تاریخ انتشار: ۱۰:۳۰ - ۱۲ مرداد ۱۴۰۴
یادداشت اختصاصی مهدی معتمدی‌مهر عضو شورای مرکزی نهضت آزادی ایران؛

۱۹۱ امضا با هدف «ایستادگی پای ایران» یا انکار حاکمیت ملت؟ | پوستین وارونه اصلاح طلبی، نفی مطالبه آزادی، عدالت و دموکراسی برای ورود به ساختار قدرت

مهدی معتمدی‌مهر عضو شورای مرکزی نهضت آزادی ایران در یادداشتی اختصاصی برای رویداد۲۴ بیانیه موسوم به «ایستادگی پای ایران» با امضای ۱۹۱ نفر را نقد کرده و می‌نویسد: این بیانیه، به‌جای ارائه راهکاری برای عبور از بحران‌های ساختاری کشور، بر حفظ نظم موجود تاکید کرده و مطالبات تاریخی آزادی، عدالت و دموکراسی را نادیده گرفته است؛ تلاشی فریبکارانه برای بازنمایی «محافظه‌کاری» در لباس «اصلاح‌طلبی».

۱۹۱ امضا باه هدف «ایستادگی پای ایران» یا انکار حاکمیت ملت؟ | پوستین وارونه اصلاح طلبی، نفی مطالبه آزادی، عدالت و دموکراسی برای ورود به ساختار قدرت

رویداد۲۴ | یادداشت مهدی معتمدی مهرعضو شورای مرکزی نهضت آزادی ایران- بیانیه موسوم به «ایستادگی پای ایران» که در روز‌های اخیر با امضای ۱۹۱ استاد دانشگاه و برخی فعالان سیاسی منتشر شد، با قضاوتی منفی در افکار عمومی و برخی رسانه‌ها همراه شد. برخی این بیانیه را در تقابل با بیانیه ۱۸۰ اقتصاددان و یا دیگر مواضعی می‌دانند که موید «تغییر پارادیم» هستند. این نوشتار بر آن است که صرفنظر از قضاوت یادشده و فارغ از انگیزه‌های فردی، بر نگرش جاری در این بیانیه متمرکز شود. از این رو، پیشاپیش یادآوری می‌کند که در میان امضاکنندگان، اسامی فراوانی را می‌توان مشاهده کرد که در حسن نیت و انگیزه‌های خیرخواهانه‌شان تردیدی وجود ندارد.

۱. روایت‌سازی | بیانیه‌ای مصلحت اندیشانه برای تثبیت وضع کنونی و تایید شیوه حکمرانی چهار دهه گذشته

به نظر می‌رسد که این بیانیه بیش از آن که متناسب با عنوانش به دنبال «ایستادگی پای ایران» و ارایه روایتی امیدآفرین در شرایط بحرانی کنونی باشد که البته راهبرد خوب و مصلحانه و شاید مصلحت‌اندیشانه‌ای است که می‌تواند سرمایه اجتماعی و ظرفیت دفاع و همبستگی ملی را ارتقا دهد، در راستای طرح و تبیین «ایستادگی پای تثبیت وضع کنونی و تایید شیوه حکمرانی چهار دهه گذشته» کارایی دارد و ابایی ندارد که با طرح مطالب کلی و حتی خلاف واقع، چشم‌اندازی از یک پیروزی بی‌قید و شرط را برای صاحبان قدرت بلامنازع، بانیان وضع موجود و در یک کلام، حاکمیت مبتلا به بحران کارآمدی ترسیم کند. بر این اساس، بیانیه یادشده، نوعی گفتاردرمانی تراژیک و منفعلانه است و نه راه‌حلی برای عبور از بحران از طریق تقویت همبستگی ملی و افزایش مشارکت مردم.

