تاریخ انتشار: ۰۰:۰۴ - ۳۰ خرداد ۱۴۰۴
تعداد نظرات: ۱۲ نظر
رویداد۲۴ گزارش می‌دهد؛

دو راهی ژاپن در واپسین روز‌های جنگ جهانی دوم | چرا ژاپن ناگهان شمشیر را زمین گذاشت؟

ژاپن در سال‌های پایانی جنگ جهانی دوم، تبدیل به پدیده‌ای حیرت‌انگیز برای تحلیل‌گران غربی شده بود. این کشور با وجود شکست‌های پیاپی همچنان نمی‌خواست تسلیم شود. چرا امپراتوری ژاپن، با اینکه از نظر نظامی در آستانه سقوط بود، دست از جنگ برنمی‌داشت؟ و چرا شهروندان ژاپنی تا آخرین قطره‌ی خون می‌جنگیدند؟

دو راهی ژاپن در واپسین روز‌های جنگ جهانی دوم | چرا ژاپن ناگهان شمشیر را زمین گذاشت؟

رویداد۲۴ | بامداد ۱۶ ژوئیه ۱۹۴۵، در بیابانی دورافتاده در نیومکزیکو، آمریکا نخستین بمب اتمی را آزمایش کرد. نام محلی آن منطقه «جُرنادا دل موئرتو» بود، یعنی «سفر مرگ»؛ و این نام، از آن روز به بعد، معنایی تازه پیدا کرد. انفجار، موفقیت‌آمیز بود. آسمان به رنگ بنفش درخشان درآمد، زمین لرزید، و بشر، بی‌آنکه شاید بداند، وارد عصری تازه شد: عصر اتم.

تنها چند ماه پیش‌تر، فرانکلین روزولت، رئیس‌جمهور آمریکا، درگذشته بود و هری ترومن، معاون تازه‌کارش، به‌جای او نشسته بود. وقتی ترومن برای نخستین‌بار از وجود بمب مطلع شد، با تصمیمی رو‌به‌رو شد که نه پیشینیانش تجربه‌اش را داشتند و نه تاریخ نمونه‌ای مشابه برای آن می‌شناخت: آیا از این سلاح جدید، سهمگین و نامتعارف استفاده کند؟ و اگر آری، کجا؟

ژاپن و مساله غامض تسلیم بی قید و شرط

به گزارش رویداد۲۴ ، جنگ در اروپا به پایان رسیده بود و نازی‌ها در هم شکسته بودند. در شرق، اما ژاپن همچنان می‌جنگید. هر هفته، هزاران جان در جبهه‌های چین، فیلیپین، جزایر اقیانوس آرام و حتی در حملات انتحاری کامیکازه‌ها در دریا از بین می‌رفت. فرماندهان نظامی آمریکا بیم آن داشتند که در صورت حمله به جزایر اصلی ژاپن، شمار تلفات ممکن است به میلیون‌ها برسد. آنها می‌دانستند که ارتش امپراتوری ژاپن، تسلیم را ننگی غیرقابل‌تحمل می‌دانست و تا واپسین سرباز و آخرین گلوله می‌جنگید.

در این میان، پروژه‌ی بمب اتمی به نقطه اوج خود رسیده بود. دانشمندان لس‌آلاموس، تحت هدایت رابرت اوپنهایمر، حالا نه‌تنها بمب پلوتونیومی داشتند، بلکه نسخه اورانیومی آن را هم آماده کرده بودند. هدف؟ پایان دادن به جنگ با یک ضربه‌ی قاطع و نشان دادن قدرت بی‌رقیب آمریکا به جهان، به‌ویژه به اتحاد جماهیر شوروی.

ترومن تصمیم گرفت از سلاح جدیدش استفاده کند. هیروشیما نیز به عنوان نخستین هدف انتخاب شد؛ شهری نظامی و صنعتی، با حدود ۳۵۰هزار نفر جمعیت، که آن زمان از بمباران‌های گسترده مصون مانده بود. در صبح ۶ اوت ۱۹۴۵ هواپیمای انولا گی، با بمبی به نام «پسر کوچک»، به پرواز درآمد. هنگامی‌که بمب رها شد، هواپیما بیش از ۱۸ کیلومتر از محل انفجار فاصله گرفته بود. اما شدت نور و موج انفجار به حدی بود که حتی در آن فاصله هم کابین هواپیما روشن شد و بدنه‌ی آن از شدت فشار به لرزه درآمد.

