تاریخ انتشار: ۰۸:۵۳ - ۱۹ تير ۱۴۰۴
تعداد نظرات: ۱ نظر
رویداد۲۴ گزارش می‌دهد؛

چگونه خشم یک میلیاردر، مسیرهای خروجی تهران را می‌بندد؟ | سیاست در چنگ اشراف دیجیتال

حمله اسرائیل به ایران و واکنش ترامپ در شبکه‌های اجتماعی، شکل جدیدی از قدرت و سیاست‌ورزی به نمایش درآمد؛ جایی که رئیس‌جمهور آمریکا به‌جای تکیه بر نهادها، مانند یک پادشاه فئودال مستقیماً و بی‌واسطه وارد صحنه می‌شود و قواعد بازی را تغییر می‌دهد. متن زیر ترجمه مقاله‌ای از متیو گاسدا در نشریه Unherd نوشته شده است.

چگونه در عصر جدید خشم یک میلیاردر، مسیرهای خروجی تهران را می‌بندد؟

رویداد۲۴| در روزگاری نه چندان دور، منازعه میان کشور‌ها در پس در‌های بسته، در قالب یادداشت‌های دیپلماتیک، ملاقات‌های محرمانه و مذاکره میان نهاد‌های رسمی صورت می‌گرفت. اما حمله اسرائیل به ایران و واکنش‌های زنجیروار پس از آن، بار دیگر نشان داد که دوران نظم دیپلماتیک گذشته پایان یافته است. اکنون، قدرت سیاسی در برابر چشم همگان، در صحنه‌ای دیجیتال و پرهیاهو، میان رهبران، میلیاردر‌ها و پلتفرم‌ها تقسیم می‌شود.

پایان دیپلماسی کلاسیک؛ آغاز سیاست با پست و توییت

جنگ یا صلح، دیگر نه محصول گفت‌وگوی دیپلمات‌ها، بلکه زاده‌ی توییت‌ها، پست‌ها و گاه لج‌بازی‌های شخصی است. در این میان، دونالد ترامپ نقشی کلیدی دارد؛ حمله‌ی اسرائیل به ایران، از همان آغاز، به جای اینکه در خلوت اتاق‌های مذاکره مورد بحث باشد، در فضای عمومی و بر صحنه‌ی شبکه‌های اجتماعی، مانند ایکس و تروث سوشال به بحث گذاشته شد و افراد مختلف در شبکه‌های اجتماعی درباب آن موضع گرفتند. این پدیده را نمی‌توان صرفا با سبک شخصی ترامپ و بی‌اعتنایی او به عرف دیپلماتیک توضیح داد؛ بلکه باید آن را نشانی از دگرگونی‌های تدریجی، و در عین حال ژرف و عمیقی، دانست در شکل و شیوه‌ی گردش و نمودِ قدرت رخ داده است. 

ترامپ نخست خبر «آتش‌بس» را در تروت سوشال با عبارت کودکانه «تبریک به همه!» اعلام کرد، و سپس با رگباری از پیام‌های پی‌در‌پی درباره‌ی نقض آن هشدار داد: («اسرائیل، بمب رو نزن!»). روشن است که او آگاهانه از قالب‌های نهادی‌ای که از دوران ترومن چارچوب کنش رئیس‌جمهور را تعریف می‌کردند، بیرون آمده است.

ترامپ، قدرت بی‌واسطه؛ فرمانروایی از پشت صفحه نمایش

آشکار است که ترامپ، اینجا به عنوان «خود ترامپ» سخن می‌گوید، نه به عنوان دولت ترامپ؛ او در نقش یک فرمانروا، بی‌واسطه و بی‌پرده حضور دارد. تفاوت او با مثلا حساب کاربری روسای دیگر جمهور آمریکا عیان است: آنها همچنان زبان یک دولت رسمی را نگاه می‌داشتند، حال آنکه ترامپ، راهی دیگر را پیش گرفته است ــ راهی شخصی، احساسی و بی‌واسطه.

این سبک، هرچند شگفت‌انگیز به نظر می‌رسد، اما بخشی از یک تحول عمیق‌تر است: تحولی در زیرساخت‌های جهانی قدرت. زمانی، دولت‌ها انحصار پول و اطلاعات را در دست داشتند. امروز، رمزارز‌ها و شبکه‌های اجتماعی این انحصار را شکسته‌اند. هم‌زمان، سرمایه از نهاد‌های دولتی و بانکی به‌سوی فناوری و شرکت‌های خصوصی جریان یافته است. 

حال فقط چیزی یکه و خاص برای دولت ها باقی مانده: انحصار بر خشونت مشروع_ یعنی قدرت استفاده از نیرو، پلیس، ارتش و ابزار سرکوب. در دل همین نظم پابرجای دولتی، گونه‌هایی نو از اقتدار در حال شکل‌گیری‌اند: قدرت‌هایی که برخاسته از سرمایه، رسانه و تکنولوژی‌اند، و نه از صندوق رای یا مشروعیت نهادی. افرادی که بر پلتفرم‌های مالی، فناورانه یا رسانه‌ای تکیه دارند، رفته‌رفته نفوذی هم‌سنگ دولت‌ها می‌یابند. 