روایت‌سازی برای حفظ و رشد غرور ملی یا پر کردن شکاف دولت ـ ملت، ایرادی ندارد و اقدامی سنجیده است، مشروط بر آن که بر دروغ و یکجانبه‌نگری و کوچک‌سازی مسائل بنیادین بنا نشده باشد تا بتواند به راه‌حل موثر و سازنده منجر شود و نه به تثبیت وضع موجود. از یاد نبریم که وضع موجود، یک وضعت نرمال نیست و بلکه خود، مبتلا به انواع ابربحران‌های سیاسی، اقتصادی، امنیتی و حتی زیست‌محیطی است. از این رو، تثبیت وضع موجود، تحکیم نظم عمومی نیست و بلکه تثبیت و تداوم بحران ساختاری و تن دادن به فروپاشی و بن‌بست است.

در چنین شرایطی، حتی اگر به مدد روایت‌سازی‌های مبالغه‌آمیز و منصرف از حقیقت و آگاهی بتوانیم در کوتاه‌مدت، جلوی اسراییل و آمریکا ایستادگی کنیم و مانع تحقق خواست آنان شویم که همانا تجزیه ایران است، قادر به جلوگیری از فروپاشی ساختاری، تقویت شاخص‌های انسجام ملی و نیل به امنیت ملی راستین و پایدار نخواهیم بود و نمی‌توانیم از امواج کوبنده این بحران عظیم که حاکمیت ایران نقشی اساسی در وقوع آن داشته است، جان سالم به در ببریم و به ساحل امن برسیم. بنابراین، باید توجه داشت که «روایت‌سازی» زمانی اثر سازنده و قابلیت زمینه‌سازی برای دستیابی به راه‌حل‌های ملی دارد که صادقانه و مبتنی بر واقع‌بینی باشد.

متن بیانیه ۱۹۱ امضا احتمالاً در توضیح این واقعیت که قدرت موشکی ایران نشان داد که «گنبد آهنین» اسراییل نفوذپذیر است، چنین می‌گوید: «لطماتی سنگین به دشمن متجاوز و دکترین امنیتیِ مصونیت‌محورش وارد شد.» این گزاره حتی اگر درست باشد، چندان دقیق نیست. نه می‌تواند خواننده را به درک روشنی از حقیقت رهنمون کند و نه زمینه‌ای برای افزایش توان دفاعی و نظامی حاکمیت و فهم ضرورت ایجاد ظرفیت پدافندی فراهم آورد تا احتمال حمله هوایی و دفاع از آسمان ایران را که جدای از تمامیت ارضی نیست، تقلیل دهد.

به طراحان بیانیه یادشده باید یادآوری کرد که دشمنان ایران در این جنگ، فقط به اسراییل محدود نمی‌شوند. آمریکا و ناتو نقش بسیار مهم و زیربنایی در این جنگ داشتند و اتفاقاً هیچ آسیبی هم ندیدند. «گنبد آهنین» هم دکترین امنیتی اسراییل نیست. سازوکار و ظرفیتی تکنولوژیک است که احتمالاً در آینده، نقایصش برطرف خواهد شد. دکترین امنیتی اسراییل، توان تحمیل یک اتحاد راهبردی و امکان اثرگذاری بر ساختار تصمیم‌سازی در آمریکا، اروپا، برخی نهاد‌های بین‌المللی و حتی روسیه و چین است که موجب می‌شود آمریکا و ناتو چاره‌ای جز حمایت از اسراییل نداشته باشند. ظرفیت این دکترین چنان است که حتی روسیه هم وادار شد که با وجود مناسبات فراوانی که ادعا می‌کند با ایران دارد و به رغم کمک‌های پهپادی ایران در جنگ اوکراین، عملاً هیچ گونه حمایت نظامی یا دیپلوماتیک از ایران انجام نداد.