سه روز بعد، نوبت به شهر ناگازاکی رسید؛ این‌بار بمب پلوتونیومی «مرد چاق» بر شهر فرود آمد. شش روز پس از آن امپراتور ژاپن، برای نخستین‌بار در تاریخ این کشور، از طریق رادیو با مردم سخن گفت و خبر از تسلیم شدن کشورش داد. جنگ جهانی دوم به پایان رسید. اما این تنها پایان یک جنگ نبود؛ آغاز دوره‌ای بود که در آن انسان برای اولین‌بار، قدرت نابودی تام‌و‌تمام خود و حیات را در مشت داشت.

چرا ژاپن تسلیم نشد؟

ژاپن در سال‌های پایانی جنگ جهانی دوم، تبدیل به پدیده‌ای حیرت‌انگیز برای تحلیل‌گران غربی شده بود. به گزارش رویداد۲۴، این کشور با وجود شکست‌های پیاپی، نابودی زیرساخت‌های اقتصادی، و محاصره‌های دریایی، همچنان نمی‌خواست تسلیم شود. جزایر کوچکی که ارتش آمریکا در نبردهایش با ژاپنی‌ها به دست می‌آورد، به بهای خون هزاران سرباز فتح می‌شد. چرا امپراتوری ژاپن، با اینکه از نظر نظامی در آستانه سقوط بود، دست از جنگ برنمی‌داشت؟ و چرا شهروندان ژاپنی تا آخرین قطره‌ی خون می‌جنگیدند؟

فرماندهان آمریکایی با پدیده‌ای رو‌به‌رو بودند که نمی‌توانستند به سادگی در چارچوب منطق نظامی غربی توضیحش دهند. در اروپا حتی نازی‌ها نیز، با تمام جنون ایدئولوژیک‌شان، در برابر شکست نظامی تسلیم شدند. اما ژاپنی‌ها رسما تا دم مرگ می‌جنگیدند. در بسیاری از نبردها، به‌ویژه در جزایری مثل ایوجیما یا اوکیناوا، واحد‌های نظامی ژاپن حتی وقتی کاملا محاصره شده بودند، تسلیم نمی‌شدند. آنها اسیر نمی‌شدند، خودکشی می‌کردند؛ و یا با حملات انتحاری (کامیکازه) آخرین تلاش خود را به قصد ضربه زدن به دشمن انجام می‌دادند.

این تفاوت فاحش در رفتار نظامی و خلق و خوی روانی، دستگاه‌های اطلاعاتی آمریکا را سردرگم کرده بود. برای همین در سال ۱۹۴۴، ارتش آمریکا تصمیم گرفت به‌جای گزارش‌های پراکنده، مطالعه‌ای جامع دربارهٔ فرهنگ، ذهنیت و روان‌شناسی مردم ژاپن انجام دهد. این وظیفه را به یکی از مردم‌شناسان برجسته آمریکایی سپردند: روت بندیکت.

به گزارش رویداد۲۴، بندیکت هیچ‌گاه به ژاپن نرفته بود و نمی‌توانست هم برود. جنگ در جریان بود. اما او با روشی ابتکاری به مسئله نزدیک شد: مصاحبه با مهاجران ژاپنی ساکن آمریکا، گفت‌و‌گو با اسیران جنگی، تحلیل فیلم‌های تبلیغاتی، رمان‌ها و کتاب‌های جامعه‌شناسی و دیگر منابعی که درباره‌ی ژاپن وجود داشت. نتیجه این تحقیقات کتابی شد که عنوانی شاعرانه و در عین حال متناقض داشت: گل داوودی و شمشیر.

کتاب بندیکت، برخلاف عنوان شاعرانه‌اش، مملو از تحلیل‌های فرهنگی و روانی بود که برای فرماندهان ارتش آمریکا حیاتی به نظر می‌رسید. او کوشید به این پرسش پاسخ دهد: چرا ژاپنی‌ها با چنان سماجتی می‌جنگند؟ چرا حتی وقتی شکست آشکار است تسلیم نمی‌شوند؟


بیشتر بخوانید: کنفرانس کازابلانکا و صورت بندی یک تخیل سیاسی | اسطوره «تسلیم بی‌قید و شرط» چگونه صلح‌ها را به تعویق انداخت؟


نقشه‌ ذهنی مردم ژاپنی

روت بندیکت کوشید آنچه را در میدان جنگ دیده نمی‌شد، در ذهن و جان مردم ژاپن آشکار کند. اگر فرماندهان ارتش آمریکا می‌خواستند بدانند چرا ژاپن تسلیم نمی‌شود، بندیکت پاسخش را این‌گونه طرح می‌کرد:، چون «تسلیم شدن» در زبان فرهنگ ژاپنی، معنایی کاملا متفاوت دارد. بندیکت دریافت که ذهنیت و نظام اخلاقیاتی ژاپنی بر اساس مفهوم «شرم» بنا شده است و مهم‌ترین وحشتی که در فرهنگ ژاپنی وجود دارد، «بی‌آبرویی» است.