زمانی که مقامات دولتی در جنگ و نزاع با نهاد‌های قانونی و نظارتی گرفتار می‌شوند، می‌توانند از بیرون چهارچوب سنتی قدرت، با اهرم رسانه و افکار عمومی، قواعد بازی را بشکنند و بلوک‌های قدرت را از هم بپاشند.

وقتی یک فرد پوپولیست مانند ترامپ، که به سرمایه و تکنولوژی دسترسی دارد، بر مقام ریاست‌جمهوری تکیه می‌زند، این اختلال سیستماتیک به اوج خود می‌رسد: رئیس‌جمهور، گاهی شبیه کنشگری غیردولتی در دل دولت عمل می‌کند و گاهی تجسم خودِ دولت می‌شود. اگر این دوگانگی گیج‌کننده به نظر می‌رسد، هم از آن روست که حقیقتا چنین است.

وقتی یک توییت، تهران را به‌هم می‌ریزد

ترامپ با حساب شخصی‌اش به‌طور مستقیم بر نظامیان، مدیران دولتی، و حتی ملت‌ها اعمال فشار می‌کند. در لحظه‌ای که توییت او درباره تهران منتشر شد، مسیرهای خروجی شهر قفل شد. هیچ رئیس‌جمهوری در تاریخ معاصر آمریکا چنین تأثیر بلافاصله و غیرنهادی‌ای نداشته است.

نکته‌ی اساسی آن است که این صورت‌های نوینِ قدرت و سیاست نه فقط در درون دولت‌ها، بلکه بیرون از آنها هم در حال شکل‌گیری‌اند، و از گونه‌هایی پنهان و غیرمتمرکز از قدرت خبر می‌دهند. زمانی که میلیاردرهایی، چون بیل اَکمن در توییتر از اسرائیل حمایت می‌کنند، فقط نظر شخصی خود را ابراز نمی‌کنند؛ آنها عملاً نشانه می‌دهند که سرمایه‌شان به کدام سو خواهد رفت.

شاید برجسته‌ترین نشانه‌ی این دگرگونی در شیوه‌ی اعمال قدرت، همان جنگ پُرهیاهوی ترامپ و ایلان ماسک در شبکه‌های اجتماعی باشد؛ نزاعی که بیست‌وچهار ساعت تمام، سراسر پهنه‌ی گفت‌وگوی عمومی را به تصرف خود درآورد. دو تن از نیرومندترین چهره‌های جهان _ یکی بر قله‌ی ثروت، دیگری در اوج قدرت سیاسی _ نه از پسِ پرده، نه به‌واسطه‌ی نماینده، که به‌گونه‌ای بی‌واسطه و علنی، به رویارویی پرداختند. به‌نظر نمی‌رسد هدف آنها سرگرم‌کردن مخاطب بوده باشد؛ بلکه می‌خواستند مرز‌های نفوذ و قدرت خود را بیازمایند.


بیشتر بخوانید: بحران مردانگی چگونه به کمک ترامپ آمد؟


جنگ ترامپ و ماسک، گسستی آشکار از لحن و سبک و منطقِ لیبرالیسم مدیریتی بود؛ همان نظمی که نزدیک به صد سال در سیاست آمریکا غالب بوده است. 

در این جنگ قدرت، زبان و سبک نیز تغییر کرده است. آنچه میان ترامپ و ماسک رد و بدل می‌شود، دیگر زبان لیبرالیسم مدیریتی نیست؛ بلکه به زبان تراژدی‌های شکسپیر نزدیک‌تر است. وقتی ماسک گفت «بدون من، ترامپ انتخابات را باخته بود»، این جمله، یادآور رابطه‌ی هنری پرسی (معروف به «هاتسپر») و هنری بولینگبروک در نمایشنامه هنری چهارم است؛ جایی که خاندان پرسی، پس از آن‌که هنری بولینگبروک را به تاج‌وتخت رساندند، از او روی‌گردان می‌شوند. اینجا، همان‌گونه که آن‌جا، تهدیدی ضمنی در کار است: همان دستی که قدرت بخشیده، می‌تواند آن را باز پس گیرد.

(در اینجا، اشاره به نمایشنامه‌ای‌ست که در آن بولینگبروک ــ همان هنری چهارم ــ با حمایت خاندان پرسی علیه شاه وقت، ریچارد دوم، قیام می‌کند. اما پس از پیروزی، خاندان پرسی احساس می‌کند که نادیده گرفته شده است. این سرخوردگی، به شورشی فاجعه‌بار منجر می‌شود.)

از این منظر، سقوط۱۵۰ میلیارد دلاری ارزش تسلا را می‌توان نه یک حادثه‌ی اقتصادی، بلکه نوعی شکست در میدان جنگ دانست؛  گویی سپاه هاتسپر گریخته است؛ و هنگامی که ماسک تهدید کرد که ممکن است ناوگان فضاپیمای دراگون اسپیس‌ایکس را از مدار خارج کند، به دوکی می‌مانست که از اعزام همراهانش به یاری شاه خودداری می‌کند.