۲. اصلاح‌طلبیِ تقلیل‌گرایانه | ۱۹۱ برای تحقیر مطالبات مردم و تقلیل اصلاحات به حضور افراد بیشتر در صدا و سیما و رفع فیلترینگ

یکی دیگر از زوایای نگرش حاکم بر این بیانیه، طرح روایت مجعول و تقلیل‌گرایانه‌ای از جنبش اصلاح‌طلبی در ایران است که نه تنها متضمن تقابل با بیانیه‌ها و نظرات دیگری است که این روز‌ها از سوی افراد یا جریانات و احزاب دمکراسی‌خواهِ ملی ارایه می‌شود، بلکه ناظر بر نفی، هدم، خوارشمردن سرمایه‌های نمادین ملی و انکار «دمکراسی‌خواهی» به‌مثابه رکن اساسی و تردیدناپذیر فرآیند جنبش اصلاحات از مشروطه تا امروز است.

در این نگرش گمراه‌کننده که نویسندگان بیانیه ۱۹۱ نفر و نه لزوماً امضاکنندگان بر آن وقوف دارند، جایی برای مصدق و بازرگان و منتظری و سحابی و طالقانی به‌مثابه نماد‌های مبارزه برای آزادی، حاکمیت ملت و عدالت اجتماعی وجود ندارد. در دکترین ملی مصدق که در اصل ۹ قانون اساسی جمهوری اسلامی هم تبلور یافته است، استقلال و آزادی از هم تفکیک‌ناپذیرند. نه بدون استقلال می‌توان به آزادی رسید و نه بدون آزادی و حاکمیت ملت می‌توان به استقلال و امنیت ملی پایدار رسید. این نگرش، اساساً با رویکرد نویسندگان بیانیه یادشده که مروج الگوی «توسعه منهای دمکراسی» هستند، متفاوت به نظر می‌رسد.

در متن بیانیه ۱۹۱ امضا، با تعبیر تحقیرآمیز «اصلاحات بزرگ» که دلالت بر «رویاگونگی» و خام‌اندیشی و کمال‌طلبی انتزاعی دارد، از اصلاح‌طلبیِ دمکراسی‌خواهانه و عدالت‌طلبانه یاد می‌کند و می‌گوید که: «باید به چرایی بی‌نتیجه بودن تلاش‌های قبلی اندیشید. انتظار اصلاحات باید واقع‌نگرانه باشد: به‌جای مطالبه‌ی بی‌حاصل اصلاحات بزرگ، دفعی، کلی و نشدنی و تبدیل آنها به مناقشه سیاسی، باید از نیروی آزادشده از جنگ برای ساختن توافق‌های حل مساله‌ای و دستاورد‌های ممکن بهره برد. هم در تقویت توان دفاعی کشور و هم در اصلاح امور اقتصاد و هم در اصلاح رابطه‌ی دولت و ملت» و بر اساس چنین استنتاجی می‌گوید: «ساختن دستاورد‌های پرشمار کوچک و بزرگ کردن آنها؛ از جمله تلاش برای بازگشت مرجعیت رسانه‌ای به رسانه ملی و ارتقای حکمرانی در فضای مجازی که اقتضای کاهش نارضایتی و تهدید‌های امنیتی است.»

واضح است که این بیانیه درکی سطحی از «نارضایتی» را ترویج می‌کند و دستاورد اساسی و مطلوب اصلاحات مورد نظرش، کاهش نارضایتی در ابعادی روبنایی مانند حضور افراد بیشتر در صدا و سیما و رفع فیلترینگ است. حال آن که مبنای نارضایتی عمومی مردم ایران، روند‌هایی است که مانع توسعه متوازن و پایدار می‌شوند و مسائل خردی مانند فیلترینگ، تنها مصادیق ناچیزی از بحران نارضایتی را باز می‌نمایانند. به تعبیر آمارتیاسن و دیگر اندیشمندانی که نگاهی کیفی به توسعه دارند، توسعه یعنی آزادی. تجربه سیاسی جهان و ایران هم گواهی می‌دهد که بدون آزادی و حاکمیت ملت، نه از توسعه خبری خواهد بود و نه از امنیت ملی و استقلال کشور.

