ادعای تحلیلگر اسرائیلی ؛ افسانه اجتنابناپذیری ایران پایان یافت | عربستان و پاکستان چه نقشی در بازی ژئوپلیتیک منطقه دارند؟

رویداد۲۴| خوزه لِو آلوارس گومز، پژوهشگر آمریکایی–اسرائیلی با تجربه تحصیل در علوم اعصاب و اخلاق زیستی، خدمت در واحد ویژه ارتش اسرائیل و کسب سه مدرک کارشناسی ارشد در ژئواستراتژی، اقتصاد کاربردی و مطالعات امنیت، یکی از تحلیلگران شناخته شده مسائل خاورمیانه محسوب میشود.
این پژوهشگر حوزه مطالعات اسرائیل و متخصص ژئوپلیتیک، امنیت و تروریسم، در یادداشتی تحلیلی که روزنامه تایمز آو منتشر کرده، به بررسی پیوستن عربستان سعودی به چتر هستهای پاکستان پرداخته و هشدار میدهد که این تحول توازن قدرت و بازدارندگی در منطقه را دگرگون کرده است. از نگاه او، ایران اکنون با فشار ۲ جبههای مواجه است؛ اسرائیل در غرب و پاکستان در شرق، در حالی که عربستان با پشتوانه هر ۲ قدرت، مسیر نزدیکی آشکارتر به اسرائیل را هموار میکند. نویسنده استدلال میکند که این اتفاق میتواند ساختار ژئوپلیتیک خاورمیانه را به سمت همپیمانیهای طرفدار غرب و اسرائیل تغییر دهد و افسانه اجتنابناپذیری نفوذ ایران را پایان دهد.
گومز در این گزارش مدعی میشود: خاورمیانه به تازگی زلزلهای سیاسی را تجربه کرده است که هیچکس در تهران نمیتواند آن را نادیده بگیرد؛ عربستان سعودی خود را به چتر هستهای پاکستان گره زده است. این فقط یک نماد دیپلماتیک نیست، بلکه اعلام بازدارندگی است. سالها ایران با توان نظامی و نفود منطقهای خود در منطقه عرضاندام میکرد و مطمئن بود که تنها اسرائیل مانع راه اوست. حالا اما این تصور پایان یافته و میدانند که ریاض زرادخانه اسلامآباد را در اختیار دارد.
بیشتر بخوانید: توافق مهم عربستان و پاکستان؛ هرگونه حمله علیه یکی از این دو کشور به منزله تجاوز علیه هر دو محسوب میشود
او در ادامه ادعاهای خود میافزاید: برای ایران، این یک سناریوی کابوسوار است. به جای آنکه همسایگان خود را با موشک و پهپاد بترساند، اکنون با دیواری دوطرفه از بازدارندگی روبهروست: اسرائیل در غرب، پاکستان در شرق و عربستان در میانه که از هر ۲ سو پشتیبانی میشود. «هلال شیعی» (محور نفوذ ایران و گروههای شیعی همسو با آن در خاورمیانه) که جمهوری اسلامی سالها روی آن حساب کرده بود، ناگهان شبیه یک توهم شکننده به نظر میرسد. آن هم در حالی که سعودیها میتوانند پوشش راهبردی خود را از یک قدرت واقعی هستهای بخرند.موجهای این شوک منطقهای عظیماند و پادشاهیهای خلیج فارس که این توافق را به مثابه بیمه نهایی در برابر ایران میدانند، در سکوت جشن میگیرند.
گومز همچنین مدعی میشود: ترکیه نیز خشمگین و ناراحت است، چون دیگر نقش تاثیرگذار و رهبری خود میان کشورهای سنی منطقه را ندارد. قطر که تا پیش از این شریک عربی محبوب تهران بود، ناگهان از نظر راهبردی به حاشیه رانده میشود. در مقابل، پایتختهای غربی نفس راحتی میکشند، زیرا یک عربستان قدرتمندتر دست شبکههای ترور ایران را قطع میکند. اما شاید مهمترین پیامد این اتفاق جنبه دیپلماتیک آن باشد: ریاض با پشتوانه پاکستان، آزادی بیشتری برای عادیسازی روابط علنی با اسرائیل تحت توافقهای ابراهیم پیدا میکند؛ اقدامی که سرانجام بزرگترین قدرت سنی منطقه را در مسیر همپیمانی با غرب و اسرائیل قرار میدهد. برای اسرائیل نیز این یک رویداد تاریخی است که ثابت میکند قدرت - نه ضعف - زبان واقعی بازآرایی خاورمیانه است.
او در پایان ادعاهای خود نوشته است: البته این توافق بدون ریسک نیست. چتر هستهای همیشه خطرناک است و هیچکس نمیخواهد نقطه تنش تازهای در منطقهای ایجاد شود که همین حالا هم مملو از تنش است. اما از دیدگاه غرب و اسرائیل، این توافق طلایی و راهبردی است. برای نخستین بار در مدت طولانی، ایران در گوشه رینگ گیر افتاده است ـو آینده خاورمیانه نه در تهران، بلکه در ریاض، اسلامآباد و اورشلیم نوشته خواهد شد. غرب و اسرائیل باید از این موضوع استقبال کنند، آن را در آغوش بگیرند و برای دفن نهایی افسانه «اجتنابناپذیری ایران» استفاده کنند.



اگر برخی از مسئولین نابخرد ایران اجازه بدهند ایران بزرگ، بزرگتر از همیشه خو.اهد بود و شماها آرزوی نابودی ایران را به گور خواهید برد
