شاید تعجب کنید عوامل امنیتی رژیم به قدری از دست دانش آموزان و دانشجویان عصبی بودند که  وقتی رفتیم تا پیکر برادرم را تحویل بگیریم آنها برای پاشیدن نمک بر زخم ما پول گلوله را خواستند حتی تا زمانی که پرداخت نکردیم پیکر برادرم را به ما تحویل ندادند.
به عنوان آخرین سوال دلم می خواهد به این سوال که به احساس شما بر می گردد پاسخ دهید. فکر می کنید اگر برادرتان زنده بودند بعد از انقلاب و در صحنه های مهم مثل جنگ یا حوادث بعد از جنگ تحمیلی چه نقش ها و کارهایی را عهده می گرفتند؟
این سوال را نمی توان به طور قطعی پاسخ داد چون بالاخره شخصیت ها متفاوت هستند. اگر با عیار و معیار آن روزها که فردی آرمانگرا بودند بخواهیم قضاوت کنیم به این نتیجه می رسیم که اگر حضور داشتند قطعاً از صحنه های حساس که بقای انقلاب در گرو آن بود مثل جنگ تحمیلی چشم پوشی نمی کردند اما باز هم تأکید می کنم که این سوالی نیست که به راحتی بشود پاسخ داد.

نظرات شما
نظرسنجی
آیا از 26 فروردین تجربه برخورد با گشت ارشاد را داشتید؟
پیشخوان