۳. نادیده گرفتن مناسبات قدرت جهانی در دوران پساجنگ سرد 

در بیانیه ۱۹۱ امضا آمده است: «تجارب مختلفی در ایران و کشور‌های منطقه از جمله کودتای ۲۸ مرداد علیه دولتی ملی که به دنبال تعامل با غرب بود، نمونه‌های گویایی‌ست که نشان می‌دهد اِعمالِ حاکمیت مستقل بر منابع و سرنوشت کشور‌ها می‌تواند در بستر تاریخی خود از موانع تأمین منافع قدرت‌های جهانی تلقی شود. توسعه اقتصادی برخی کشور‌های شرقی و جنوب جهانی در تعامل با قدرت‌های غربی را نیز نمی‌توان صرفاً محصول توانمندی آنها در مذاکره موفق و تفاهم با قدرت‌های غربی دانست، بلکه عوامل مختلف ژئوپلتیک و ژئواکونومیک نقش مهمی در آسان‌سازی یک بازی همراستا با منافع قدرت‌های غربی ایفا کرده است که در ژئوپلتیک غرب آسیا و نزدیک به اسراییل و در کمربندِ حد فاصلِ چین تا اروپا قابل رونویسی نیست.»

این نتیجه‌گیری، هم نادرست است، هم گمراه‌کننده و هم نافی جایگاه مردم در امر سیاسی. نخست آن که کودتای ۲۸ مرداد، هیچ ارتباطی با تعامل دولت مصدق با غرب نداشت. این کودتا محصول سیاست راهبردی «موازنه منفی» در دوران جنگ سرد بود که ایران را از هرگونه ورود به منازعات قدرت‌های جهانی باز می‌داشت و از این جهت بود که آمریکا و انگلستانِ آن روزگار که هنوز رسماً واجد سیاست استعماری بود، احساس خطر کردند. دوم آن که طراحان بیانیه، ظاهراً نقش دربار و شاه را فراموش کرده‌اند که عامل بیگانه شدند و زمینه پیروزی کودتا را فراهم کردند. به تعبیر مهندس بازرگان، «دست استعمار بیگانه همیشه از آستین استبداد داخلی بیرون می‌آید.»

نویسندگان بیانیه باید توضیح دهند که آیا بدون حضور و نقش‌آفرینی شاه و عاملان استبداد در ایران، امکان داشت که آمریکا و بریتانیا به تنهایی بتوانند کودتای ۲۸ مرداد را به نتیجه برسانند؟ سوم آن که مگر موقعیت ژئوپتیک و ژئواکونومیک ایران از کره جنوبی و سنگاپور و مالزی و دیگر کشور‌های توسعه‌یافته غرب آسیا کم‌تر است؟ اتفاقاً الگوی توسعه مبتنی بر دمکراسی و عدالت و صلح، خروج از انزوای بین‌المللی و تعامل با جهان را در چارچوب همین ظرفیت‌هاست که امکان‌پذیر و پیش‌رونده ارزیابی می‌کنند.


بیشتر بخوانید:

شرایط امروز نتیجه کنار زدن سحابی‌ها و میرحسین‌هاست| جبهه پایداری در یک انتخابات آزاد رای ندارد، اما صداوسیما با بودجه ۲۵ هزار میلیاردی در اختیار آنهاست

۱۹۱ امضا برای فرار از تنهایی | نامه‌ای برای مرزبندی سیاسی یا نمایش ترس از تغییرات معنادار؟

بیانیه‌ای برای وحدت یا پوششی برای انفعال؟ | جریان سوم در سایه شکاف‌های موجود متولد می‌شود؟

نبرد رسانه‌ای بر سر بیانیه جنجالی | چرا تغییر پارادایم حکمرانی برای برخی سنگین است؟


۴. فرافکنی سیاسی و عدم مسئولیت‌پذیری حاکمیت | نادیده گرفتن عامدانه طرح یکدست سازی حاکمیت 