او جامعه ژاپن را همچون نظام به‌هم‌پیوسته‌ای از تعهدات و الزامات تعریف کرد. در این ساختار، هر فرد زیر بار مجموعه‌ای از تعهدات است که از امپراتور، خانواده، استادان، هم‌رزمان و حتی نیاکان به او منتقل شده است. این تعهدات، که نام‌های خاصی دارند _ مانند اون (لطف و محبتی که انسان از جامعه می‌گیرد)، چو (وفاداری به امپراتور)، کو (وظیفه در قبال پدر و مادر)، گیمو (وظایف بی‌پایان اخلاقی) و گیری (وظایف قابل جبران، با ارزش برابر) _ نه‌تنها رفتار فرد را شکل می‌دهند، بلکه کل ساختار اجتماعی را حفظ می‌کنند.

به گزارش رویداد۲۴، اما احساس گناه، به‌گونه‌ای که در مسیحیت و فرهنگ غربی معنا دارد، در روان ژاپنی جایگاهی نداشت. گناه در غرب، نوعی تخلف از قانون الهی یا وجدان اخلاقی است که می‌توان با اعتراف و توبه جبرانش کرد. اما در ژاپن، آنچه اهمیت داشت «شرم» بود _ شرمی که برخاسته از ناکامی در ایفای نقش، در عمل به تعهد، در حفظ آبرو و شان اجتماعی بود. کسی که شرمنده می‌شد، گویی در چشم دیگران و حتی در چشم اجداد خویش، مرده بود. از همین‌رو، شکست نه فقط پایان یک نبرد، بلکه فاجعه‌ای هستی‌شناختی بود؛ امری که تنها با مرگ و خودکشی قابل جبران بود.

همین الگو را می‌شد در رفتار اجتماعی ژاپنی‌ها نیز دید. بندیکت گزارش می‌داد که کودکان ژاپنی تا حدود ۹ سالگی آزادی زیادی دارند و کمتر تنبیه می‌شوند. اما از آن سن به بعد، وارد دنیای بزرگ‌سالان و شبکه‌ی پیچیده‌ی تعهدات می‌شوند، و از آن لحظه، کودک دیگر تنها یک فرد نیست، بلکه عضوی از سلسله‌مراتب اخلاقی جامعه است. خاطره‌ی آن دوران بی تعلقی، بعد‌ها به‌صورت نوعی رویای از‌دست‌رفته در جان ژاپنی‌ها باقی می‌ماند _ گویی بهشتی را پیش از آنکه تجربه‌اش کنند گم کرده‌اند.

این نظم فرهنگی حتی در لذت‌جویی‌های روزمره نیز مشهود بود. بندیکت به بررسی رفتار ژاپنی‌ها در رابطه با غذا، نوشیدنی، حمام و رابطه جنسی پرداخت و دریافت که آنان در بهره‌بردن از لذت‌های جسمانی، آزادتر از غربیان‌اند _ نه به این دلیل که بی‌قیدند، بلکه، چون این امور را از نظام اخلاقیِ «گناه‌محور» جدا می‌دانند. غذا خوردن در ژاپن مراسمی طولانی، دقیق و مبتنی بر زیبایی‌شناسی بود. مصرف الکل با احساس گناه یا پشیمانی همراه نبود. ازدواج‌های سنتی به مردان امکان می‌داد که همزمان به دیدار گیشا‌ها یا حتی روسپی‌ها بروند، و زنان نیز به‌گونه‌ای متفاوت، آزادی‌هایی در حیطه شخصی داشتند _ از جمله خودارضایی، که در نظر جامعه نه تابو بود و نه مسئله‌ای غیراخلاقی.

