۱۹۱ امضا برای فرار از تنهایی | نامهای برای مرزبندی سیاسی یا نمایش ترس از تغییرات معنادار؟

رویداد۲۴ | میثم سعادت: این روزها سریالی کمدی در شبکه نمایش خانگی پخش میشود که از نظر منتقدان، اثر قابل دفاعی نیست، اما مثل رویه سالهای اخیر سینما و تلویزیون، به خاطر کمدی بودن مورد توجه و اقبال قرار گرفته و رسانههای زرد، حسابی به آن میپردازند. در انتهای قسمتهای اخیر این سریال، کارگردان به میان مردم عادی میرود و نظرات آنها را درباره سریال جویا میشود و از شنیدن نظرات مثبت آنها دچار شعف میشود. کارگردان این اثر به زبان بی زبانی میگوید هرچند افرادی که سینما و فلسفه و هنر میفهمند از این سریال راضی نباشند، اما این سریال دل دیگرانی را به دست آورده است. از طرفی این پیام را میدهد که از راه طی شده راضی است و اگر نویسندهها و رسانه ها، از اثر ساخته شده رضایت ندارند، او هم لشکری دارد و رسانهای که اتفاقا به سریال میخندد و نیازی به سناریو و کارگردانی و مسائلی از این دست ندارد.
همین اتفاق در سیاست هم به شکل دیگری رخ داده است. بعد از حمله اسرائیل به ایران، گروهی از اقتصاددانها و سیاستمداران به صورت دسته جمعی بیانیههایی امضا کردند و هشدارهایی به حکمرانان ایران دادند. همزمان عدهای هم در مقالات و نامههای محرمانه توصیههای مشابهی کردهاند. در واکنش به این نامه ها، نامهای با ۱۹۱ امضا منتشر شده که به هشدارهای قبلی تاخته بود.
در میان امضا کنندگان نامه اخیر، چهرههای مشهور انگشت شماری حضور دارند. از جمله یکی از ضعیفترین وزیران اقتصاد تاریخ ایران که هر عقل سلیمی میگوید لااقل گوش دادن به توصیههای همین یک نفر، برای کشور راهگشا نیست. یکی دیگر از امضا کنندگان، شاعری است که به خاطر هجویههایی علیه مهندس موسوی و جنبش سبز به شهرت رسیده. دیگری فرزند وزیر ارشاد احمدینژاد است که از آقازادههای شناخته شده اصولگراست.
همین اسامی و البته بسیاری اسامی دیگر، دلیل لازم و کافی است که چهرههای اصلاح طلب از قرار گرفتن در کنار آنها اجتناب کند. امضا کردن بیانیه مشترک با این افراد همانقدر عجیب است که یک روزنامه نگار زندانی با یک مفسد اقتصادی بیانیه مشترکی امضا کند و از وضعیت سرویسهای بهداشتی زندان گلایه کند_گرچه در نامه ۱۹۱ نفر، حتی از سرویسهای بهداشتی زندان هم انتقاد نشده است.
بیشتر بخوانید:
بیانیهای برای وحدت یا پوششی برای انفعال؟ | جریان سوم در سایه شکافهای موجود متولد میشود؟
نبرد رسانهای بر سر بیانیه جنجالی | چرا تغییر پارادایم حکمرانی برای برخی سنگین است؟
سفره مشترک
افرادی نامهای نوشتهاند و برای آینده مردم نسخه پیچیدهاند. برخی اصلاح طلب، برخی اصولگرا و اکثرا ناشناس. ویژگی مشترک این افراد چه بوده است؟ اکثر افراد شناخته شده امضا کننده، افرادی هستند که سر سفره وضعیت کنونی نشستهاند، اما از فرایندهای دموکراتیک، آسیبهای جدی دیدهاند. مثلا تعداد زیادی از این افراد از حضور در احزاب اجتناب میکنند، چون حتی در فرایندهای نیمه دموکراتیک احزاب هم محلی از اعراب ندارند. به یاد بیاورید که عبدالناصر همتی سال ۱۴۰۰ حتی در میان ده نامزد اصلی اصلاح طلب هم نبود، اما حذف دهها چهره سیاسی به اینها فرصت داد تا عزادار قبری شوند که مردهای نداشت. چهار سال از شکست سخت همتی میگذرد و علی رغم تلاشهای گسترده و رانت چشمگیر حمایتی، این افراد که امروز تحت عنوان «روزنه گشا» شناخته میشوند موفق به تاسیس حزب هم نشدهاند.
انگیزه امضاکنندگان این بیانیه، چنانچه در مصاحبه مغز مبتکر آنها عنوان شده، «مرز بندی با سایر جریانهای سیاسی» است. مرزبندی با جریان اصلاحات از این رو ضروری است که عدم مرزبندی، با توجه به مواضع اخیر این جریان، ممکن بود نان برخی وابستگان سیاسی آنها را آجر کند و از این روی ضروری بود که از آنان اعلام انزجار میشد؛ چنانچه پیش از این در سال ۹۸ و التهابات آن زمان نیز چهرههای موثر ۱۹۱ امضا، بارها از مواضع سایر اصلاح طلبان اعلام برائت کرده بودند.
یک ذهنیت مشترک در بین امضاکنندگان بیانیه وجود دارد و آن عبارت است از این که هر تغییری میتواند دست آنها را از دستیابی به منابع قدرت و ثروت محدود کند و لذا تاکید میکنند که نباید دست به ایجاد دو قطبی زد.
در واقع فلسفه تشکیل حزب در علوم سیاسی، نمایندگی از طبقه و گروهی خاص از مردم است تا با حضور در نهادهای قدرت، به دنبال تامین منافع آنان باشند. اما نویسندگان این بیانیه نمایندگان گروههایی از مردم نیستند و برای جبران این عارضه، مثل سازنده یک کمدی مبتذل در شبکه نمایش خانگی، ضعف خود را با سیاهه امضاهای ناشناخته پر کردهاند. با این تفاوت که آن کمدی، واقعا در طرفدارانی هم دارد.



جلایی پورهاشمی اوشمس الواعظین ها درکنارانها جای تأسف دارد 