اساتید محترم نویسنده بیانیه تجاهل می‌کنند که برای نیل به توسعه در ایران، نیازی به هم‌راستایی با اسراییل وجود ندارد و بلکه راهبرد اصلی، رفع تخاصم با آمریکا و اسراییل، خروج از انزوای بین‌المللی و تعامل با جهان است و آن‌چه مانع این ضرورت شده است، نه عدم هم‌راستایی با اسراییل و بلکه از یک سو، طرح شعار‌هایی از قبیل «محو اسراییل» و تبلیغ سیاست مرگ‌خواهی در سیاست خارجی و از سوی دیگر، وجود ساختاری در حاکمیت ایران است که در طول سالیان و به‌ویژه پس از دولت احمدی‌نژاد از تحریم و انزوا و توسعه‌نایافتگی و شیوع فساد سیستماتیک سیاسی و اقتصادی منتفع شده است. به عبارت دیگر، نکته مهمی که در این بیانیه مغفول مانده است، نقشی است که سیاست «یک‌دست‌سازی قدرت» در روند فوق به عهده داشته است.

بیانیه یادشده می‌گوید: «باید این همبستگی [همبستگی ملی بروزیافته در دوران جنگ دوازده روزه]هم از طرف حکمرانان و هم از طرف بازیگران سیاسی حفظ و فراگیرتر شود. نباید این همبستگی به نفع گروهی خاص مصادره شود. از سوی دیگر، روایت‌هایی که در نهایت در قالب «سرزنش قربانی» سیاست‌های ایران را عامل جنگ می‌خواند و واقعیت تجاوزکاریِ دشمنی جنایت‌پیشه را کمرنگ می‌کند و بعضا در بیانیه‌هایی با نیت خیرخواهانه طرح شده است، مقدمه‌ی انشقاق و نزاع داخلی و کاهنده‌ی توان ایران در برابر ایران‌ستیزان است.»

در این نگرش، تنها نیمی از حقیقت و جزیی از ضرورت ذکر شده و به نظر می‌رسد که نویسندگان متن، عامدانه از پرداختن به وجه اصلی بحران طفره رفته و هیچ اشاره‌ای به مصادره مقاومت مردم از سوی حاکمیت ندارند و هیچ مسئولیتی برای حاکمیت در راستای فراگیر ساختن انسجام ملی و وفاق و همبستگی مطرح نمی‌کنند. پیامد این موضع‌گیری فرصت‌طلبانه از آن به «سرزنش قربانی» تعبیر شده است، چیزی جز تعلیق دمکراتیزاسیون و توقف نقد قدرت نیست. قربانیان راستین جنگ و بی‌عدالتی و استبداد در طول تاریخ، همواره مردم بوده‌اند و نه حاکمیت‌ها. تقلیل مفهوم قربانی به حاکمیتی که خودش منافع ملی را نادیده گرفته، یعنی تایید ظلم و نابرابری و توجیه قدرت.

در جنگ اخیر، همبستگی ملی که در قالب وارد نشدن به برنامه اسراییل و آمریکا و احتراز از آشوب‌های خیابانی بروز اجتماعی پیدا کرد، مهم‌ترین ظرفیت دفاع ملی ایران و مهم‌ترین عامل طرح آتش‌بس از سوی آغازکنندگان جنگ بود. اما این همبستگی ملی، مطلقاً ناظر بر تایید شیوه‌های حکمرانی یا کاهش نارضایتی عمومی نبود. مردم بر اساس آگاهی تاریخی و صرفاً برای مدتی محدود، متمرکز بر محکومیت تجاوز نظامی به ایران شدند. اما اعتراض مردم هرگز کاهش نیافت؛ چرا که عامل نارضایتی و بحران و شکاف اجتماعی و سیاسی و فرهنگی در چهار دهه گذشته که همواره رفتار و عملکرد و مواضع و راهبرد‌های حاکمیت بوده، همچنان برجاست.