به گزارش رویداد۲۴، اما تمام این آزادی‌ها، در مقابل اصل محوری زندگی ژاپنی‌ها رنگ می‌باخت: وفاداری به ساختار تعهدات. نظم اجتماعی، پیوند خانوادگی، حیثیت فردی و ملی، همه در این چهارچوب معنا می‌یافتند. همین نظام معنایی و ارزشی بود که ارتش ژاپن را تا واپسین نفس مقاوم می‌کرد، و هم تسلیم را، در غیاب فرمان امپراتور، امری ناممکن می‌ساخت.

تسلیم به فرمان خورشید

در صبح ۱۵ اوت ۱۹۴۵، میلیون‌ها ژاپنی در سکوتی غریب، گرد رادیو‌های خود جمع شدند. برای نخستین بار در تاریخ، صدای امپراتور، که در فرهنگ آنها فراتر از فرمانرواست و نشانه‌ای از پیوند آسمان و زمین محسوب می‌شود، از بلندگو‌ها پخش می‌شد. صدایی لرزان و ادیبانه، پر از واژه‌هایی که بسیاری‌شان برای مردم عادی نامانوس بودند، اما یک معنا را بی‌تردید رساند: تسلیم.

ژاپن، پس از دو بمباران اتمی، تسلیم شده بود. اما آنچه این تسلیم را ممکن کرد، نه ترس و وحشت، که فرمان امپراتور بود. در ساختار روانی ژاپنی، امپراتور تجسم «چو» بود _ تعهدی مطلق، که حتی مرگ در برابرش بی‌ارزش می‌شد؛ بنابراین وقتی امپراتور گفت باید صلح کنیم، تسلیم شدن دیگر ننگ نبود، بلکه نوعی اطاعت مقدس بود.

ارتش که تا برای قدرت کشورش به راحتی جانش را فدا می‌کرد، حالا به احترام امپراتور سلاح زمین گذاشت. مردمی که آموزش دیده بودند خود را زیر تانک بیندازند، حالا با ادب و انضباط در برابر سربازان آمریکایی تعظیم می‌کردند. در چشم بسیاری از تحلیل‌گران غربی، این چرخش رفتار بسیار شگفت‌انگیز بود. چطور ممکن بود کشوری که تا این اندازه در جنگ خشن بود، حالا این‌گونه آرام و پذیرا باشد؟ پاسخ را روت بندیکت قبلا داده بود: ذهنیت ژاپنی بر اساس شرم تنظیم شده؛ و حالا که امپراتور راه جدیدی را نشان داده بود، مسیر برای تجدید حیثیت نیز گشوده شده بود.

اما آنچه کمتر فهمیده شد، معنای نمادین این تسلیم برای خود ژاپنی‌ها بود. بسیاری از آنها، حتی کسانی که خانه و خانواده‌شان را در بمباران از دست داده بودند، تسلیم را نه شکست، بلکه پایانی طبیعی و یک شکل از زیستن می‌دیدند. همان‌گونه که بندیکت در پایان پژوهش خود آورده بود، نظامی‌گری شیوه‌ای از زیستن بود که به انتها رسیده و اکنون باید نوعی دیگری از زیستن جای‌گزین آن می‌شد: زیستی نه با شمشیر، بلکه با گل‌های داوودی.

پس از تسلیم، در خیابان‌های توکیو درگیری و آشوبی رخ نداد و سربازان و جنگجویان به زندگی روزمره بازگشتند. ایالات متحده، برخلاف نظر برخی از فرماندهانش، تصمیم گرفت امپراتور هیروهیتو را از سلطنت خلع نکند. چرا که او، برای ژاپنی‌ها، ضامن پیوند جامعه‌شان بود و حذف او مساوی با فروپاشی روانی ملت بود؛ و از دل همین تصمیم، مسیری تازه برای ژاپن گشوده شد. امپراتور که تا دیروز در مقام فرزند آسمان فرمان جنگ داده بود، حالا با همان صدای رسمی و آرام، آغاز صلح را اعلام کرد. ژاپن دیگر نمی‌توانست با شمشیر در جهان عرض‌اندام کند. باید هنر، صنعت، ادب، نظم و انضباط را به‌جای آن بنشاند؛ و چنین هم کرد.