اینها نشانه‌هایی‌اند نه از قدرت متمرکز یا دولتِ مدرن، بلکه از بازگشت به الگوی فئودالیسم؛ الگویی که در آن، اقتدار نه در مرکز، بلکه در دست‌های پراکنده و رقیب توزیع می‌شود. قدرت امروز، بیش از آن‌که یکپارچه باشد، در حال تبدیل شدن به چیزی است نابرابر، نامتقارن و بخش‌بخش. اقتدار مطلق، اگر هم وجود داشته باشد، محدود به حوزه‌هایی خاص و کوچک است_و همین حوزه‌ها نیز بر هم افتاده‌اند و با یکدیگر تداخل دارند.

این نوع تبادل‌ قدرت_ خواه بین ترامپ و ماسک، خواه میان ترامپ و رهبران ایران_ تداعی‌گر توصیف هایزینگا در کتاب زوال قرون وسطی است: دورانی که در آن، دشمنی‌ها و خصومت‌های شخصی، به‌جای ساختار‌های نهادی یا قانون، مرکز ثقل سیاست را تشکیل می‌دادند، و توده‌ها به‌جای پیروی از نظم رسمی، به گرد رجال مقتدر و اشراف‌زاده‌هایی حلقه می‌زدند که خواهان انتقام بودند.

در آن روزگار بنیان ثبات سیاسی نه بر قواعد مکتوب و نهاد‌های پایدار، که بر استواری یا تزلزل منش فردی استوار بود؛ اضطراب درونی و ناپایداری روانی شاه، نشانه‌ی پیش‌بینی‌پذیرِ آشوبی قریب در کشور بود. آن‌چه دولت‌ها را به حرکت وامی‌داشت، نه مصلحت عمومی یا مصالح عقلانی، بلکه انگیزه‌هایی از جنس غرور فردی بود؛ و جهان ما نیز شاهد بازگشتی از همین جنس است: اشراف و نجبای نوظهوری از دل صنعت تکنولوژی زاده شده‌اند_افرادی مانند ایلان ماسک، جف بزوس و مارک زاکربرگ _ و دارایی‌هایی در ابعاد دولت‌ها دارند. همچنین قدرت عملی ایشان با دولت‌ها برابری می‌کند. امروزه رئیس جمهور آمریکا به شرکت فناورانه‌ای می‌ماند که فرمان می‌دهد، راهبرد طراحی می‌کند و خود را از سازوکار‌های رسمی برکنار می‌بیند. در برابر، شرکت‌های فناوری نیز هر روز بیشتر به دولت‌هایی بی‌نام و نشان شبیه می‌شوند: با قلمرو‌هایی گسترده، شهروندانی میلیونی، و قدرت تصمیم‌گیری بر سرنوشت جمعی.

از ویلسون تا ماسک؛ سقوط نهاد و خیزش چهره

اکنون که ترامپ می‌تواند با یک توییت آتش‌بسی برقرار کند یا ترافیک تهران را مختل سازد، و ماسک می‌تواند فقط از سر دلخوری شخصی تهدید کند زیرساخت فضایی‌اش را پس می کشد، باز به جهانی بازگشته‌ایم که در آن منش فردی بر روند‌های سیستماتیک می‌چربد.

بازگشت به فئودالیسم شکسپیری، توامان نویدبخش است و هراسناک. این نمایش، بیش از هر جای دیگری، برای کشوری، چون ایران هراس‌انگیز است. در جهانی که منطق لحظه و واکنش بر آینده‌نگری و ساختار می‌چربد، سرنوشت کشور‌ها ممکن است به خُلق یک میلیاردر یا خشم یک رئیس‌جمهور وابسته شود.

اگر دوران لیبرالیسم نهادی با چهره‌هایی، چون ویلسون، روزولت یا حتی اوباما، یادآور سیاست مبتنی بر نهاد و توازن بود، سیاست امروز، سیاست چهره‌ها است: تئاتری شکسپیری، پر از صحنه‌های تراژدی، غرور، خیانت و سقوط. جهانی که در آن، یک پست می‌تواند جنگی را آغاز یا متوقف کند؛

و ما، تماشاگران این صحنه‌ایم.

خبر های مرتبط
خبر های مرتبط
برچسب ها: دونالد ترامپ
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
برتری بهداشت بر درمان (پیشگیری)
|
Netherlands (Kingdom of the)
|
۱۰:۰۳ - ۱۴۰۴/۰۴/۱۹
0
5
اینکه تهران قفل می شود بدلیل عدم درک شهر سازی و بی توجهی به رشد سرطانی کلانشهر است. حالا بنوشته نویسنده تهدید به حمله دشمن نه ، اما لحظه اصابت مصیب ... خیابان های باریک ساختمانهای بلند ، انباشتگی جمعیت ... در لحظه زلزله چند هزار و روز های بعد بعلت عدم امکان کمک رسانی چند صد هزار از برادران ، خواهران ما از تشنگی در تابستان و سرما در زمستان زیر آوار جان خواهند باخت. محض رضای خدا " بیدار شوید ".
نظرات شما