این بیانیه هیچ توجهی به بی‌اعتباری نظریه بازدارندگی هسته‌ای ندارد و نمی‌گوید همان‌طور که برخورداری اسراییل و روسیه از بمب اتم نتوانست مانع حملات موشکی ایران و پاسخ اوکراین به تجاوز نظامی شود، اصرار غیراستراتژیک بر توان هسته‌ای و تاکید غیرکارشناسی و حیثیتی کردن مساله غنی‌سازی اورانیوم هم نمی‌تواند بازدارندگی دفاعی برای ایران ایجاد کند و آن‌چه در جنگ اخیر، بازدارندگی ایجاد کرد، همبستگی ملی ایرانیان بود و نه فقط توان موشکی حکومت. عدم پرداختن به این موضوع مهم در این بیانیه، پاسخی ندارد جز پرهیز آگاهانه تدوین‌کنندگان متن، از ورود به پیش‌نیاز‌های همبستگی ملی که چیزی مگر به رسمیت شناختن حقوق اساسی و حاکمیت ملت توسط حکومت نیست.

در بیانیه ۱۹۱ امضا آمده است که: «امروز زمان ارتفاع‌گیری ملی است و نه صف‌آرایی‌های سیاست داخلی و جبهه‌سازی و تکرار مطالبات تحقق‌نیافتنی و سیاست ستیز. فشار جنگ باید اهرم تقویت جهبه‌ی ملی و فراگیرِ دفاع میهنی شود و نه اهرم حذف بخشی از متحدان و ناممکن‌سازیِ توافق و همبستگی‌شان.» منظور از «مطالبات تحقق‌نایافتنی» جیست؟ آزادی؟ عدالت؟ دمکراسی؟ حقوق بشر؟ طراحان بیانیه با طرح این جملات، نقش و مسئولیت حاکمیت در ایجاد و رشد همبستگی ملی را به عنوان مساله‌ای فرعی جلوه داده و فرافکنانه از این واقعیت فرار می‌کنند که این مردم نبوده‌اند که در برابر حکومت جبهه ساخته و بر طبل تفرقه و دوگانگی کوبیده‌اند و بلکه حاکمیت بوده است که مولد دسته‌بندی‌های حزب‌اللهی و غیرحزب‌اللهی و خودی و غیرخودی و انقلابی و ضدانقلاب و نظایر آن بوده و با طرد و حذف جریانات و افرادی که نمایندگی از قاطبه مردم داشتند و با اتکا به سیاست تمامیت‌خواهانه «یک‌دست‌سازی قدرت» زمینه ورود نمایندگانی به مجلس را فراهم کرد که با پنج درصد آرای واجدان شرایط به ساختار قدرت راه یافتند.

۵. اراده‌گرایی | تلاش برای حفظ وضع موجود به قیمت از دست رفتن آزادی و دموکراسی

این بیانیه افزون بر ماهیت محافظه‌کارانه آن که البته به‌ظاهر نفی شده و ادعای نوعی اصلاح‌طلبیِ واقع‌بینانه دارد، بر اراده‌گرایی و نوعی خودشیفتگی سیاسی استوار است. پیام این بیانیه در چند جمله خلاصه می‌شود: نخست آن که مردم باید در هر شرایطی از حاکمیت دفاع کنند و از این حیث، اختصاصی به شرایط جنگی ندارد و حتی در زمان آتش‌بس و صلح هم این وظیفه را به عهده مردم می‌دانند؛ کمااین که در سالیان اخیر و قبل از جنگ هم همین نگاه را تبلیغ می‌کردند. دوم آن که جریانات سیاسی باید با حاکمیت به توافق برسند و حاکمیت در این خصوص، مسئولیت اصلی ندارد و در این راستا، این مردم هستند که باید از طرح و پیگیری مطالبات دمکراتیک دست بردارند تا به زعم طراحان بیانیه «ارتفاع‌گیری ملی» حاصل شود.

این بیانیه صراحت دارد که طراحان محترم به فهمی متعالی از جنبش اصلاحات و تئوری اصلاحات دست یافته‌اند که پیش از این سابقه نداشته و حتی امثال مصدق و بازرگان و خاتمی هم متوجه نبوده‌اند که «اصلاحات بزرگ» تحقق نایافتنی است. درواقع، تدوین‌کنندگان این بیانیه چنان بر حفظ وضع موجود اصرار دارند که ظاهراً هیچ بحرانی وجود ندارد و تنها مطالبه آزادی و دمکراسی و عدالت است که تفرقه و شکاف ایجاد می‌کند.