خبر های مرتبط
خبر های مرتبط
برچسب ها: بمب اتمی
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱۲
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۰:۳۱ - ۱۴۰۴/۰۳/۳۰
0
9
مقاله ای زیبا و بسیار قابل تامل
آریوبرزن
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۰:۳۷ - ۱۴۰۴/۰۳/۳۰
1
6
ویراستار عزیز دمت گرم.
مقاله عالی و بسیار بجا بود.ولی جا داشت کامل تر باشه.ولی دمتون گرم.حداقل تو این روزا مردم بی بصیرت و بی مطالعه کشورمون رو از وقایع تاریخی آگاه میکنید
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۹:۲۵ - ۱۴۰۴/۰۳/۳۰
0
7
عالی بود
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۹:۴۹ - ۱۴۰۴/۰۳/۳۰
4
1
درهر رقابتی دقیقه ۹۰ و وقت اضافه برنده را تعیین می‌کند وبقولی جوجه ها را شورای امنیت اسرائیل را متجاوز معرفی کند یا آمریکا غنی سازی اورانیوم را به رسمیت بشناسد بعد آتش بس ولی مذاکره میتوان کرد پاییز میشمارند
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۳:۳۴ - ۱۴۰۴/۰۳/۳۰
2
13
بالاخره نظام هم به این شعار مردم رسید که می گفتند: نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ملت! ولی با ضرر و زیان میلیاردی! نظام می توانست صنعت هسته ای داشته باشد در حد اعلا ولی تهدیدهای احمقانه اسرائیل به محو کلا کار را خراب کرد! البته اینها گذشته و دیگه نمیشه بهش برگشت! باید عاقل شد و اشتباهات و شکست را با قبول مسئولیت پذیرفت و این جنگ بیهوده را تمام کرد و با دنیا به زبان خودسان صحبت کرد تا کشور و ملت اعتلا و جایگاه خود را بیابد! گر چه این حرف ها یاسین به گوش خر خواندن است و تصمیم شان اینکه اگر حکومت سقوط کند باید ملت و کشور هم نابود شود!
بندهء خدا
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۰:۳۱ - ۱۴۰۴/۰۳/۳۰
2
6
آیا مردم هیروشیما و ناگازاکی با جنگ جهانی دوم ! مردم ایران هم با جنگ جهانی سوم !
آیا فقط با خاطرجمع شدن به چین و روسیه ، ایران در تله جنگ جهانی سوم خواهد افتاد ؟ اروپا هم که در جنگ اوکراین ، ایران را رودر روی خودشان دانستند. آیا بدون توافق اصرار به حق غنی سازی خردمندانه خواهد بود ؟
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۳:۰۱ - ۱۴۰۴/۰۳/۳۰
2
11
باز خوش به حالشون امپراتور در نهایت کوتاه اومد.
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۱:۱۰ - ۱۴۰۴/۰۳/۳۱
2
7
مقاله بسیار عالی بود، اما ایکاش امپراطور ژاپن با عقلانیت خود به صلح میرسید نه به اجبار بمب اتم .. جانهای بیشمار بر سر لجاجت رهبران از بین میروند و همچنان تاریخ تکرار میشود و توضیحی برای آن نیست ..
زئوس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۳:۱۸ - ۱۴۰۴/۰۳/۳۱
1
6
چه قلم شیوایی. و چقدر عمیق. اما او حقیقتا امپراتور بود.
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۵:۴۲ - ۱۴۰۴/۰۳/۳۱
3
3
ژاپن از وقتی پیشرفت کرد که با امریکا دوست شد
پاسخ ها
علی
| Iran (Islamic Republic of) |
۰۰:۰۶ - ۱۴۰۴/۰۴/۰۱
خدا شفا بدهد .
ایرانی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۸:۳۹ - ۱۴۰۴/۰۳/۳۱
3
6
بله با وجود اخطارهای پی دی پی به ژاپن برای پایان جنگ جهانی دوم،ولی باقلدری تمام‌ آتیش جنگ رو داغ نگه میداشت،آمریکا به ناچار برای بازدارندگی ژاپن وبا اعلام قبلی از بمب اتم استفاده کرد تا ژاپن مجبور به تسلیم شدن وپذیرش صلح نامه شود،ده‌ها هزار نفر انفجارهای هیروشیما وناکازاکی کشته شدند ولی از کشتار میلیونی جلوگیری شد و بلافاصله ژاپن تسلیم شدو جنگ جهانی دوم با مرگ بیش از ۶۰ میلیون نفر پایان یافت،حقیقت هیچوقت پنهان نمیماند،همه دنیا می‌دانند موثر ترین ومثبت ترین اتفاق در جنگ‌ جهانی دوم استفاده بالاجبار بمب های اتم برای سرجا نشاندن حاکمیت زورگو و جنگ طلب وقت ژاپن بود،ولی همیشه به ما وارونه نشان میدادن اون اتفاق رو!!؟
نظرات شما