چرا نظامهای اقتدارگرا توان شنیدن حقیقت را ندارند؟

رویداد۲۴ | یادداشت از کیان پوررهنما کارشناس سیاسی- قدرتزدگی یکی از آفتهای بزرگ سیاست است؛ حالتی که صاحبان قدرت را از واقعیتها دور کرده و آنان را در حصاری از توهم، چاپلوسی و گزارشهای تحریفشده گرفتار میکند. این «کوری و کری حاکمانه» بهویژه در نظامهای اقتدارگرا شدت میگیرد، زیرا قدرت در دست گروهی محدود متمرکز است و گردش آزاد اطلاعات وجود ندارد.
یکی از حالتهای شگفت انگیز این پدیده، ایجاد احساس متفاوت بودن و ویژه شدن در حاکمان و مدیران است، آنچه در پدیده قدرت زدگی رواج دارد، این است که حاکم یا مدیر، محور است و دیگران پیرامون اویند. از این رو، همه باید دور این محور بچرخند، مجیز او را بگویند و ارادتی بنمایند تا سعادتی ببرند.
یکی از دشوارترین و در عین حال حیاتیترین مسائل در هر نظام سیاسی، گفتن واقعیتهای تلخ به صاحبان قدرت است. در نظامهای اقتدارگرا رفته رفته کار به جایی میرسد که اطرافیان و ندیمان، صرفاً چیزی را به حاکم و مدیر میگویند که او را خوش آید. خوشایند حاکم همان، قلب واقعیت همان، و بسته شدن گوش و چشم او بر حقیقتها و واقعیتها همان.
بیشتر بخوانید:
حکومتهای توتالیتر از رسانه چه میخواهند؟
جدال همیشگی دولتها با رسانه از کجا نشات میگیرد؟
نخستین مسئولیت در این زمینه بر دوش کارگزاران و مشاوران نزدیک به قدرت است؛ آنها باید شجاعت بیان حقیقت را داشته باشند وگرنه خیانتشان نهتنها به مردم بلکه به خود حاکمیت خواهد بود. در کنار آنان، نخبگان، رسانهها و نهادهای مدنی نقش مهمی در بازتاب واقعیات دارند. حتی صدای ضعیف منتقدان نیز میتواند مسیر تصمیمات کلان را تغییر دهد.
نظامهای سیاسی مردم سالار، اما به گونهای طراحی میشوند که اگر ندیمان بخواهند مسألهای را دگرگون جلوه دهند عملاً امکان پذیر نمیشود، زیرا سازوکارهای دیگری به کار میافتد و آن حقیقت تلخ را به گوش مدیر، حاکم یا هیأت حاکمه میرساند.
با این حال، شرط اصلی تأثیرگذاری حقیقت، ظرفیت شنیدن آن از سوی حاکمان است. زمامداران هوشمند باید راه را برای بیان بیپرده واقعیتها باز کنند و شنوندگان حقیقتهای تلخ را تکریم نمایند.
حقایق تلخ را باید کارگزاران، نخبگان و رسانهها به حاکمان بگویند، اما شرط اثرگذاری آن، اراده و ظرفیت حاکمان برای شنیدن است. هر جا که این چرخه شکل بگیرد، حتی نظامهای اقتدارگرا هم میتوانند خود را اصلاح کرده و از سقوط در مسیرهای پرخطر بپرهیزند.
با این حال، مسئولیت اصلی بر عهده خود حاکمان است. آنها باید جسارت شنیدن واقعیت را داشته باشند؛ واقعیتی که شاید تلخ باشد، اما تنها راه جلوگیری از خطاهای بزرگتر است. تاریخ بارها نشان داده است که بیتوجهی به حقیقت، سرنوشت تلخی برای قدرتهای بزرگ رقم زده است.



آفرین برآقای پوررهنما.
همین که ایشان نتوانستهاند از وضعیت بحرانی ایران وزورگویی هاوفشارهای سیاسی و اجتماعی و...حاکمیت ملایان در نوشته خودبیاورند،دال بردیکتاتوری واستبدادوخفقان حاکم بر جامعه است.
به هرحال آوردن چنین نوشته هاویادداشتهابسیارخوبست...
موفق باشند