نتیجه‌گیری | بیانیه تلاشی است فریبکارانه برای بازنمایی «محافظه‌کاری» در لباس «اصلاح‌طلبی»

ظواهر این بیانیه که در سالیان اخیر تحت عناوینی مطرح و تبلیغ شده است، نشان می‌دهد که خواست اصلی طراحان محترم، ولو آن که از سر خیرخواهی و با حسن نیت باشد، مبتنی بر ورود به ساختار قدرت به هر قیمتی است. در این نگرش، تنها راه اثرگذاری بر قدرت و تنها راه خدمت به مردم، کسب قدرت است و به همین جهت، بانیان این نگرش بار‌ها مطرح کرده‌اند که: «ما نمی‌خواهیم به سرنوشت نهضت آزادی مبتلا شده و از قدرت رانده شویم» متاسفانه این «شیفتگان خدمت و نه تشنگان قدرت» نمی‌دانند یا نمی‌خواهند باور کنند که این اتفاق رخ داده و آنها رانده‌شدگان از قدرت هستند. این نگرش توجه ندارد که رانده شدن از قدرت، معلول تصمیمات هیجانی و لحظه‌ای حاکمیت نیست و بلکه، پیامد حتمیِ تداوم ساختار‌های غیردمکراتیک، منفعت‌انگاری‌های جناحی، فقدان حاکمیت قانون و رواج فساد سیاسی و در مرحله بعد، فساد اقتصادی است.

این بیانیه به رغم آن که ادعا می‌کند به دنبال وفاق، همبستگی، توافق برای عبور از بحران، نیل به توسعه، تبیین اصلاحات واقع‌بینانه و عمل‌گرایی سیاسی است، عملاً توجیه‌گر خودسانسوری، مبلغ فساد سیاسی، موید تداوم وضع موجود و مبتلا به تقلیل «عمل‌گرایی» به بی‌اصولی و بی‌اخلاقی سیاسی و شراکت در منابع قدرت به هر قیمت است. بیانیه موسوم به «ایستادگی پای ایران» افقی فراتر از وقوع جنگ و زندگی در شرایط جنگی و برنامه‌ای برای نیل به توسعه پایدار و متوازن را پیش رو ندارد. این مساله زمانی مشکل ایجاد می‌کند که در قامت عمل سیاسی و به قصد جریان‌سازی سیاسی بروز پیدا می‌کند.

رویکرد محافظه‌کارانه این متن هیچ ایرادی ندارد. آن‌چه تاسف‌آور است، تجدیدنظرطلبی پنهان‌کارانه، تحریف گفتمانی و تلاش فریبکارانه برای بازنمایی «محافظه‌کاری» در لباس «اصلاح‌طلبی» است که افزون بر آگاهی‌ستیزی، انحراف جامعه از عوامل بنیادین ابربحران‌های جاری و تنزل آن به مساله جنگ، زمینه‌ساز انفعال سیاسی و اجتماعی، تحکیم روند امنیتی‌سازی، تعلیق فرآیند گذار به دمکراسی و تفرقه و انشقاق و تنش در جریان کلان اصلاحات است. به این دوستان سابق، دوستانه باید یادآوری کرد که راهی که می‌روند، پیش از این توسط بسیاری از شخصیت‌های معاصر سیاسی طی شده است: از قوام و هویدا و اقبال گرفته تا حسن حبیبی و هاشمی رفسنجانی. راهی که نه به خیر عمومی منجر شد و نه عاقبت به خیری و حتی نفع شخصیِ ماندگار به همراه داشت.

خبر های مرتبط
خبر های مرتبط
برچسب ها: بیانیه ، اصلاح طلب
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
نظرات شما